نگاهی متفاوت به منطقه2

مشخصه‌های کالبدی به عنوان چشم گیرترین مشخصه در شناخت و قایل شدن تمایز میان ساختار منطقه یا شهر با سایر بخش‌ها مطرح هستند. عوامل کالبدی با پیوستگی یا گسستگی خود انسجام و آشفتگی نظام‌های عملکردی و ساختاری شهری و منطقه‌ای را موجب می‌شوند. عناصر کالبدی با تعریف نقاط عطف امکان درک ساختار را موجب می‌شوند. عناصر کالبدی تعریف فعالیت‌ها و راه‌ها را بر عهده دارند و انسجام‌دهنده این دو هستند. اجزا و عناصر کالبدی در کنار هم اشکال مختلف بافت را ایجاد می‌کند که هر کدام تاثیرات مختلفی در تعریف ساختار دارند. اتصال پیوستگی بافت‌ها و همگونی اجزا و عناصر کالبدی آنها در انسجام فعالیت‌ها و خوانایی آنها نقش دارند. تنوع عناصر کالبدی در کنار هماهنگی آنها تحت سلسله مراتب عامل در کارایی و مطلوبیت فعالیت‌ها و عملکردها است. عناصر کالبدی زمانی که با فعالیت‌های جاری در خود متناسب باشند موفق خواهند بود. از این رو نوع کاربری‌ها تاثیر فراوانی در همجواری عناصر کالبدی و ایفای نقش مطلوب‌تر آنها خواهند داشت.

بررسی الگوی کاربری‌ها در ارتباط با یکدیگر تصور روشنی از نحوه استقرار عناصر کالبدی و نحوه تعامل آنها با هم در ساختار منطقه را بیان می‌کند. سه کاربری که بیشترین تعداد اجزا و عناصر کالبدی را در منطقه به خود اختصاص داده‌اند، عبارتند از: کاربری مسکونی، تجاری و فضای سبز. شناسایی رابطه این سه کاربری و اجزای آنها در حوزه‌ها و نواحی مختلف تصویر واضح‌تری از نقش بافت بر ساختار را ارائه می‌دهد.

نکته مهم در بررسی کالبدی توجه به فضای باز است که در کنار فضای پر (ساختمان‌ها) شکل و فرم بافت را تعیین می‌کنند. فضاهای باز اغلب به صورت فضای سبز در سطح منطقه مطرح هستند و در پیوستگی فعالیت‌ها و وضوح آنها موثرند.

با توجه به مطالب فوق روند شناسایی عوامل کالبدی به این ترتیب است. ابتدا عوامل کالبدی به دو دسته عناصر کالبدی طبیعی و عناصر کالبدی مصنوعی تقسیم شده و مورد شناسایی قرار می‌گیرند. در بررسی عوامل کالبدی مصنوعی موضوعات مورد بررسی عبارتند از:

عناصر مصنوعات کلان و بافت کالبدی حوزه‌های مختلف منطقه

عناصر کالبدی

ویژگی‌های کالبدی - فیزیکی به دو عناصر و ساختارهای طبیعی و عناصر و عوامل مصنوعی (انسان ساز) تقسیم می‌شوند.

ساختارها و عناصر طبیعی

در منطقه دو شهرداری تهران، دامنه‌های جنوبی البرز، شامل دره‌ها و تپه‌ها، دو مسیل - دره اصلی اوین - درکه و فرحزاد مهم‌ترین ساختار و عناصر طبیعی تعیین‌کننده به شمار می‌روند.

