طرح «تبدیل ایران به مرکز ثقل تامین برق کشورهای منطقه» به کجا رسید؟ گفتوگوی «دنیایاقتصاد» با رییس کمیسیون صنایع اتاق ایران
رویای ایرانی «هاب انرژی»
در همین خصوص رئیس کمیسیون صنایع اتاق بازرگانی صنایع، معادن و کشاورزی ایران میگوید: اینکه ایران قابلیت بسیار مطلوبی برای هاب منطقه دارد به دلیل پهناور بودن و همچنین داشتن مرز با ۱۵ کشور است. همچنین مزیت دیگر اینکه اختلاف افق داخل ایران دو ساعت است و بین کشورهای شمالی و جنوبی ایران اختلاف الگوی مصرف جدی وجود دارد؛ در واقع اوج پیک مصرف کشورهای شمالی آنها زمستان است و کشورهای همسایه جنوبی نیاز بسیار بالایی در تابستان به برق دارند، اما متاسفانه در حالی که زمانی خودمان به زیرساختهای برق ایران به دلیل رتبه ۱۷ ظرفیت تولید برق دنیا افتخار میکردیم، امروز این صنعت تبدیل به ترمز رشد اقتصادی کشور شده است.
به گفته علیرضا کلاهیصمدی ما اگر شریک قابل اطمینانی بودیم و کشورهای همسایه برای تامین برق پایدارشان میتوانستند به ما تکیه کنند، شاید تحریم کماثرتر میشد؛ کما اینکه عراق از آمریکا مجوز ویژه برای واردات از ایران دریافت کرده است، اما موضوع این است که ما بلافاصله وقتی دچار کمبود انرژی باشیم، برق همسایه را قطع میکنیم و اینجا همسایه سراغ تامینکننده دیگر میرود.
متن پیش رو ماحصل گفتوگوی «دنیایاقتصاد» با علیرضا کلاهیصمدی، رئیس کمیسیون صنایع اتاق بازرگانی صنایع، معادن و کشاورزی ایران در مورد علل تبدیل نشدن ایران به هاب منطقه است که در ادامه میآید.
به طور مشخص منظور از هاب برق منطقه چه بوده و چرا امروز در اواخر برنامه ششم توسعه عنوان میشود که در این زمینه توفیقی نداشتهایم؟
منظور از هاب برق نقطه ثقلی برای نقل و انتقال بین کشورهای مختلف است و کشورها زمانی که برای پیک بار و اوج تقاضا ظرفیت ایجاد میکنند، در سایر ایام سال که تقاضا به شدت کاهش مییابد، مازاد انرژی تولیدی را به سایر کشورها منتقل میکنند یا کسری برق خود را توسط کشورهای دیگر تامین میکنند. اینکه ایران قابلیت بسیار مطلوبی برای هاب منطقه دارد به دلیل پهناور بودن و همچنین داشتن مرز با ۱۵ کشور است. همچنین مزیت دیگر اینکه اختلاف افق داخل ایران دو ساعت است و بین کشورهای شمالی و جنوبی ایران اختلاف الگوی مصرف جدی وجود دارد؛ در واقع اوج پیک مصرف کشورهای شمالی آنها زمستان است و کشورهای همسایه جنوبی نیاز بسیار بالایی در تابستان به برق دارند، اما متاسفانه در حالی که زمانی خودمان به زیرساختهای برق ایران به دلیل رتبه ۱۷ ظرفیت تولید برق دنیا افتخار میکردیم، امروز این صنعت تبدیل به ترمز رشد اقتصادی کشور شده است.
هاب برق منطقه به مثابه یک مخزن برق عمل میکند که هر کشوری مازاد تولید دارد، برقش را به این مخزن واریز کند و کشوری که نیاز دارد، از این برق استفاده کند که میتوانست درآمدهای بسیار بالایی ایجاد کند و از نظر سیاسی هم یک نقش محوری برای ایران ایجاد کند. اگر ۴۰ تا ۵۰ سال به عقب برگردیم، با انقلاب و اعتصابهای صنعت نفت و جنگ تحمیلی قیمت نفت به میزانی افزایش پیدا کرد که بنزین در آمریکا و زمان کارتر بسیار نایاب شد اما امروز ما نقشی در دنیا نداریم در حالی که امروز کشوری مانند تایوان تولیدکننده ۷۰درصد تراشههای پیشرفته دنیاست و از این کشور به سپر سیلیکونی یاد میشود اما امروز ما چه اهرمی داریم که با افغانستان برای حق آب هیرمند دور یک میز بنشینیم؟ چه اهرمی داریم که ترکیه سدسازی نکند؟ ما حتی از نظر حملونقل هوایی هم میتوانستیم هاب حملونقل هوایی منطقه شویم و امروز این نقش به ترکیه، امارات و قطر واگذار شده است و اثر اقتصادی این نقش در امارات در شش سال پیش حدود ۲۶ میلیارد دلار بوده است. در حالی که ما به مراتب جایگاه بهتری داریم و تهران به خاطر ارتفاع بالاتری که از سطح دریا دارد، هواپیماها استهلاک و مصرف کمتری دارند، اما به هر حال این فرصت هم از دست رفت.
