مجتمعهای تجاری؛ دردسر جدید کلانشهرها
علی رضا سرحدی
کارشناس ارشد معماری
در سالهای اخیر شاهد سربر آوردن سازههای عظیمی در شهر تهران هستیم که در یک دگرگونی چشمگیر نسبت به گذشته، به فضاهای عمومی و مجموعههای تجاری شهری چهرهای متفاوت میبخشند.
به نظر میرسد در شرایطی که بخش مسکن در رکود بوده، بسیاری از صاحبان سرمایه ترجیح دادهاند سرمایههای خود را در ساخت و بهرهبرداری از مجموعههای تجاری به کار اندازند. با توجه به برنامههای همسو و حمایت مدیریت شهری و برخی نهادهای حکومتی از گسترش این مجموعهها، به نظر میرسد که سیاستگذاران، تصمیمگیران و مدیران کشوری نیز با این جریان همراهند یا دستکم مخالفتی با آن ندارند.
علی رضا سرحدی
کارشناس ارشد معماری
در سالهای اخیر شاهد سربر آوردن سازههای عظیمی در شهر تهران هستیم که در یک دگرگونی چشمگیر نسبت به گذشته، به فضاهای عمومی و مجموعههای تجاری شهری چهرهای متفاوت میبخشند.
به نظر میرسد در شرایطی که بخش مسکن در رکود بوده، بسیاری از صاحبان سرمایه ترجیح دادهاند سرمایههای خود را در ساخت و بهرهبرداری از مجموعههای تجاری به کار اندازند. با توجه به برنامههای همسو و حمایت مدیریت شهری و برخی نهادهای حکومتی از گسترش این مجموعهها، به نظر میرسد که سیاستگذاران، تصمیمگیران و مدیران کشوری نیز با این جریان همراهند یا دستکم مخالفتی با آن ندارند. به هر حال ساخت و گسترش چنین مجموعههایی در شرایط کنونی اقتصاد کلان کشور، درخور و نیازمند بررسی و تامل بیشتر است.
در همین جا باید گفت در واقع بخش خصوصی به معنای درست خود در این عرصه حضور چندانی ندارد و البته این پرسش که عملکرد شهرداری در این رابطه، چه میزان با ضوابط و مقررات شهری و طرحهای جامع و تفصیلی همخوانی دارد، نیز همواره مطرح است.
برخی از این مجتمعها، در کنار بازارهایی چون بازار سنتی تهران، بازارهای بزرگ و قدیمی موبایل و کامپیوتر، بازار لوازم خانگی خیابان جمهوری، بازار مبل یافت آباد و مانند اینها، بخشی از کمبودها و کاستیهای این بازارهای قدیمی را جبران میکنند، ولی بسیاری از این مجموعهها از چنین توجیهاتی بیبهرهاند. این مجتمعهای نوظهور، اگر عملکرد شهری داشته باشند، مجتمعهای مشابه خود را تحت تاثیر قرار میدهند و چنان چه نقشی منطقهای ایفا کنند، بر بازارها، پاساژها و خردهفروشیهای منطقه، از نظر رقابت در قیمت و جلب مشتری، تاثیر میگذارند. ( مانند تاثیرگذاریهایپراستار بر فروشگاه شهروند که پیش از این عملکرد شهری داشت).
بیشتر این مجتمعها که با زیربنای زیاد و عمدتا به شکل پاساژ یا برجهای بلندمرتبه ساخته میشوند، عموما از جانمایی مناسبی بهرهمند نیستند و در جایگاه درستی نسبت به دیگر فضاهای شهری پیرامون خود قرار نگرفتهاند. آنچه آشکارا به چشم میخورد این است که بیشتر این مجموعهها با جایگیری نامناسب در گذرها و خیابانهایی که یا عرض مناسب را نداشته یا به لحاظ ترافیکی کشش و تحمل بار رفت و آمد اضافی ناشی از این فعالیت تجاری را ندارند، باعث ایجاد گرههای ترافیکی و شلوغیهای آزاردهنده در محلهایی میشوند که پیشتر در آرامش نسبی به سر میبردند.