رشته کوه البرز، در منتهی‌الیه شمالی منطقه، به عنوان یک لبه و نشانه محدودکننده مرز شمالی منطقه و صحنه آرای تقریبا تمامی چشم‌اندازهای منطقه به سوی شمال است. شکل زمین شیب و پستی و بلندی‌های این دامنه محدودیت بسیاری را برای انجام ساخت و ساز توسعه شهر و زیرساخت‌های موردنیاز ایجاد نموده است. اگر چه با پیشرفت تکنولوژی ساخت و افزایش قیمت زمین این لبه و مرز شهری به تدریج عقب نشانده شده است ولی با اتخاذ تصمیمات مقتضی در طرح جامع شهر، این مرزدر تراز ۱۸۰۰، فعلا تثبیت شده است. احداث فضای سبز به عنوان اقدام حفاظتی جلوگیری از ساخت و ساز، تثبیت لبه شهری و هم به ارزش بصری و زیست‌محیطی منطقه در برخی از این لبه‌ها افزوده است. به طور کلی، دامنه‌های شمالی، بخشی از هویت شهری (طبیعی) منطقه ۲ را تشکیل داده است.

باغ‌های (طرشت، باغ‌فیض، فرحزاد، اوین)

گستردگی محدوده باغ‌ها و موقعیت ویژه آنها در بافت نسبتا قدیمی روستا- شهری، در شمال و جنوب منطقه ضمن جداسازی آن از ساختار (فعالیت و سکونت)، امکان تحول ساختار را فراهم ساخته است. در واقع این محدوده‌ها اگرچه لبه‌هایی را برای ساختار کنونی ایجاد نموده‌اند، امکان اصلاح و بهبود و یا تحول در ساختار را نیز در خود دارند. این محدوده‌ها در شرایط کنونی محدوده‌های به شدت تحت‌فشار توسعه شهری‌اند. امکان تلفیق و آمیختگی آنها در ساختار فضایی با برنامه حفاظت و توسعه آنها هم برای شهر و هم برای فضای سبز منطقه فایده‌بخش خواهد بود.

ساختار‌ها و عناصر مصنوعی

دانه‌بندی و بافت دانه‌بندی قطعات، چیدمان (بافت) و جهت‌گیری آنها که حاصل شرایط تاریخی و چگونگی توسعه شهری در محدوده مورد بررسی است، زمینه شکل‌گیری ساختار فضایی و ویژگی‌های آن را تعیین و تعریف می‌کند. از این رو به بررسی عناصر (قطعات) و چگونگی ترکیب و همبستگی آنها (بافت شهری) می‌پردازیم.

این بررسی بدین ترتیب خواهد بود که ابتدا به بررسی کیفیت هندسی. جهت‌گیری و ساختار عناصر (قطعات شهری- قطعات ثبتی) پرداخته شده، سپس ترتیب چیدمان یا ترکیب آنها (بافت شهری) در منطقه شناسایی می‌گردند. در بررسی بافت شهری بحث عمدتا بر طیف معمول قطعات (۲۰۰۰-۵۰) که اکثریت آنها را قطعات مسکونی تشکیل می‌دهند استوار است.

عناصر تاثیرگذار بر بافت یا عناصر ساختاری

عمده‌ترین عناصر مصنوعی تاثیرگذار بر بافت به دلایل مختلف (سطح، عملکرد، اهمیت) مورد بررسی قرار می‌گیرند.

الف: دانشگاه صنعتی‌ شریف

دانشگاه صنعتی شریف با وسعت زیاد خود به عنوان عنصر کالبدی قوی میان حوزه غرب و شرق خود جدایی ایجاد کرده است. بافت ریزدانه همجوار دانشگاه قابلیت کمی در تلفیق و ترکیب با آن را دارند. مجموعه باغ‌های طرشت در قسمت شمالی به همراه دانشگاه باعث انفکاک میان ساختار محلات مسکونی شرقی و غربی خود شده‌اند.

بررسی دانشگاه از لحاظ سبک معماری حائز اهمیت می‌باشد. دانشگاه صنعتی شریف در حاشیه خیابان آزادی قرار دارد و از لحاظ کالبدی و عملکردی جزو ساختار شهری می‌باشد. ایجاد فضاهای باز در اطراف دانشگاه به عنوان مفصل میان دانشگاه و بافت فشرده اطراف آن موثر می‌باشد و بدین‌ترتیب دانشگاه با ساختار منطقه‌ای مرتبط شود.

