نقدی بر زمزمههای روزافزون حضور مربی داخلی در تیمملی
این شوخی را با فوتبال نکنید
سریال مرموز اتفاقات نگرانکننده
به این چند واقعه پیاپی دقت کنید لطفا؛ ابتدا یحیی گلمحمدی که این فصل در قامت سرمربی تیم شگفتیساز پدیده مشهد مورد تمجیدهای زیادی قرار گرفته صراحتا ادعا میکند با توجه به مشکلات اقتصادی کشور و ضرورت اعتماد به نیروهای داخلی بهتر است جانشین کیروش یک مربی ایرانی باشد. پس از او علی پروین هم عینا همین مطلب را تکرار کرده و حتی از مصادیقی مثل علی دایی، امیر قلعهنویی، مجید جلالی و علی کریمی بهعنوان گزینههای شایسته برای حضور روی نیمکت تیمملی نام برده است. در همین بین مصاحبهای از سردار آزمون منتشر میشود که او هم با استدلال ضعف امکانات زیرساختی در فوتبال کشور، رای به انتصاب مربی داخلی میدهد. از سوی دیگر علی دایی هم که از چند ماه پیش کموبیش شایعه شده بود جانشین کیروش خواهد شد، اخیرا موضع ملایمتری در قبال این شایعه اتخاذ کرده است. او گفته حضورش در تیمملی یک وسوسه نیست، بلکه افتخار است. آیا توالی این اتفاقات، شما را نگران نمیکند؟
در مورد هر کدام از این مواضع و هر کدام از این مصادیق میتوان ساعتها حرف زد و هزاران سطر نقد نوشت. علی پروین امروز درحالی از یکی مثل مجید جلالی بهعنوان گزینه مناسب برای هدایت تیمملی یاد میکند که خود او ۱۴ سال پیش در قامت مدیرفنی پرسپولیس حاضر نشد نیمکت تیم را به آقا مجید بدهد و در آخرین ثانیه بچهمحل قدیمیاش را دور زد. جلالی در این ۱۴ سال به شکل متصل تیم لیگ برتری داشته، بدون اینکه افتخار خاصی کسب کند. اکنون چه شده که سطان او را برازنده قبای سرمربیگری تیمملی به شمار میآورد؟ حالا بگذریم از علی کریمی که در دومین فصل سرمربیگریاش تا خرخره گرفتار است و هر ثانیه به سقوط با سپیدرود نزدیکتر میشود. اینها واقعا گزینهاند؟ همین علی دایی عزیز این روزها با سایپا چه میکند؟ دستاورد او در این سالیان چه بوده و کدام تیم را بهعنوان یک مرجع درخشان تاکتیکی از خودش به یادگار گذاشته است؟ ما قرار است با این رفقا به کجا برسیم؟
آن چهار سال و این هشت سال
نیمکت تیمملی ایران به تناوب و معمولا بدون هیچ مدل و الگوی خاصی بین مربیان داخلی و خارجی دست بهدست شده است. اگر قرار باشد به تاریخ معاصر اشاره کنیم، پس از آنکه نسل طلایی ۹۸ حضور درخشانی در جامجهانی فرانسه داشت، بسیاری از تحلیلگران بیغرض و حتی برخی از بازیکنان داخل تیم عامل اصلی این موفقیت را برنامههای تومیسلاو ایویچ دانستند؛ مردی که البته قبل از جامجهانی با اتفاقاتی غیرفوتبالی از کار برکنار شد و جای خودش را به جلال طالبی داد. بعد از ناکامی طالبی در جامملتهای ۲۰۰۰، تیمملی به میروسلاو بلاژوویچ سپرده شد که عنوان درخشان سومی جهان را با کرواسی بهدست آورده بود. او دو سال سرمربی تیمملی بود و اگرچه نتوانست ایران را راهی جامجهانی ۲۰۰۲ کند، اما نمایشهای درخشان و هجومی تیمملی در زمان این مربی به خوبی در حافظه هواداران فوتبال باقی مانده است. پس از چیرو، دستیارش برانکو سرمربی تیمملی شد که مجموعا روزهای بسیار موفقی در تیمملی داشت. قهرمانی در بازیهای آسیایی بوسان، سومی جامملتهای ۲۰۰۴ و راهیابی بسیار آسان به جامجهانی ۲۰۰۶ دستاوردهای برانکو برای تیمملی بود، گرچه در پی افزایش توقعات کاذب و البته ناامن شدن جایگاه برانکو، این مربی نتایج خوبی در جامجهانی بهدست نیاورد و دوران کارش در ایران به پایان رسید.