به نظر شما سیاستگذاران روی مفهوم هاب اتفاق نظر دارند؟ چون برخی هاب را صرفا از زاویه صادرات میبینند.
هاب هر صنعتی یکسری ورودی و خروجی دارد. در دوران پسابرجام تصمیم گرفتیم تبدیل به هاب خودروی منطقه شویم و چند قرارداد با گروه رنو، فولکس واگن و پژو سیتروئن منعقد شد و قرار بود صادرات و واردات داشته باشیم و برق هم به همین منوال است؛ در برخی موارد باید از کشورهای همسایه مانند ترکمنستان برق وارد کنیم و حتی در آینده که مربوط به انرژیهای سبز است، کشوری مانند تاجیکستان که حوزه نفوذ فرهنگی ماست، ۵۰ تا ۶۰هزار مگاوات ظرفیت برقآبی دارد که ما باید در این زمینه سرمایهگذاری میکردیم و حتی میتوانستیم علاوه بر واردات انرژی به کشور، از آب سدها برای کشت فراسرزمینی در کشورمان در شرایط خشکسالی استفاده کنیم. بنابراین قرار نیست فقط خودمان انرژی تولید کنیم. اتفاقا یکی از مباحث این بود که وقتی تکنولوژی الانجی را به ما نمیدهند میتوانیم گاز را تبدیل به برق و برق را صادر کنیم؛ بنابراین هر هابی ورودی و خروجی دارد. ما میتوانستیم بدون ساخت نیروگاه از ظرفیت کشورهای همسایه استفاده کنیم و کسری برق را تامین کنیم و از طرفی در زمستان هم از ظرفیت برق خودمان به کشورهای همسایه صادر کنیم.
گفته میشود انحصار تجارت برق و بیانگیزگی در سرمایهگذاری به عنوان یکی از مهمترین علل موفق نبودن در هاب منطقه بوده است. نظر شما در این زمینه چیست؟
معتقدم ما اگر شریک قابل اطمینانی بودیم و کشورهای همسایه برای تامین برق پایدارشان میتوانستند به ما تکیه کنند، شاید تحریم کماثرتر میشد؛ کما اینکه عراق از آمریکا مجوز ویژه برای واردات از ایران دریافت کرده است، اما موضوع این است که ما بلافاصله وقتی دچار کمبود انرژی باشیم، برق همسایه را قطع میکنیم و اینجا همسایه سراغ تامینکننده دیگر میرود.
برخی عنوان میکردند از توان نیروگاهسازی میتوانستیم در راستای هاب منطقه شدن استفاده کنیم. نقش شرکتهای بزرگ ایران را در این رابطه چگونه ارزیابی میکنید؟
صنعت برق ایران یکی از موارد نادر سیاستگذاری و دخالت دولت بوده که منجر به شکلگیری صنعتی توانمند و رقابتپذیر شد. در گذشته هم بنده عنوان کردم که در دهه 60 با توجه به کمبود برق دو راه پیش رو داشتیم. یکی اینکه بازار را تقدیم به خارجیها کنیم یا اینکه با استفاده از تکنولوژیهای وارداتی افزایش ظرفیت این صنعت را رقم بزنیم و خوشبختانه راه دوم را انتخاب کردند. متوسط وزنی حقوق گمرکی صنعت برق 15درصد است در حالی که این ارقام برای صنعتی مانند خودرو حتی به 45درصد هم برسد، باز هم دوام نمیآورد. قبل از اینکه تحریم دست و پای این صنعت را ببندد، بیش از 90درصد صادرات خدمات فنی و مهندسی مربوط به صنعت برق بود. همین الان هم با تمام مشکلات در این حوزه جایگاه مطلوبی در کشور دارد، اما نقد من این است که مپنا از وظیفه اصلی خودش فاصله گرفت و در صنایعی مانند نفت، گاز، ریل و... وارد شد و این کار بسیار خطرناک است چون این سازمانهای عریض و طویل فضاهای خلوت را برای بسیاری از افراد به وجود میآورد. با وجود این مپنا و سایر شرکتهای دهه 60 توانمند بودند و اگر میبینیم که امروز همچنان چراغ برق با وجود تحریمها و کملطفیها روشن است، به خاطر خودکفا بودن واقعی صنعت برق است.
واگذاری صادرات برق و همچنین فراهم کردن خطوط انتقال و توزیع توسط بخش خصوصی آیا در رسیدن ما به هاب انرژی موثر بود؟
قطعا میتوان گفت از امروز بسیار جلوتر بودیم. سه سال پیش حتی موضوع «کریپتو ماینینگ» را هم مطرح کردیم که اگر این راه صادر کردن انرژی مازاد در دستور کار قرار میگرفت، شرکتهای بسیاری بودند که با صادرات انرژی وزارت نیرو همراه شوند.
صادرات تجهیزات و خدمات فنی - مهندسی در هاب منطقه میتوانست بسیار تاثیرگذار باشد.