ب: کارخانه برق آلستوم

مجموعه کارخانه برق آلستوم به دلیل ابعاد و اندازه‌ زیادی که دارد به عنوان عنصر کلان در غرب محله سازمان آب ارتباط ساختار‌های مسکونی میان محلات سازمان آب و صادقیه را مختل کرده است. بزرگراه یادگار امام نیز در این انفکاک بسیار موثر بوده است. از طرف دیگر کارخانه برق آلستوم با قرارگیری در قسمت جنوبی خود با قرارگیری در حاشیه ستارخان میان بافت ریزدانه حاشیه خیابان، جدایی ایجاد کرده و ساختار تجاری و نسبتا به هم پیوسته حاشیه ستارخان را مختل کرده است. کارخانه برق آلستوم با قرارگیری در مجموعه‌ای در عناصر ریزدانه قابلیت خوبی جهت تلفیق ساختار محلی و ساختار تجاری خدمات ستارخان دارد. در وضعیت کنونی این عنصر کالبدی در تضاد با محیط پیرامون خود است. فروشگاه شهروند و بازار خسرو در کنار برق آلستوم در مجموع عنصر کالبدی کلانی را تشکیل می‌دهند که فعالیت درون آنها با ویژگی‌های کالبدی به طور همگون تلفیق نشده است و این امر جایگاه این محدوده را در ساختار منطقه‌ای و حوزه شهری تضعیف می‌کند. کارخانه برق آلستوم و فروشگاه شهروند و بازار خسرو از لحاظ کالبدی و عملکردی فرصت بسیار مناسبی هستند که قابلیت تبدیل شدن به فضای عمومی به عنوان بستر روابط اجتماعی و یک نقطه کانونی در سطح منطقه و حتی حوزه شهری عمل کنند.

عوامل و عناصر عمده‌ای که در تعریف استخوان‌بندی اصلی دخیل هستند در دو بخش عناصر طبیعی و عناصر مصنوعی مورد بررسی قرار گرفته‌اند. این عوامل در تعریف ساختار منطقه در سطح شهری و تمایز یا تلفیق آن با ساختار سایر مناطق موثر بوده و مواقعی نیز ساختارهای کوچک و مستقلی را درون منطقه به میزان شده‌اند. به این عوامل و عناصر بر حسب اهمیت و میزان تاثیر اشاره شده است.

عوامل طبیعی

مهم‌ترین عاملی که در تعریف و تحدید منطقه بسیار تاثیرگذار بوده، ویژگی‌های طبیعی و جغرافیایی است که کلیت منطقه و حدود و ثغور آن را از سه طرف تعریف کرده است.

رشته‌کوه‌های شمال البرز در شمال، و مسیل‌های درکه و فرحزاد در شرق و غرب منطقه باعث شده‌اند که بخش اعظمی از منطقه دو فارغ از سایر حوزه‌های شهری مجاور شکل بگیرد. وجود دره‌های کوچک و بزرگ در جنوب دامنه‌های رشته کوه البرز باعث تشکیل حوزه‌های زیستی کوچک با ساختار مشخص به خود شده است. روستاهای درکه و فرحزاد از جمله این این زیستگاه‌ها هستند که دارای ساختاری معین هستند.عوامل طبیعی باعث محدود شدن ساختارها به درون خود می‌شوند هر چند که این ساختارها پراکنده و متفاوت باشند. همین عوامل طبیعی در انسجام بخشیدن به ساختارها در مقیاس منطقه و حوزه شهری به عنوان یک عامل اصلی قابل طرح هستند. در منطقه دو مرزهای نیرومندی که عوامل طبیعی ایجاد می‌کنند محدوده‌های کوچک و بزرگ را تعریف می‌کنند. به طور کلی محدوده‌هایی که بر اثر این عوامل ایجاد می‌‌شوند عبارتند از: حوزه جنوب رشته‌کوه البرز، تپه‌های جنوبی کوه‌های البرز، روستاهای درکه و فرحزاد، اکنون به شناسایی ساختار هر کدام می‌پردازیم.