پس از آن نیمکت تیمملی به مدت چهار سال به مربیان ایرانی رسید. بر این اساس سه مربی مختلف بلافاصله بعد از کسب اولین قهرمانیشان در لیگ برتر روی نیمکت تیمملی نشستند. امیر قلعهنویی که قهرمان لیگ پنجم بود با تیمملی در جامملتهای ۲۰۰۷ شکست خورد، علی دایی که قهرمانی لیگ ششم را در کارنامه داشت در رساندن ایران به جامجهانی ۲۰۱۰ ناکام ماند و افشین قطبی هم بهعنوان قهرمان لیگ هفتم، جامملتهای ۲۰۱۱ را با ناکامی محض پشتسر گذاشت. شاید فصل مشترک دوران کاری هر سه مربی در آن بازه چهار ساله، عدم اعتماد و اعتقاد افکار عمومی به کفایت کادرفنی بود. کافی است همان چهار سال را با دوران هشتساله کارلوس کیروش مقایسه کنید تا روشن شود کجا بودیم و حالا کجا هستیم. با وجود همه انتقادات بجا و بیجا از کیروش، تردیدی وجود ندارد که برآیند حضور هشت ساله او در ایران مطلقا با مربیان بومی قابل مقایسه نیست. حالا چطور باید در مقام انتخاب، به جای امثال کیروش و برانکو و بلاژوویچ، سراغ دایی و قطبی و قلعهنویی برویم؟ وقتی حتی انتخاب دوباره برانکو را هم به درستی نوعی بازگشت به عقب میپنداریم، چطور مثلا باید به یحیی گلمحمدی یا علی دایی نظر کنیم؟ این انتخاب امروز ماست که کیفیت اتفاقات فردا را میسازد.
مساله اقتدار
فوتبال یک علم پذیرفتهشده بینالمللی است و در آن نیازمند دانش وارداتی هستیم. غیر از اینکه مربیان استاندارد خارجی از این نظر میتوانند به فوتبال ایران کمک کنند، واقعیت آن است که جامعه هم نسبت به آنها مدارا و کرنش بیشتری دارد. در حقیقت سطح اعتمادی که نسبت به مربیان رزومهدار خارجی وجود دارد، باعث میشود آنها فراغ بال بیشتر، امنیت بالاتر و مجال بهتری برای کار داشته باشند. بهعنوان مثال شاید اگر یک مربی ایرانی جای کیروش بود و در مقدماتی جامجهانی ۲۰۱۴ به لبنان میباخت، بلافاصله از کار برکنار میشد؛ مخصوصا که ما در تاریخ فوتبالمان حتی یک گل هم از لبنان نخورده بودیم، اما به کیروش بهخاطر کارنامهاش اعتماد شد و او جواب داد. همینطور چه بسا اگر یک مربی ایرانی جای برانکو بود و در ۶ هفته آغازین لیگ پانزدهم ۴ بار شکست میخورد، شبانه او را بر میداشتند. با این وجود به برانکو اعتماد شد و او شاید تاریخ معاصر سرخپوشان را تکان داد.
رگههایی از همین بردباری، در تعامل استقلالیها با وینفرد شفر هم ملموس است. اگر به کیروش اختیار داده میشود مهدی رحمتی را در اوج کنار بگذارد و اگر برانکو مختار است یک دو جین ستاره استثنایی از پیام صادقیان تا رامین رضاییان و محسن مسلمان را حذف کند، دلیلش بیش از هر چیز دیگری ضریب نفوذ آنها در بدنه هواداران فوتبال است؛ آنچه مربیان ایرانی از آن برخوردار نیستند. کافی است مدل برخورد جامعه در ماجرای کیروش- رحمتی را با دایی- کریمی مقایسه کنید. تلاش دایی برای حذف کریمی از تیمملی چنان آتشی بر افروخت که شعلههایش جان تیمملی را در بازی خانگی با عربستان سوزاند و خاکستر کرد. تاریخ برای عبرت گرفتن است، نه تکرار کردن.
پول؛ بهانه پوپولیستی
شاید آخرین و در عین حال عوامگرایانهترین سنگر مدافعان حضور مربی ایرانی در تیمملی، مساله هزینههای مالی باشد؛ اینکه نرخ دلار فلان قدر شده و به صلاح مملکت نیست این همه پول خرج مربی خارجی کند. این مطلب درحالی بهطور مکرر مطرح میشود که اولا مربیانی مثل کیروش و برانکو در این سالها با موفقیت در مسابقات بینالمللی بخشی از دستمزدشان را در قالب پاداش به تیم برگرداندهاند و ثانیا در هر شرایطی بعید به نظر میرسد کنار گذاشتن سالانه دو تا سه میلیون دلار برای استخدام یک مربی ممتاز خارجی مساله اقتصادی چندان مهمی برای کشور باشد. این درحالی است که همین حالا میبینیم با همین دلار گرانقیمت، بسیاری از باشگاههای ایرانی انواع و اقسام بازیکنان خارجی را جذب کردهاند که اغلب آنها نیز کارایی ندارند. وقتی تیم لیگ برتری ما بازیکن ۵۰۰ هزار دلاری میخرد که تازه چنگی هم به دل نمیزند، پول فقط برای سرمربی خارجی تیمملی وجود ندارد؟ کاش از سنگر پوپولیسم بیرون بیایید و رک و رو راست حرفتان را بزنید.
ارسال نظر