پنج ماموریت قبل از انتقال پایتخت عکس: آکو سالمی، دنیای اقتصاد
پیشنهاد ایجاد «قطب رقیب» و «دستور زبان مدرن شهرسازی» برای حل مشکلات تهران

گروه مسکن- بهشاد بهرامی: دبیر شورای عالی شهرسازی و معماری کشور که به‌واسطه تصویب نهایی یک طرح در شورای نگهبان، جزو حلقه اصلی مقامات تصمیم‌گیر برای «انتقال پایتخت» قرار گرفته است، درباره وظایف و ماموریت‌های شورای ۱۵ نفره می‌گوید: این شورا که براساس طرح تازه مصوب شده «امکان سنجی انتقال مرکز سیاسی و اداری کشور و ساماندهی و تمرکززدایی از تهران» باید تشکیل شود، در گام اول می‌تواند پنج موضوع مرتبط با مشکلات تهران و پایتخت فعلی را در دستور کار قرار دهد تا در نهایت بتوان، به راهکاری بهتر از پروژه غیرعملیاتی «انتقال» دست یافت. پیروز حناچی که از دهه ۷۰ تاکنون سابقه مطالعاتی درباره «انتقال پایتخت» دارد، این اقدام را به مثابه «عمل جراحی» می‌داند که قبل از انجام، باید «منابع مالی لازم برای این اتفاق پرهزینه»، «معاینات دوره‌ای» و همچنین «درمان‌های پیش‌از عمل» به عنوان سه پیش‌نیاز مربوطه، تامین و انجام شود. معاون وزیر راه‌وشهرسازی معتقد است: تهران از «بی‌تعادلی» در حوزه تراکم جمعیت، تمرکز فعالیت‌های اقتصادی و حجم نامحدود کسب و کارها رنج می‌برد طوری‌که یک‌چهارم جمعیت کشور و ۳۰ درصد تولید ناخالص ملی در شهری به وسعت حداکثر ۲ درصد مساحت ایران، محدود شده است. «نجات تهران» از بی‌تعادلی، ایجاد «قطب رقیب» به لحاظ اشتغال و جاذب جمعیت، «کاهش جذابیت سکونتی» از تهران، کنترل و «مهار حوزه نفوذ» شهر تهران و پاسخ به یک «سوال کلیدی» درباره پایتخت، پنج ماموریتی است که دبیر شورای عالی شهری پیشنهاد کرده در شورای ۱۵ نفره انتقال پایتخت مورد مطالعه و آسیب‌شناسی قرار بگیرد. حناچی در عین حال با اشاره به سابقه تشکیل نهادی شبیه شورای ۱۵ نفره، تصریح می‌کند: در دهه ۵۰ شورای «نظارت بر گسترش شهر تهران» زیرنظر نخست‌وزیر وجود داشت، اما مدتی بعد تعطیل شد. با این حال شورای جدید که به ریاست رئیس‌جمهوری و حضور ۴ وزیر و برخی مقامات دیگر تشکیل می‌شود به نفع تهران است و از این به بعد، برنامه‌ریزی برای تهران و پایتخت با نظارت دولت و به شکل جامع، تخصصی و استراتژیک خواهد بود.دبیر شورای عالی شهرسازی، یک هشدار هم می‌دهد و آن توقف «انتقال پایتخت اداری-سیاسی» در دنیا از سال ۱۹۶۰ به بعد است که به‌خاطر نگرانی جدی دولت‌ها از «انتقال ناقص و حل‌نشدن اصل مشکلات پایتخت اولیه»، این سیاست همواره با نگاه تردید، مورد بحث بوده است.

متن گفت‌وگو با پیروز حناچی را در زیر بخوانید:

وزارت راه وشهرسازی و به‌خصوص معاونت تحت امر شما، نیمه سال ۹۲ با دستور رئیس‌جمهوری، متولی پیگیری تحقیقات و گردآوری یافته‌های انجام شده درخصوص طرح «امکان‌سنجی انتقال مرکز سیاسی و اداری کشور و ساماندهی و تمرکززدایی از تهران» به نیابت از هیات دولت شد. با توجه به تایید این طرح مصوب در شورای نگهبان طی هفته گذشته، نتایج مطالعات تا الان، چه جهتی را نشان می‌دهد؟