الف- حوزه جنوب رشته‌کوه البرز

این حوزه از آنجا که از شمال به کوه‌های البرز، از شرق به مسیل درکه و از غرب به مسیل فرحزاد محدود است روابط درون آن به طور نسبی فارغ از سایر حوزه‌های مجاور شکل می‌گیرد. بنابراین می‌توان از آن به عنوان یک حوزه با ساختار نسبتا مستقل یاد کرد. در قسمت جنوبی این حوزه، مرز معین و بارزی وجود ندارد لذا ویژگی‌های ساختاری در جنوب با سایر حوزه‌های شهری متداخل شده است. بزرگراه‌های همت، رسالت و نیایش در اتصال قسمت‌های شمالی و میانی این محدوده به سایر حوزه‌های شهری مجاور نقش اساسی را دارند. حوزه جنوب رشته‌کوه البرز خود از بخش‌های گوناگونی تشکیل شده که بر اثر عواما مصنوعی در محدوده‌های زمانی متفاوت شکل گرفته‌اند. در بخش‌های بعدی هر کدام از این محدوده‌ها مورد بررسی قرار می‌گیرند.

ب: تپه‌های دامنه‌های جنوبی رشته‌کوه البرز

این تپه‌ها به علت وجود دره‌های متعدد در اطرافشان از سایر بخش‌های منطقه جدا افتاده‌اند بنابراین به عنوان حوزه‌های مستقلی از آنها نام برده می‌شود. تا دهه اخیر این حوزه‌ها فاقد هرگونه مجتمع زیستی بوده‌اند در سال‌های اخیر با روند افزایش ساخت‌وساز این محدوده‌ها نیز زیرساخت رفته ولی وجود دره‌های حسنک و مسیل عبدل‌ آباد و دره‌های مشابه هنوز امکان برقراری ارتباط کامل میان این حوزه‌ها را میسر نکرده است. کوی فراز و شهرک مخابرات از مجموعه‌های مسکونی هستند که در این محدوده قرار دارند. این دو مجموعه ارتباط اصلی با یکدیگر ندارند و تنها راه دسترسی آنها به سایر بخش‌ها از طریق خیابان‌های شمالی و جنوبی است.

این محدوده‌ها دارای ساختار انسجام یافته‌ای نیستند و به علت غلبه کاربری مسکونی بر سایر کاربری‌ها بیشتر شبیه مجموعه‌های خوابگاهی عمل می‌نمایند. قرارگیری بزرگراه یادگار در قسمت جنوبی این حوزه‌ها از یک‌طرف باعث انزوای بیشتر آنها شده است و از طرف دیگر فرصتی برای برقراری ارتباط این محدوده با سایر نقاط منطقه به وجود آورده است. از جمله فضاهای جمعی در این محدوده مجموعه پارک پرواز و فروشگاه شهروند است. این مجموعه قابلیت خوبی جهت تبدیل شدن به مرکز ناحیه‌شمالی منطقه دارد. این نقطه می‌تواند در ترکیب با فضاهای تفریحی به نقطه‌ای رابط میان درکه و فرحزاد در مجموعه‌ای کلان تبدیل شود.

ج: محدوده‌های درکه و فرحزاد

محدوده‌های درکه و فرحزاد از جمله روستاهای قدیمی اطراف تهران بوده‌اند که در اثر گسترش تهران اکنون جزئی از شهر شده‌اند. بافت کالبدی و ساختار فضایی این محدوده‌ها هنوز به صورت روستایی است اما ساختار عملکردی آنها متحول شده است. به علت ویژگی‌های خاص جغرافیایی و طبیعی مناسب و دلپذیر روستاهای درکه و فرحزاد این محدوده‌ها به مراکز ییلاقی و تفرجگاه‌های مردم تهران تبدیل شده‌اند.

ویژگی‌های طبیعی این مناطق و دسترسی نسبتا مناسب به آنها این مناطق را به مراکز فراغتی گردشگری منحصر به فردی تبدیل کرده است. آنچنانکه اکنون جایگاه مهمی در تعریف نقش غالب منطقه و تعریف ساختار آن دارند.

ارائه شده از مشاورین املاک آرمیتا