غلامرضا کیامهر

به دلیل ارتباط تنگاتنگ و روزمره‌ای که شهرداری‌ها بیش از هر سازمان خدماتی دیگری با مسائل زندگی روزمره مردم دارند، هر چه آگاهی مدیران شهری از خواست‌ها و مطالبات شهروندان بیشتر و واقع بینانه‌تر باشد، رسیدن به درک و تفاهم مشترک از مسوولیت‌هایی که دو طرف در قبال یکدیگر دارند، آسان‌تر و امکان پذیر‌تر خواهد بود. وجود چنین درک مشترکی در کلان شهری چون تهران که به دلیل مهاجرت‌های سیل‌آسای دهه‌های گذشته، امروز در گستره جغرافیایی پهناور آن شهروندانی از فرهنگ‌ها و خرده فرهنگ‌های گوناگون دارای سلایق و برداشت‌هایی متفاوت از حقوق و وظایف شهروندی خود و شهرداری زندگی می‌کنند، برای مدیریت چنین کلان شهری یک نیاز حیاتی است که تحقق آن جز با ایجاد پل‌های ارتباطی میان شهرداری مناطق و نواحی با شهروندان امکان‌پذیر نخواهدبود.

متاسفانه در حال حاضر حلقه مفقوده‌ای در روابط میان شهروندان و شهرداری‌های مناطق و نواحی تهران وجود دارد که این حلقه مفقوده همان پل‌های ارتباطی مورد نظر است.

انکار نمی‌توان کرد که در دوره مدیریت کنونی شهرداری تهران در سطوح کلان پروژه‌های توسعه‌ای و عمرانی بسیار بزرگی اجرا شده که سرعت اجرای بعضی از آنها در تاریخ پروژه‌های شهرداری تهران در نیم قرن اخیر بی‌سابقه بوده است اما متاسفانه در سطح مناطق و نواحی یعنی در جاهایی که کمتر در زاویه دید مسوولان ارشد کشور قرار دارد، وضعیت به گونه دیگری است.

یعنی هر چه به سطوح پایین‌تر خدمات عمرانی و توسعه‌ای شهری در نواحی و محله‌ها می‌رسیم مشاهده می‌کنیم یا پروژه‌های عمرانی به ندرت اجرا می‌شود یا پروژه‌های اجرا شده و دردست اجرا برای ساکنان محله‌ها و نواحی از اولویت بالایی برخوردار نیستند و چنانچه آنها از طریق نظرسنجی‌های ادواری مورد پرسش قرار می‌گرفتند، یقینا پروژه‌های اولویت‌دار دیگری را از شهرداری‌ها مطالبه می‌کردند.

مثلا امروزه در محله‌هایی از تهران به دلیل وجود بسیار متراکم واحدهای صنفی و مراکز خرید که به طور طبیعی اصلاح هندسی معابر و ایجاد فضای کافی برای پارک خودروها نیاز اصلی و اولویت‌دار ساکنان چنین محله‌هایی را تشکیل می‌دهد، شهرداری منطقه، راسا یا به صورت مشارکتی در قطعه زمینی که می‌توانست به پارکینگ خودروها تبدیل شود، اقدام به ساخت یک مرکز تجاری یا احداث یک نمایشگاه گل و گیاه می‌کند و با این اقدام، شرایط زیست در یک محله پرجمعیت را برای ساکنان آن از آنچه که بوده دشوارتر می‌سازد.

همه این بی‌توجهی‌ها به انتظارات و مطالبات اولویت‌دار ساکنان نواحی و محله‌های کلان شهر تهران نتیجه نبود

همان پل‌های ارتباطی است که سامانه‌های تلفنی شهرداری تهران تاکنون نتوانسته جایگزین موثر و مناسبی برای آنها باشد.

ایجاد این پل‌های ارتباطی به استقرار روابط عمومی‌های هوشمند، خلاق، فعال و مبتکر که دغدغه‌ای جز تلاش در راه جلب رضایتمندی شهروندان از طریق برقراری ارتباط نزدیک و مستمر با شهروندان انجام نظرسنجی‌های ادواری، دریافت خواست‌ها و مطالبات آنها و منعکس کردن آنها به مدیران اجرایی و برنامه‌ریزان شهرداران مناطق و نواحی نداشته باشند، کمک می‌کند.

این یک حلقه مفقوده بسیار آسیب‌زا هم برای مدیریت شهری و هم برای شهروندان است که باید هرچه زودتر درباره آن چاره‌اندیشی شود.