گزارش سالهای ۲۰۰۸ و ۲۰۱۸ آژانس بینالمللی انرژی مقایسه شدند
سورپرایز ۱۰ ساله جهان نفت
رشد تولید نفت شیل آمریکا از سال ۲۰۱۴ بهعنوان یکی از مهمترین عناصر اثرگذار بر بازار نفت شناخته میشود، با این حال برخی اعلام میکنند صنعت نفت شیل هنوز در دوران طفولیت خود بهسر میبرد و هنوز میتواند به توسعه و رشد خود ادامه دهد، بنابراین در سالهای پیشرو نیز از اهمیت و اثرگذاری تولید نفت شیل آمریکا در بازار نفت کاسته نخواهد شد. نیک باتلر، تحلیلگر و نویسنده فایننشالتایمز میگوید که «تغییرات اقلیمی»، «ریسکهای ژئوپلیتیک در خاورمیانه» یا «کاهش هزینه تولید انرژیهای تجدیدپذیر» محرک اصلی نوسانات بازار نفت نیستند. به گفته او «البته همه اینها مهم و بر قیمتها اثرگذارند، اما تاثیر آنها در مقایسه با اثر تغییرات جغرافیای عرضه و تقاضای نفت بسیار محدود است.» باتلر میگوید: در واقع تغییر در جغرافیای تولید و مصرف نفت مهمترین عامل اثرگذار بر بازار این کالا در یک دهه گذشته بوده و این تاثیرگذاری در دهههای آینده نیز با همین قدرت ادامه خواهد داشت. افزایش رشد تقاضا در آسیا و رشد عرضه در آمریکا دو تغییر عمده در جغرافیای عرضه و تقاضا از نگاه باتلر است. دو تغییر که اولی پیشبینی شده و دومی کاملا غیرمنتظره بوده و جهان را در بهت و ناباوری فرو برد. در واقع حدود ۱۰ سال پیش موسساتی چون آژانس بینالمللی انرژی در چشماندازهای بلندمدت خود از بازار انرژی در حالی از افزایش رشد تقاضا در آسیا خبر میدادند که در این گزارشها هیچ اثری از نفت شیل و اثرگذاری آن بر بازارهای انرژی دیده نمیشد. بنابراین وقوع انقلاب شیل طی یک دهه گذشته یک «سورپرایز بزرگ» برای بازار نفت بوده است و چنان تحول بزرگی در جغرافیای عرضه نفت ایجاد کرده که در دهههای آینده نیز بر قیمت نفت اثرگذار خواهد بود.
مقایسه دو گزارش
باتلر در ابتدای یادداشت خود آخرین گزارش «چشمانداز بازار انرژی تا ۲۰۴۰» آژانس بینالمللی انرژی را با گزارش چشمانداز بلندمدت این سازمان در سال ۲۰۰۸ مقایسه کرده است. بر اساس گزارش آژانس بینالمللی انرژی در سال ۲۰۰۸، سهم هیدروکربنها (نفت، گاز و زغالسنگ) در سبد انرژی مصرفی جهانی ۸۱ درصد بوده است. این رقم امروز هم ۸۱ درصد است و طبق گزارش جدید چشمانداز آژانس بینالمللی انرژی تا دهه ۲۰۴۰ تنها ۷ درصد کاهش یافته و به ۷۴درصد خواهد رسید. در سال ۲۰۰۸، انرژیهای تجدیدپذیر (خورشیدی و بادی و بدون در نظرگرفتن برقآبیها) تنها یک درصد از کل انرژی مورد نیاز جهان را تامین میکردهاند. در گزارش جدید آژانس اعلام کرده که سهم آنها به ۷درصد رسیده است. هرچند سهم انرژیهای تجدیدپذیر افزایش یافته اما این رشد نمیتواند تحولات عمدهای را در بازار انرژی رقم بزند یا حتی آنطور که نهادها و قوانین جدید بینالمللی انتظار دارند بر کاهش تولید کربن اثرگذار باشد. در واقع انرژیهای تجدیدپذیر نتوانستهاند جایگزین سوختهای فسیلی شوند و رشد آنها به کاهش سهم انرژیهای هستهای، آبی و سوختهای زیستی منجر شده است. با این حال دو تغییر ساختاری عمده در فاصله ۱۰ سال گذشته رخ داده است که یکی از آنها پیشبینی شده بود و دیگری کاملا پیشبینی نشده و تعجب برانگیز است.