تاکنون مطالعات زیادی هم در وزارت مسکن و شهرسازی سابق و هم سایر بخش‌های دولتی در خصوص وضعیت شهر تهران به‌عنوان پایتخت کشور صورت گرفته است. به عنوان مثال بخشی از مطالعات صورت گرفته در زمان مرحوم کازرونی انجام شد و نهایتا نتایج این مطالعات به انتشار کتابی تحت‌عنوان «تعادل‌بخشی» منجر شد. در مجموعه مطالعات صورت گرفته که بخشی از آن در کتاب تعادل بخشی منتشر شد تمرکز مباحث بر وضعیت نامتعادل تهران قرار داشت؛ به این معنی که شهر تهران در شرایط عدم تعادل ناشی از تمرکز سرمایه‌گذاری‌ها وفعالیت‌های بیش از ظرفیت به سر می‌برد. از این رو باید اقداماتی در راستای تمرکززدایی در محدوده شهری تهران صورت بگیرد. این اقدامات در دو محور اصلی طبقه‌بندی می‌شود. بخش نخست شامل اقداماتی می‌شود که پس از این باید درخصوص وضعیت تهران صورت گیرد. یعنی هر تصمیمی که از این زمان به بعد توسط دولت اتخاذ می‌شود باید با توجه به وضعیت نامتعادل تهران باشد. بخش دوم نیز به اقدامات گذشته یا ماقبل مربوط می‌شود. البته انجام اقداماتی در بخش دوم به جهاتی سخت است و به راحتی اجرای آن ممکن نیست؛ اما می‌توان با راهکارهایی همچون کاهش جاذبه‌های شهر تهران و ایجاد جاذبه در سایر نقاط کشوری یا به عبارت بهتر ایجاد قطب رقیب در شهرهای دیگر کشور در این مسیر گام برداشت.

به تعبیر دیگر شما اعتقاد دارید اقدامی که در دولت گذشته برای خروج بخشی از کارمندان دولت از تهران برای سبک سازی پایتخت انجام شد؛ چون نوعی اجبار در آن بود، ناکام ماند؟

اگر قطب رقیب ایجاد شود، می‌تواند تاثیرگذار باشد وگرنه نمی‌توان به زور و اجبار شهروندان را جابه‌جا کرد. تجربیاتی هم که از گذشته وجود دارد نشان می‌دهد چنین راهکاری امکان‌پذیر نیست. از این موضوع مهم‌تر آنکه تصمیماتی از این پس در خصوص شهر تهران گرفته می‌شود نیز در اختیار دولت قرار دارد. دولت می‌تواند با جلوگیری از توسعه برخی صنایع، مانع از توسعه «حوزه نفوذ شهر تهران» شود. به‌عنوان مثال در حال حاضر صنایع ایران خودرو دیزل ظرف ۱۰ سال گذشته به اندازه کارخانه ایران خودرو گسترش یافته است؛ درحالی‌که می‌توانست این توسعه در نقطه دیگری از کشور اتفاق بیفتد؛ چرا که ایجاد و گسترش این کارخانه به جهت کیفی کمکی به شهر تهران نمی‌کند و فقط جمعیت کارگری شهر را افزایش می‌دهد. اتفاقا گسترش این نوع از صنایع در سایر شهرهای کشور به توسعه شهری کمک می‌کند. در مقابل توسعه برخی صنایع که موجب جذب جمعیت نخبه می‌شود منافع اقتصادی، اجتماعی و کیفی برای شهر تهران به دنبال دارد.

شورای 15 نفره‌ای که موظف به اجرای طرح «امکان‌سنجی انتقال مرکز سیاسی و اداری کشور و ساماندهی و تمرکززدایی از تهران» شده است، دقیقا چه اهدافی را باید جلو ببرد؟

من امیدوارم با این طرح دو شرط برای تغییر وضعیت تهران حاصل شود؛ نخست آنکه شرایط بررسی مشکلات تهران، فارغ از بحث‌های بخشی‌نگری و حتی مدیریت محلی ایجاد می‌شود. به این معنی که شهر تهران در حال حاضر با چه تهدیدها و آسیب‌هایی مواجه است و چگونه باید این آسیب‌ها را حل کرد. بخشی از این مطالعات قبلا انجام شده و هم‌اکنون امکان استفاده از آنها وجود دارد و بخش دیگر مطالعات نیز به‌روز شود. دوم آنکه این مطالعات در بالاترین سطوح دولت مطرح می‌شود و به تمرکززدایی از شهر تهران کمک می‌کند. ضمن آنکه باید بتوانیم در این قالب، «قطب رقیب» برای شهر تهران ایجاد کنیم.

