انقلاب شیل و استراتژی عربستان برای سلطه بر بازار نفت
فائزه احمدی طباطبایی
پژوهشگر بازارهای مالی
عربستان سعودی دومین عضو بزرگ اوپک، با برخورداری از ۱۸درصد ذخایر نفت جهان، عنوان بزرگترین صادرکننده اوپک را یدک میکشد. بخش نفت و گاز حدود ۵۰ درصد از تولید ناخالص ملی و حدود ۸۵ درصد از درآمد حاصل از صادرات این پادشاهی را تشکیل میدهد.
دستیابی به تنوع منابع درآمدی و صنعتی، حفظ سهم بازار در نفت خام، فرآوردههای نفتی، پتروشیمی و مایعات گازی طبیعی و در نهایت نجات اوپک از جمله اهداف این پادشاهی است اما امروز موفقیت یا عدمموفقیت عربستان در دستیابی به اهداف فوق تا حد زیادی توسط صنعت شیل، در ایالاتمتحده آمریکا تعیین خواهد شد.
فائزه احمدی طباطبایی
پژوهشگر بازارهای مالی
عربستان سعودی دومین عضو بزرگ اوپک، با برخورداری از 18درصد ذخایر نفت جهان، عنوان بزرگترین صادرکننده اوپک را یدک میکشد. بخش نفت و گاز حدود 50 درصد از تولید ناخالص ملی و حدود 85 درصد از درآمد حاصل از صادرات این پادشاهی را تشکیل میدهد.
دستیابی به تنوع منابع درآمدی و صنعتی، حفظ سهم بازار در نفت خام، فرآوردههای نفتی، پتروشیمی و مایعات گازی طبیعی و در نهایت نجات اوپک از جمله اهداف این پادشاهی است اما امروز موفقیت یا عدمموفقیت عربستان در دستیابی به اهداف فوق تا حد زیادی توسط صنعت شیل، در ایالاتمتحده آمریکا تعیین خواهد شد.
از سال ۱۹۷۰ میلادی، برخی از اعضای اوپک، به رهبری عربستان سعودی، برای تنوع بخشی به پایههای صنعتیشان، با استفاده از ارتقا یا ایجاد مزیتهای رقابتی در مواردی نظیر پتروشیمی و ساخت پالایشگاه، به فعالسازی صادرات با ارزش افزوده تلاش کردند. از طرفی بهطور همزمان، به توسعه صادرات سازمانهای غیردولتی -که در اوپک سهم نداشتند- نیز بهعنوان راهی جهت افزایش درآمدشان روی آوردند. اما درست زمانی که موفقیت این کشورها شروع شد، انقلاب شیل آمریکا رخ داد و اهداف اصلی استراتژیک آنان را تحتتاثیر قرار داد. کلید رقابت صنعت پتروشیمی عربستان سعودی استفاده از گاز طبیعی و اتان که به مراتب ارزانتر از محصول نفتی نفتا که در آن به رقبای جهانی خود وابستگی داشت، بود.
پس از انقلاب شیل آمریکا، اعضای اوپک با توجه به کیفیت نفت خام تولیدی خود تحتتاثیر قرار گرفتند. وقوع این انقلاب باعث شد تا صادرکنندگان نفت خام سبک شیرین، مانند الجزایر، آنگولا و نیجریه تقریبا تمام سهم بازار خود را در ایالاتمتحده از دست بدهند لیکن صادرکنندگان نفت ترش یا نفت خام سنگینتر، نظیر عربستان سعودی و کویت، با کاهش سهم بازار به مراتب کمتری مواجه شدند. از طرفی از آنجا که تقریبا تمام نفت خام تولید شده توسط کشورهای خلیجفارس ترش است و بسیاری از مازاد تولید نفت جهانی شیرین است، بنابراین هرگونه قطع تولید توسط عربستان و همسایگانش، نمیتوانست موجب افزایش قیمت و عاملی برای مقابله با انقلاب شیل شود.