ما به راحتی در شرایط نرمال میتوانیم 20 تا 30 میلیارد دلار صادرات فنی - مهندسی مطلوب داشته باشیم. امروز عمده صادرات غیرنفتی کشور که 60 میلیارد دلار اعلام میشود، نزدیک به 50 میلیارد دلار از جنس صادرات مواد خام است که ارزش افزوده پایینی دارد و فرصتهای شغلی مناسبی ایجاد نمیکند. در حوزه خدمات فنی - مهندسی هم ارزش فعالیتها متفاوت است. وقتی ما در کشوری جاده میسازیم، چند درصد در تولید ناخالص ملی ایران تاثیرگذار است؟ اما وقتی در کشوری مانند عراق نیروگاه میسازیم، بویلر، ترانس، تابلو، کابل و... همه از ایران صادر میشود و اثر اهرمی این تیپ صادرات در تولید ناخالص ملی چند برابر ساخت جاده است. در موضوع صادرات کابل شاهدیم که رئیس اتاق بازرگانی این کشور عنوان میکند که ما بزرگترین واردکننده محصولات پتروشیمی بعد از چین هستیم اما همین کشور 20 برابر ما کابل صادر میکند.
در منطقه کشوری داریم که تبدیل به هاب منطقه شده باشد؟
ترکیه و عربستان سعودی به دنبال این نقش هستند و مطالعاتی هم در دانشگاه پردو که به نظر میرسد سفارشی باشد، عربستان را به عنوان یک هاب مناسب معرفی میکرد اما یادمان باشد که ما در حال دور خوردن هستیم. یعنی خطی از آسیای مرکزی از مسیر افغانستان به پاکستان میرسد و از طرفی شبکه سراسری در درون شورای همکاری خلیج فارس در شرف تکمیل است. علاوه بر این همسایگان ما سعی میکنند جایگزین انرژی ایران در بازار عراق باشند و ترکیه در حال سرمایهگذاری بالایی در حوزه سدسازی و برقآبی است که هم ما را دچار چالش آب میکند و هم در تولید انرژی رقیب ما میشود. آذربایجان هم که خودش را به ترکیه و روسیه وصل کرده است؛ بنابراین در حال دور خوردن هستیم. در حالی که با عملکرد درست میشد هیچکدام از این اتفاقات هزینهبر نیفتد.
آیا هنوز هم مسیری برای تحقق هاب منطقه وجود دارد یا باید این موضوع را رویای نافرجام بدانیم؟
چالش اصلی اقتصاد صنعت برق تثبیت افراطی برق بوده و در سایر حوزههای انرژی هم این مشکلات را داریم، اما هنوز فرصت هست. قرن بیستم قرن نفت بود و قرن بیست و یکم قرن برق است. پیشبینی میشود در کشورهای پیشرفته جی 8 در حال حاضر برق در محدوده 20 تا 21 درصدی سبد انرژی مصرفکننده است و تا سال 2040 این عدد به بیش از 40درصد برسد؛ در واقع امروز سرمایش و گرمایش هم برقی میشود و موضوع ممنوع کردن اجاق گاز مطرح است و همین موضوع در اتحادیه اروپا مستلزم 20 تریلیون یورو سرمایهگذاری است و از طرفی مسائل زیست محیطی جدیتر شده است و سازمان ملل اعلام کرد که از شرایط «گلوبال وارمینگ» عبور کردهایم و به «گلوبال بویلینگ» رسیدهایم و موضوع صرفا برق سبز نیست و موضوع زنجیرههای سبز مطرح است. در حالی که ما پتانسیل بالایی برای انرژی خورشیدی داریم، اما این نکته مهم وجود دارد که نیروگاه خورشیدی و بادی در هر مکانی قابل احداث نیست. به همین منظور کشورها در شرایطی که ذخیرهسازی بسیار هزینهبر است، به دنبال اتصال شبکه کشورها هستند و کشوری مانند ایرلند همواره در حال انتقال انرژی به کشورهای دیگر است. این تقاضای گسترده برای ما یک فرصت است، اما بیرمق شدن صنعت برق باعث شده تا توانایی برای مباحث تحقیق و توسعه نداشته و عقب بمانیم. بنابراین صنعتی که در حوزه برق سنتی بسیار توانمند و همگام با تکنولوژی بوده، امروز دچار پسرفت شدیدی شده است.
اگرچه اظهارات در صنعت برق حول تولید مطرح میشود اما به نظر میرسد در بخش انتقال و توزیع نیز از ظرفیتها غفلت شده است.
واقعیت این است که ما سیاستی برای انتقال و توزیع نداشتهایم و از سال 88 کمتر از 10درصد مبلغ موردنیاز را در زیرساختهای توزیع و فوق توزیع سرمایهگذاری کردهایم و این شبکه را به آستانه فروپاشی رساندهایم و من خیلی فاصلهای با روزی که شبکه برق تهران خاموشی یک تا دوروزه را تجربه کنیم، نمیبینم.