تصمیم‌گیری بر ایجاد «قطب رقیب» چطور ممکن می‌شود؟

فکر می‌کنم تصمیم‌گیری برای ایجاد قطب‌های رقیب در این شورا پیش‌تر با نام «قانون نظارت بر گسترش شهرها» و در دهه ۵۰ تحت نظارت نخست‌وزیر کشور مدیریت می‌شد. در آن زمان برای اجرای آن قانون شورایی وجود داشت که وزیر مسکن و شهرسازی وقت دبیر شورا بود و اعضای شورای اقتصاد هم در آن حضور داشتند و چنین تصمیماتی را در آنجا اتخاذ می‌کردند. بعد از انقلاب عملا به‌دلیل اینکه محدوده ۲۵ ساله تهران از بین رفت، کارکرد آن شورا و آن قانون هم عملا از حیز انتفاع خارج شد. محدوده ۲۵ ساله تهران یعنی همان محدوده‌ای که در حال حاضر به عنوان منطقه ۲۲ شناخته می‌شود با انحلال این شورا، دگرگون شد و شکل تهران و حوزه نفوذ آن تغییر پیدا کرد؛ به‌گونه‌ای که اتفاقاتی که هم‌اکنون در شمال کشور می‌افتد بخشی از حوزه نفوذ تهران است.

یعنی حوزه نفوذ شهر تهران تا شمال کشور کشیده شده است؟

بله، حوزه نفوذ تهران دیگر حتی مثل سال ۸۲ که حوزه نفوذ مجموعه شهری تهران، به هشتگرد و قزوین می‌رسید، نیست.

از این جهت است که امیدواریم شورای ۱۵نفره، فضایی را در بالاترین سطوح ایجاد کند تا به شکل تخصصی، جامع و استراتژیک به شهر تهران رسیدگی شود.

در صحبت هایتان به قانون نظارت بر گسترش شهر تهران که قبل از انقلاب وجود داشت، اشاره کردید به نوعی در طول 30 سال گذشته همواره تصمیمات مقطعی برای حل مشکلات تهران گرفته شده است، اما چرا در طول این زمان به‌رغم تلاش دولت برای حل مشکلات تهران حتی از طریق انتقال پایتخت مجموعه این اقدامات ناکام ماند؟ و حالا چه اتفاقی قرار است در این دوره بیفتد که این تصمیم معطل‌مانده 30 سال گذشته به نوعی تعیین‌تکلیف شود؟

این طور نیست که هیچ وقت تعیین تکلیف نشد. در دهه ۷۰ و در یکی از جلسات هیات‌دولت، حتی مطالعات برای انتقال پایتخت به مکان یابی هم رسید.

چه شهری برای انتقال درنظر گرفته شده بود؟

آن زمان سه نقطه برای انتقال پایتخت تعیین شده بود، منتها زمانی بود که آقای کرباسچی شهردار تهران بود و در مقابل این تصمیم عنوان کردند که من شهر تهران را به همین شکل اداره می‌کنم. به همین دلیل آن زمان این تصمیم معلق ماند. البته توجه به یک نکته ضروری است که از سال ۱۹۶۰ به بعد، به‌طور طبیعی و ارادی، دیگر هیچ انتقال پایتختی به جز قزاقستان که مورد ویژه‌ای بود، اتفاق نیفتاد. از آن زمان تاکنون یک تردید جدی برای انتقال پایتخت به شکل گسترده وجود دارد. اینکه، احتمال دارد انتقال مرکز سیاسی به شکل محدود اتفاق بیفتد، ولی پایتخت که به صورت کامل یعنی بخش‌های مسکونی، کارمندان دولت و اینها همه با منتقل شوند، انجام نشود. علت آن هم این است که این نتیجه حاصل شد که با انتقال پایتخت مشکلات آن کلان‌شهر از بین نمی‌رود و بلکه سرجایش است بنابراین باید اقداماتی انجام شود که مشکلات کلان‌شهر را التیام ببخشیم. انتقال پایتخت و انتقال مرکز سیاسی مثل یک عمل جراحی می‌ماند. اولا بسیار پرهزینه است، همه شرایط باید برای انجام دادن آن فراهم شود و دوم آنکه شهر تهران همچون بیماری است که در مرحله اول باید معاینه شود تا بیماری‌اش مشخص شود بعد برای درمان آن تصمیم گرفته شود.