تغییر در جغرافیای تقاضا
اولین تغییر به نقش آسیا در مصرف انرژی و تقاضا برای نفت و گاز مربوط است. تقاضا برای انرژی در سال ۱۹۸۰ در آسیا تنها ۱۸ درصد از کل تقاضای جهانی بوده است. اما این رقم رشد کرده و در حالحاضر به ۴۱ درصد رسیده است. همچنین آژانس بینالمللی انرژی پیشبینی میکند رشد تقاضای آسیا در سالهای آینده ادامه داشته باشد و در سال ۲۰۴۰ به حدود نیمی از کل تقاضای جهانی برای انرژی برسد؛ در واقع آسیا حدود دوسوم از کل رشد تقاضای انرژی جهان را در سالهای آینده به خود اختصاص خواهد داد.
چین، مهمترین عامل رشد تقاضا برای انرژی در آسیا است. این کشور با رشد اقتصادی پایدار، صدها میلیون جمعیت خود را از فقر خارج کرده و به شرایط مساعد زندگی رسانده است. این موضوع به یقین به معنای افزایش تقاضا برای انرژی است، چراکه برای افزایش رفاه این تعداد جمعیت به میزان قابل توجهی انرژی برای تامین گرما، روشنایی و حمل و نقل نیاز است. از این رو باتلر میگوید: «بنابراین عجیب نیست که شرکتهای فعال در حوزه انرژی در چین در سالهای اخیر توسعه قابل توجهی یافتهاند. یک دهه پیش، این شرکتهای اروپایی بودند که لیستی از شرکتهای برتر حوزه انرژی را تشکیل میدادند، اما در حال حاضر شرکتهای چینی ۶ تا از ۱۰ شرکت برتر جهان در این حوزه را به خود اختصاص دادهاند.»
رشد تقاضا برای انرژی به تغییر ساختار بازار تجاری نیز منجر شده است. چین در حال حاضر روزانه بیش از ۹ میلیون بشکه نفت وارد میکند، بنابراین هرگونه بیثباتی در خاورمیانه یا ونزوئلا بیش از هر کشور دیگری ثبات اقتصادی چین را تهدید خواهد کرد. از این رو امنیت انرژی به موضوعی اساسی و امنیتی برای این کشور بدل شده است. هند نیز در حال حاضر در مسیری مشابه چین قرار گرفته است. تقاضا و مصرف انرژی در این کشور به سرعت در حال رشد است. رشد تقاضا در آسیا باعث شده که حتی جغرافیای انتشار گازهای گلخانهای نیز تغییر کند، بهطوریکه آینده آب و هوای جهان به کشورهایی چون چین، هند و اندونزی که در حال حاضر بخش مهمی از نیاز خود به انرژی را از زغالسنگ تامین میکنند، وابسته است.
شیل جهان را متعجب کرد
اما تغییر دوم در ساختار جغرافیای عرضه و تقاضای انرژی، ظهور مجدد آمریکا بهعنوان یکی از تولیدکنندگان پیشرو انرژی در جهان است. رشد عرضه در این کشور موجب شده که آمریکا در حالحاضر نه تنها به بخش مهمی از نیاز خود پاسخ دهد بلکه به صادرات نفت و گاز به دیگر نقاط جهان نیز رو آورد. تمام این تحولات را آمریکا مدیون تکنولوژی شکست هیدروکربونی و تولید نفت و گاز از میادین شیل است. تولید نفت آمریکا در دهه ۸۰ میلادی بیش از ۸ میلیون بشکه در روز بود، اما از آن زمان به مرور رو به کاهش گذاشت. در اکتبر ۲۰۰۸ تولید نفت آمریکا تنها ۷/ ۴ میلیون بشکه در روز بود. آنطور که باتلر میگوید، انقلاب شیل کاملا غیرقابل پیشبینی بوده و حتی در چشمانداز جهانی انرژی آژانس بینالمللی انرژی در سال ۲۰۰۸ هیچ اشارهای به آن نشده است. اما امروزه یعنی ۱۰ سال پس از ۲۰۰۸، تولید نفت شیل به ۷/ ۶ میلیون بشکه در روز رسیده و احتمالا رشد بیشتری را نیز تجربه خواهد کرد.