از دید کلان، ساخت مجتمعهای تجاری با پدید آوردن صرفه ناشی از مقیاس، بورس فروش کالا و امکان در دسترس بودن مایحتاج و کالاهای گوناگون در یک مکان، میتواند به صرفهجویی در وقت و هزینه شهروندان کمک کرده و امکان مثبتی در زندگی شهری تلقی شود. از سوی دیگر مدرن شدن روش فروش کالا که از پیامدهای وجود این مجتمعها به شمار میرود، میتواند با شفاف و واقعی کردن قیمتها و حراجها و شیوه عرضه کالا، دارای جنبههای مثبتی باشد.
در مجموعههایی که در کنار واحدهای تجاری و فروشگاه، فضاهای فرهنگی و تفریحی مانند سالن سینما، نمایشگاه، کتابخانه، محل بازی بچهها یا غذا فروشیهای متناسب با محیط نیز در نظر گرفته شده است، امکان اینکه مردم همزمان با تفریح و گذران اوقات فراغت بتوانند در کنار خانواده کالاهای مورد نیاز خود را خریداری کنند، فراهم میشود. فرصتی که در فروشگاههای پراکنده در سطح شهر به این صورت وجود ندارد. با نگاهی کلان و دورنگر نکات منفی و زیانبار ظهور و حضور مجموعههایی از این دست در شهر تهران به نوعی سویه مقابل آن چیزهایی است که به عنوان مزیت و جنبههای مثبت این مجموعهها عنوان شد. بیشتر مجتمعهای تجاری دارای پارکینگهای بعضا چند طبقهاند، با این همه، اما چون بیشتر خریداران به دلیل جمع بودن فروشگاههای گوناگون در این مجموعهها و برای خرید همه مایحتاج خود از راههای دور و نزدیک و با خودروی شخصی به محل میآیند، ناگزیر گرفتار مشکلات ترافیکی میشوند؛ آلودگی منظر را هم به آن چه گفته شد باید افزود.
تخریب و آسیب رساندن به فضاهای سبز به دلیل حجم بالای ساخت و ساز شمار زیادی از این مجموعهها را به وصلههایی ناجور در شهر بدل کرده است. از سوی دیگر از دست رفتن و دیگرگون شدن روابط سنتی، همچون قدم زدن در محلهها، کوچهها و خیابانها، رفتن تا سرکوچه و خرید کردن از مغازههای محلی، امکان مکث، معاشرت و گفتوگو با هم محلهها و همسایگان و در یک کلام ارزشهای فرهنگی کهنی که زیرساخت بسیاری از روابط روبنایی جامعه به شمار میروند، در این تغییر و تحول شتابزده و ناگهانی به شدت آسیب میبینند. در همین رابطه از رونق افتادن مغازهها و کاسبیهای خرد در شهرها نیز میتواند پیامدهای نامطلوبی داشته باشد.
به این ترتیب و در شرایط فعلی جامعه، درباره ساخت، توسعه و گسترش مجتمعهای تجاری و فرهنگ برآمده از آن پاسخ برخی پرسشها میتواند راهگشا باشد؛ درست است که اقتصاد شهری ما کوچک و احیانا توسعهنیافته است، ولی آیا راه توسعه آن از این پاساژها میگذرد؟ آیا گسترش فراگیر و حتی موفق مجتمعهای تجاری میتواند امکان تولید یا صادرات کالا به کشورهای دیگر را فراهم آورد؟ آیا به علت رکود تولید و ریسک سرمایهگذاری در بخشهای مولد و کار آفرین، دستاندرکاران این بخش به این نتیجه رسیدهاند که تولید را رها کرده به بازار دلالی و دادوستد روی آورند؟ وظیفه و نقش دولت و سیاستگذاران کلان اقتصادی در این میان چیست؟
ارسال نظر