کمبود گاز برای فولاد از هشدار گذشت
در چنین شرایطی صنایعی که خوشبینانه بر پایه کارگر ارزان و گاز ارازنتر پایهریزی شدهاست در زمستان با کمبود گاز مواجه میشوند. گازی که زین پس اگر تولید هم بشود، گرانتر است. نیروگاههای برق با توربین گازی و سیکل ترکیبی، صنایع پتروشیمی با پایه گاز یا میعانات و البته فولاد و سیمان از صنایعی هستند که سرنوشتشان به بود و نبود این گاز وابسته است، تاجاییکه برای مثال فولادیها حاضر شدند برای بیمهکردن سهم ۳درصدی خود از گاز مصرفی در افزایش بهرهوری و راندمان گاز مصرفی همکاری کنند. برای مثال مطرح شدهاست که میتوان با تغییر سیستم گرمایش خانگی با وسایل گرمایشی با رده مصرف انرژی A به خرج فولادیها این ۳درصد مصرفی بهنوعی تضمین شود که کار در زمستان به اما و اگر نکشیده و چرخ صنعت از چرخش باز نایستد. اگرچه پیشنهاد یادشده پیشنهاد ارزندهای است اما گویا اراده چندانی برای انجام آن نیست و از مافیای بخاری ساز گرفته تا عدمتوان تصمیمگیری در سطح کلان، همه و همه دست بهدست هم میدهند که گویا تابستان بگذرد و در زمستان باز کاسه چه کنم دست بگیریم. بیتعارف از قول یک کارشناس که خود درتوسعه پارسجنوبی نقش کوچکی داشته باید ذکر شود که این ره نرسد به کعبه و با وضع موجود قطعا وضعیت در زمستان از وضعیت سالقبل بهمراتب بدتر است. با نگاهی گذرا بر اهمیت صنایع گاز بر، این پیشبینی را میتوان کرد که فولاد و سیمان اولین قربانی این کم گازی در زمستان خواهند بود و در درجه دوم پتروشیمی و در آخر نیروگاهها که احتمالا روی به مازوتسوزی و آلاینده پراکنی بیاورند.
اما نکته جالب اخبار رسیده از افزایش ظرفیت زیر سقفی و واحدهای در حال احداث است. خصوصا در مورد فولاد، وقتی که گاز نیست و فولادیها نه مستقیما مجوز واردات گاز دارند و نه به آنها اجازه داده میشود که در افزایش راندمان و بهینهسازی مشارکت کنند، واحد جدید یا افزایش زیر سقفی چه معنایی میدهد؟ به امید چه؟ و آیا هدف نهایی از این افزایش ظرفیت و ساختوساز و هزینهکرد، واقعا افزایش تولید است؟ با کدام گاز؟ بر روی قول دولتمردان حساب شدهاست؟ کارشناسان امر بهسادگی ثابت خواهند کرد که افت فشار طبیعی مخزن از قول هر دولتمردی قویتر است و در واقع حکم طبیعت است که برگشتی در آن نیست. البته با انجام روشهایی چون کاهش افت فشار در دهانه ورودی سنگ به مخزن با استفاده از شکافت هیدرولیکی یا روشهای انگیزشی که بتواند بیش از ۸فوت را تحتتاثیر قرار دهد، میتوان به نتیجه خوبی رسید ولی باید توجه کرد که اول این روش یک مرحم است و برای چند سالدوام دارد و البته موازی با آن باید در لوله با استفاده از کمپرسور فشار افزایی کرد. هیچ نشانی جز تشکیل جلسه و کارگروه از اقداماتی که بیان شد در سطح کلان دیده نمیشود. از دستدادن تابستان یعنی ازدسترفتن زمان برای هرگونه اقدام برای زمستان پیشرو و متعاقب آن کمبود گاز و قطع سهمیه خصوصا برای فولاد و سیمان.
توسعه مخازن گازی توسط صنایع و بیمهشدن سهم گاز موردنیازآنها از دیگر تئوریهایی بود که در سالهای اخیر مطرحشد؛ در واقع وزارت نفت میخواست تا کمبود نقدینگی خود برای توسعه را به کمبود گاز صنایع گرهزده و ماهی درشتی از آب گلآلود شده بگیرد که البته تاکنون عقیم ماندهاست، زیرا نه فولاد و سیمان و پتروشیمی در امر توسعه میدان، آنهم گازی متبحرند و نه میلی به سرمایهگذاری کلان در توسعه میدان دارند و اگرچه این فکر برای طراحانش جذاب است؛ در واقع قصه ماست و آب دریا برای بهدست آوردن دوغ است. برای جمعبندی بحث مجددا تاکید میشود که تنها راه ممکن با وقت کم باقیمانده و بر اساس شرایط و شواهد موجود آن است که در بخش مصرف بهسرعت و بر اساس پتانسیل موجود بهینهسازی صورت بگیرد و حالا که نمیتوان تولید را افزایش داد حداقل مصرف را اندکی متعادل کنیم، ضمنا با توجه به انرژی خورشیدی فراوان در اقلیم سرزمین ایران، سزاست تا توسعه مزارع خورشیدی بهسرعت در دستور کار قرار گیرد و بخشی از مصرف بر پایه برق برنامهریزی شود که پتانسیل خوبی برای تنوعپذیری در منابع تولیدی دارد و گرنه توسعه میادین گازی باقیمانده و بخشیدن گاز آن به ثمن بخس مسیری است که در آینده به بنبستی دیگر ختم خواهد شد و چه بسا در آن روز میدان گازی دیگری نمانده باشد که اندک دورنمایی برای نجات صنایع بهوجود آورد.