هزینه انتقال پایتخت چقدر تخمین زده شده است؟

حدودا ۷۰ تا ۸۰ هزار میلیارد تومان برآورده شده است. این رقم دردهه گذشته حدود ۳۰ تا ۳۵ هزار میلیارد تومان برآورده شده بود اما مهم‌ترین نکته آن است که اساسا شرایط اقتصادی کشور برای انجام چنین اقدامی فراهم نیست. انتقال پایتخت همچون جراحی است، الان باید به راه‌های درمانی مثل دارو درمانی و فیزیوتراپی بپردازیم.

این دارو و درمان و فیزیوتراپی که شما می‌گویید، چه مواردی را شامل می‌شود؟

ببینید! مجموعه شهری تهران با داشتن کمتر از ۲ درصد مساحت کشور، حدود ۲۵ درصد جمعیت کشور و بیش از ۳۰ درصد تولید ناخالص ملی، محدوده‌ای را به خود اختصاص داده که متعادل نیست. این سه عدد خیلی مهم هستند. ببینید! این ۲ درصد مساحت، ۲۵ درصد جمعیت، بیش از ۳۰ درصد تولید ناخالص ملی یعنی تمرکز اقتصادی در یک نقطه محدود. ضمن آنکه مهاجرت زیادی به این محدوده شهری به‌ویژه در حاشیه شهر در حال شکل‌گیری است. حالا اگر نخواهیم چنین اتفاقی ادامه پیدا کند باید «منطقه رقیب» برای تهران ایجاد کنیم.

مناطق رقیب چه ویژگی‌هایی باید داشته باشد؟

اول اشتغال مناسب. یعنی اگر اشتغال وجود نداشته باشد، هیچ اتفاق دیگری نمی‌افتد. این فرضیه در منطقه عسلویه تجربه شده است. وقتی منطقه عسلویه به لحاظ اشتغال رونق گرفت مهندسانی از شهرتهران حاضر بودند سه هفته آنجا بروند و یک هفته در تهران به خانواده شان سر بزنند. خیلی‌ها هم به همراه خانواده برای کار به این منطقه مهاجرت کرده بودند. چراکه عسلویه به قدری به لحاظ کاری و اقتصادی جاذبه داشت که خانواده‌ها تمایل به مهاجرت پیدا کرده بودند. بنابراین وقتی می‌گوییم «قطب رقیب»، منظور سرمایه‌گذاری‌هایی است که ایجاد اشتغال کند و تا زمانی که این اتفاق نیفتاده، قطب رقیبی شکل نمی‌گیرد.

تجربه دنیا در این زمینه چه بوده است؟

در دنیا از ابزار دیگری استفاده می‌کنند چراکه به نظر می‌رسد این موضوعی که به آن اشاره کردیم لازم است، ولی کافی نیست. یک دستور زبانی در دنیا هست که در شهرسازی هم از آن تبعیت می‌کنند. مثلا در آمریکا، برای مسائل شهرسازی و طراحی‌های شهری، نگرشی از سوی کارشناسان و سیاست‌گذاران به مسائل مطرح است تحت عنوان planning code که آمریکایی‌ها خیلی از این دستور زبان تبعیت می‌کنند. این دستور زبان به این شکل است که وقتی می‌خواهیم موضوعی اتفاق بیفتد، هزینه تحقق‌اش را به جهت اقتصادی کم می‌کنیم و آنچه نمی‌خواهیم اتفاق بیفتد هزینه تحقق‌اش را افزایش می‌دهیم. یعنی اگر می‌خواهیم تمرکز در تهران اتفاق نیفتد، هر چقدر به سمت مرکز تهران نزدیک می‌شویم باید هزینه‌ها افزایش یابد و هر چقدر از مرکز شهر دورتر می‌شویم، هزینه‌ها کم می‌شود و کیفیت زندگی افزایش پیدا می‌کند. شاید با همین ابزار است که خیلی از کلان‌شهرهای دنیا موفق شدند جمعیت ۱۲ میلیون نفری خود را به ۷میلیون نفر کاهش دهند.