تنها خنثیکننده انقلاب شیل کاهش تولید نفت خام شیرین سبک شامل تولیدات آمریکا بود که نهایتا موجب از دست دادن سهم بازار میشد. اگر این اتفاق میافتاد، قیمت نفت میتوانست مجددا و نسبتا به سرعت افزایش یابد. اکنون که ایالاتمتحده حجم انبوه و ارزانتری از گاز طبیعی و اتان را تولید میکند، مزیت رقابتی عربستان سعودی و سهم بازار آن درحال کاهش و یا از بین رفتناست. همین حالت در مورد پالایش نفت نیز صدق میکند. از آنجایی که آمریکا اجازه صادرات نفت خام را نمیدهد، انقلاب شیل، معیار قیمت آمریکا را پایین آورد و لذا پالایشگاههای آمریکا از مزیت قیمتهای پایینتر برای افزایش صادرات محصولات نفتی خود استفاده کردند، تا آنجا که اکنون این مساله سهم بازار عربستان در آسیا و دیگر نقاط را تهدید میکند. از طرف دیگر، تولیدات مایعات گازی طبیعی شرکتهای آمریکایی، بهطور قابل ملاحظهای افزایش یافت و کشور توانست واردات LPGها را قطع و بهطور قابلتوجهی صادرات NGLها را گسترش دهد که در نتیجه این حجم تولید آمریکا، عربستان سهم بازار خود را نیز در آسیای مرکزی و جنوب آمریکا از دست داده است.
اما سقوط اخیر قیمت نفت میتواند این حرکت را تغییر دهد. با توجه به امتناع از کاهش تولید عربستان سعودی، به نظر میرسد این کشور امیدوار است که کاهش قیمت نفت، سرمایهگذاری در انرژی شیل آمریکا را کاهش و تضعیف رشد تولید در آنرا بههمراه داشته باشد.
در حال حاضر، قیمت پایین نفت ممکن است در تصمیم آمریکا برای شروع صادرات نفت خام و انتقال نفت از کانادا به خلیج مکزیک را برای صادرات به تاخیر اندازد. علاوه بر تاخیر در افتتاح بخش انرژی مکزیک، به نظر میرسد که قیمت پایین نفت میتواند منجر به سود خالص برای عربستان شود. اگرچه انگیزه عربستان سعودی در عدم قطع تولید احتمالا بیشتر جنبه اقتصادی دارد، اما قیمتهای پایین نفت میتواند مزایای سیاسی مجزایی را نیز در بر داشته باشد. قابل ذکر است که کاهش قیمتها، چالشهای جدی برای ایران، رقیب اصلی پادشاهی در منطقه و همچنین برای اقتصادهای بیثبات وابسته به نفت نظیر روسیه و ونزوئلا به همراه داشته است. هیچیک از این کشورها پساندازی برای کاهش ضربه ناشی از کاهش درآمد نفتی خود ندارند.
تحت این شرایط به نظر میرسد که عربستان سعودی به کاهش ندادن تولید نفت و کاهش قیمتها تا زمانی که فشارهای بازار جهشی را برانگیزد، ادامه خواهد داد و حتی پس از آن نیز افزایش قیمت میتواند محدود باشد. تئوری بازار حکم میکند زمانیکه مازاد از بین رفت، تولیدکنندگان عمده از افزایش قیمتها تا جایی که مجددا باعث کاهش سهم بازار شود، جلوگیری کنند؛ این بدان معناست که عربستان سعودی میخواهد کشورهای غیرعضو اوپک، مخصوصا در شمال آمریکا را وادار کند که افزایش تولید نفت خود را متناسب با رشد در تقاضای جهانی حفظ کنند.
بهطور خلاصه، افزایش مناسب قیمت نفت به نفع عربستان سعودی برای حفظ اقتصاد خود است اما نه قیمتهایی آنقدر بالا که آنها بتوانند افزایش قابل توجهی در حفظ عرضه غیراوپک داشته باشند. به منظور حفظ قیمتها در محدوده ایدهآل، حتی ممکن است عربستان دوباره افزایش تولید دهد. این استراتژی بدون ریسک نیست. در کوتاهمدت قیمتهای بیش از حد پایین میتواند باعث بیثباتی سیاسی در برخی از کشورهای تولیدکننده نفت شود، بهطور مشابه با بالا بردن قیمتها، تاخیر در سرمایهگذاری بالا دست، بهخصوص پروژههای مگا، میتواند در میانمدت یا بلندمدت قیمتها را به بالای سطح ایدهآل ببرد.
اما شاید بزرگترین خطر در صنعت شیل آمریکا نهفته است. در طول چند سال آینده، به احتمال زیاد تولید آمریکا کمتر و تمرکز بر نقاط شیرین منجر به بهبود تکنولوژی، کاهش هزینهها و مجددا افزایش تولید خواهد شد. در آن زمان استراتژی کنونی عربستان دیگر برای حفظ سلطه بر بازار کافی نخواهد بود.
ارسال نظر