جلال و ادامه مجازات بنگاه صدتاییها
شلاق؛ پاداش یک عمر خدمت!
کیروش که در این قبیل موارد به دیدگاه پادگانی «تشویق برای یکی، تنبیه برای همه» معتقد است، حتی بعد از بازی دوستانه ایران و توگو اجازه مصاحبه بازیکنان با رسانهها را صادر نکرد تا ناخشنودیاش از نوع رفتار جامعه ایرانی با یکی از ستارههای شاخص این فوتبال را به رخ کشیده باشد. راستی اما چه بر سر ما آمده که یکی مثل کیروش پرتغالی باید جوش صیانت از اعتبار سرمایههایمان را بزند؟ واقعا در تمام طول زندگی حرفهای جلال حسینی کدام آزار و اذیت جدی از او دیده شده که مستوجب چنین برخوردی باشد؟ این البته فقط جلال نیست که پاداش سالها خدمتگزاریاش برای فوتبال ایران را با «تازیانه» دریافت میکند؛ چه اینکه بسیاری از دیگر ستارگان باتجربه فوتبال ایران هم درست در روزهایی که باید بهخاطر یک عمر خدمت مورد قدردانی قرار میگرفتند، طعم بیمهری را چشیدند و از سوی افکار عمومی با اتهامزنیهای عجیب و حملات بیپروا مواجه شدند.
به مهمترین بازیکنان فوتبال ایران و آنهایی که از مرز صد بازی ملی گذشتند نگاه کنید و ببینید هر کدام در مقاطعی با چه مشکلات حیرتانگیزی مواجه شدند. علی دایی بهعنوان سمبل این رشته ورزشی و کسی که شاید نهتنها فوتبال، بلکه خیلیها در دنیا کل جامعه ایرانی را با نام او به یاد میآورند، در آخرین تجارب ملیاش یک «جهنم» واقعی را تجربه کرد. عملکرد ناموفق علی دایی در بازی اول جامجهانی ۲۰۰۶ آلمان برابر مکزیک چنان موج عظیمی از تخریبها را علیه او راه انداخت که کاپیتان تیمملی ایران را در دل تورنمنت به آن مهمی زمینگیر کرد و کار را به نیمکتنشینی شهریار در بازی با پرتغال کشاند.
در روزهایی که تکنولوژی تا این حد پیشرفت نکرده بود و تلگرام و اینستاگرام و وایبر در سبد خانوارهای ایرانی جا نداشت، بخش بزرگی از ملت با سلاح «پیامک» به جان اسطوره فوتبالفارسی افتادند و از خجالت بهترین گلزن مسابقات ملی تاریخ فوتبال جهان درآمدند؛ چنانکه حتی مجال برگزاری یک بازی خداحافظی خشک و خالی یا حداقل اهدای یک لوح تقدیر به او هم باقی نماند. مهدی مهدویکیا هم داستان مشابهی داشت؛ ستاره محجوبی که با کیفیت فنی بالایش به ندرت مجال غرضورزی به دیگران میداد، اما جماعت کینهتوز در مورد او هم قصهای ساختند و مدتها گفتند مهدویکیا در تیمملی مراقب ساق پایش است تا در بوندس لیگا آسانتر پول در بیاورد. یادش به خیر مباد؛ اما آن روزها مهدی چقدر عصبانی شد، چقدر بغض کرد و چقدر غصه خورد، کسی که هنوز هم تنها پیروزی تاریخ فوتبال ایران در جامهای جهانی از فرار زندگیبخش او شروع شد. در مورد علی کریمی هم هیچ سندی غیر از همه مطالب و گزارشهای این چند روز اخیر رسانهها لازم نیست. ورق بزنید و ببینید فوتبال آماتور ایران این روزها با او چه میکند و جادوگر چطور قربانی رسم جفاکارانه «نوکیسگی» میشود. سهم او شاید همین است که بعد از ۱۲۷ بازی ملی و آن همه خاطره خوشی که ساخت، پشت درهای بسته زمین تمرین خطاب به فدراسیون شکوائیه بنویسد و از رهگذران امضا جمع کند!
و عاقبت نوبت جلال است؛ یکی از کمحاشیهترین بازیکنان دوران معاصر فوتبال ایران که هر چه از او دیدیم، درخشش فنی و البته سربهزیری بود. سالها آهسته رفت و آهسته آمد، اما انگار قسمت نبود از شاخ بدخواهان در امان باشد. آدم ۳۶ ساله با ۱۱۱ بازی ملی در این فوتبال حق ندارد چهار روز مصدوم باشد، چون بلافاصله آزمایش دوپینگش مثبت از آب در میآید، البته نه از آزمایشگاه کلن در آلمان که از همین فضای مجازی ناسپاس در ایران. تبریک به ما که توانستیم با تخریب یک سرمایه دیگر، کیروش بیگانه را هم «رگ گردنی» کنیم. به امید خدا کارلوس هم یک روز از این فوتبال میرود تا باز ما بمانیم با اسطورههایی که انگار «اسباببازی»های گرانقیمت بخشی از این ملتند؛ جماعتی که اگر هم از فروپاشیدن فوتبالیستها فراغت بیابد، بیدرنگ سراغ شایعهسازی برای هنرپیشهها و در خاک کردن اسطورههای پرده نقرهای میرود. بالاخره وقت طلاست، نباید آن را بیهوده هدر داد!
ارسال نظر