مثلا جمعیت شهر لندن در سه دهه پیش، بیش از ۱۲ میلیون نفر بود، مدیران محلی و دولتی با استفاده از این دستور، عرصه و گستره تمرکز را به یک عرصه وسیع‌تر سرزمین توزیع کردند و در آن توزیع، جاذبه‌هایی ایجاد کردند. مثلا اگر فردی هزار پوند داشته باشد در مرکز لندن می‌تواند به عنوان مثال یک سوئیت ۳۵ متری اجاره کند، ولی با همان هزار پوند، ۵۰، ۶۰ کیلومتر دورتر از مرکز شهر، می‌تواند یک خانه ویلایی اجاره کند. بنابراین هزینه‌های زندگی در مرکز شهر با ابزاری که دولت در دست دارد بین۳۰ تا ۴۰ درصد افزایش پیدا می‌کند. اما در حال حاضر عکس این اتفاق در شهر تهران افتاده است خصوصا در پروژه مسکن مهر.افرادی که در حومه شهر زندگی می‌کنند به نسبت، به‌دلیل هزینه‌های حمل‌و‌نقل عمومی و خدمات عمومی زندگی گران‌تری را تجربه می‌کنند. همین امر جاذبه قطب‌های رقیب را از بین برده است.

یعنی شما می‌گویید راهکار اولیه می‌تواند تغییر شکل اداره شهر تهران باشد. مثلا با استفاده از یک الگوی تجربه شده در دنیا؟

بله، این یک نوع نگرش است. یعنی به جای اینکه ما به تمرکز دامن بزنیم و تراکم و سطوح مسکونی را بالا ببریم، کاری کنیم که این شهر، برای فردی که نباید در این شهر زندگی کند جاذبه‌اش را از دست بدهد.

رئیس‌جمهوری معتقدند انتقال پایتخت 6 تهدید جمعیتی و زیست محیطی شهر تهران را در میان‌مدت و بلندمدت مرتفع خواهد کرد. نظر شما چیست؟

اینکه شهر تهران از حد ظرفیت‌های زیست‌محیطی خود عبور کرده شکی در آن نیست و هر اقدامی که انجام دهیم این تمرکز را افزایش دهد، یعنی اینکه ما به بحران نزدیک‌تر می‌شویم. جالب آنکه طبق بررسی انجام شده اواخر دهه ۷۰ ظرفیت‌های زیست محیطی شهر تهران زودتر از آنچه گفته می‌شود، به پایان رسیده است.

اگر پس از مطالعات و تحقیقات شورای 15 نفره به این نتیجه برسد که مشکلات شهر تهران از طریق راه‌های اشاره شده ممکن نیست مرحله بعد از آن انتقال مراکز سیاسی‌اداری خواهد بود؟

این موضوع باید درمطالعات مشخص شود. اما تجربه نشان داده است که انتقال پایتخت عملیاتی نیست. چراکه تعداد اسنادی که دولت در مورد انتقال تصویب کرده کم نیست، طبیعتا یکی از آسیب‌شناسی‌های شورای ۱۵ نفره باید این باشد که این همه سند تصویب کردیم پس چرا اجرا نشد و به نتیجه نرسید!؟

نمونه موفقی هم در دنیا داشتیم که از انتقال پایتخت تجربه موفقی داشته باشد؟

نمی توان گفت تمام تجربه‌های انتقال پایتخت در دنیا ناموفق بوده است. به عنوان مثال، دهلی نو، احمدآباد و خود آنکارا، استرالیا، ملبورن، اینها بالاخره تجربه‌هایی است که در دهه ۶۰ در اواخر اوج مدرنیزم اتفاق افتاده‌اند، ولی بعد از آن دیگر به این گستردگی تجربه نشد چون یک تردید جدی در شهرسازی در مورد انتقال پایتخت وجود دارد. تردید جدی هم این بوده که با انتقال پایتخت مشکل کلان‌شهرها حل نشده است. حتی زمان زیادی طول کشیده تا شهرهایی هم که به وجود آمدند تبدیل به شهر شوند. هیچ وقت هم مثل یک شهر واقعی نشدند. چون شکل‌گیری یک شهر، معمولا آنی و دفعی نیست و در طول تاریخ است.

گفت‌وگوی «دنیای‌اقتصاد» با دبیر شورای عالی شهرسازی: جابه‌جایی پایتخت اداری-سیاسی همچون «عمل جراحی» سه پیش‌نیاز لازم دارد

در دنیا از سال 1960 انتقال پایتخت به‌خاطر یک نگرانی جدی متوقف شد

پنج ماموریت قبل از انتقال پایتخت