این موضع نه تنها جغرافیای تجاری نفت، بلکه قیمتها را نیز به شدت تحت تاثیر قرار داده است. در سال ۲۰۰۸، متوسط قیمت نفت برنت حدود ۹۷ دلار بر بشکه بوده و در آن زمان آژانس بینالمللی انرژی پیشبینی میکرد متوسط قیمتها تا سال ۲۰۱۵ بالای ۱۰۰ دلار باقی بماند. این موسسه همچنین پیشبینی کرده بود که رشد قیمتها در سالهای بعد از ۲۰۱۵ با شدت بیشتری ادامه یافته و متوسط بهای نفت تا سال ۲۰۳۰ به حدود ۲۰۰ دلار بر بشکه برسد اما در حال حاضر و بعد از یک دوره کوتاه مدت از رشد قیمتها در میانههای سال جاری، قیمت برنت حدود ۶۰ دلار است.
جهانی مملو از نفت ارزان
ناامنی سیاسی در سمت عرضه همواره وجود داشته است. در حال حاضر نیز ایران تحریم شده و ونزوئلا با بحران اقتصادی و فروپاشی مواجه است. از سوی دیگر بزرگترین تولیدکننده نفت خاورمیانه یعنی عربستان نیز با ریسکهای سیاسی متعددی روبهروست. با این حال نه ریسکهای ژئوپلیتیک و نه حتی رشد تقاضا برای انرژی در آسیا نتوانسته قیمتها را در سطوح بالایی نگه دارد. باتلر میگوید: «ما در جهانی فراوان از منابع انرژی زندگی میکنیم. قیمتها ممکن است پایدار نباشد و نوساناتی را تجربه کند، اما مسیر اصلی قیمتها نزولی است.» او میگوید، داستان آمریکا نشان داد، این فرض که منابع محدود همیشه به قیمتهای بالاتر منجر میشود، دیگر معتبر نیست.
به گفته تحلیلگر فایننشال تایمز، دو تغییر ساختار جغرافیای عرضه و تقاضا ادامه خواهد داشت. شیل هنوز دوران کودکی خود را سپری میکند و توسعه قابل توجهی در میادین شیل پیشروی ایالات متحده آمریکا قرار دارد. روند دوم نیز، ادامه رشد تقاضا برای انرژی در آسیاست. بنابراین هرچند قیمت نفت و گاز انتظار میرود در بلندمدت مسیر کاهشی داشته باشد و قیمتها سطوح بالای سالهای پیش از ۲۰۱۴ را تجربه نکنند، اما تمام اینها همزمان به معنای تداوم نیاز جهان به نفت و گاز است. در واقع تغییرات عمیق و اساسی که در جغرافیای عرضه و تقاضای نفت و گاز رخ داده، در نهایت به افزایش سلطه سوختهای فسیلی بر بازارهای بینالمللی انرژی منجر خواهد شد. این موضوع میتواند خبر خوبی برای کشورهای تولیدکننده نفت باشد که در سالهای اخیر مدام نگران پایان عصر نفت بودهاند، اما به یقین برای جهان خبر خوبی نیست چراکه به معنای تداوم افزایش انتشار گازهای گلخانهای با وجود این همه سازمان و قوانین بینالمللی است.
ارسال نظر