در رقابتی شغلی پیروز شدهام و همکارم واکنشهای بدی دارد
نویسنده: Alison Green
مترجم: مریم رضایی
این ستون ارائهدهنده دیدگاهی نوین برای خدمات مشاوره مدیریتی به افراد و سازمانها است که توسط متخصصان این حوزه پاسخ داده میشود. شما میتوانید پرسشهای خود را به
modiran@den. ir ارسال فرمایید و منتظر پاسخ ما باشید.
***
مشاور عزیز!
من شغل فعلیام را بلافاصله بعد از فارغالتحصیلی از دانشگاه به دست آوردم و چند سال است مشغول به کارم. حدود ۶ ماه پیش، من را موقتا به بخش دیگری منتقل کردند.
نویسنده: Alison Green
مترجم: مریم رضایی
این ستون ارائهدهنده دیدگاهی نوین برای خدمات مشاوره مدیریتی به افراد و سازمانها است که توسط متخصصان این حوزه پاسخ داده میشود. شما میتوانید پرسشهای خود را به
modiran@den.ir ارسال فرمایید و منتظر پاسخ ما باشید.
***
مشاور عزیز!
من شغل فعلیام را بلافاصله بعد از فارغالتحصیلی از دانشگاه به دست آوردم و چند سال است مشغول به کارم. حدود ۶ ماه پیش، من را موقتا به بخش دیگری منتقل کردند. کار تیم جدید چندان با روحیات من همخوانی نداشت و با آنچه پیش از آن انجام داده بودم کاملا فرق داشت. اما این انتقال پیشنهاد مدیر ارشدم بود که فکر میکرد هم به نفع من است و هم تیم جدید و من هم فکر کردم این تجربه جدید میتواند به نفع من باشد.
در چند ماه گذشته، چیزهای زیادی یاد گرفتهام و فکر میکنم با کار تیم به خوبی هماهنگ شدهام. دانشی که داشتم را در کارم عرضه کردم که این موضوع به کارهای تیم بسیار کمک کرده است. البته دوران سختی را پشت سر گذاشتم، چند اشتباه مرتکب شدم، اما بهطور کلی دوران موفق و مطلوبی را میگذرانم.
همان زمانی که کارم را در این تیم جدید شروع کردم، فرد دیگری به نام تام به ما پیوست. مسیری که او برای رسیدن به تیم ما طی کرده بود با من متفاوت بود: او از طریق آگهی استخدام جذب شده بود و فرآیند مصاحبه را پشت سر گذاشته بود. او تجربه زیادی در نقشهای مشابه در دیگر شرکتها داشت که تصور میکنم در انتخابش در این شغل تاثیر داشت.
تام همیشه روابط دوستانهای با من داشت و به من کمک میکرد، اما چیزی در رفتار او وجود داشت که برای من آزاردهنده بود. احساس میکنم او به این دلیل تلاش میکرد من را تشویق و کارهایم را تکمیل کند که فکر میکرد از من بهتر است. او از اینکه مسائل را برای من توضیح دهد و بگوید چه کاری انجام دهم احساس رضایت میکرد و در انجام برخی ابعاد کار من را دلسرد میکرد و میگفت: «خودم این کار را انجام میدهم؛ ممکن است مدیر راضی نباشد شما این کار را انجام دهید، چون به هر حال عضو ثابت تیم نیستید.» این در حالی است که من مستقیما با مدیرمان در این رابطه صحبت کرده بودم و او اظهار نارضایتی در این مورد نکرده بود.
در هر صورت، به تازگی یک پست جدید در بخش ما ایجاد شد که به استخدام فردی به صورت دائمی نیاز داشت. من و تام هر دو برای این پست تقاضا دادیم. بر خلاف تصور خودم و دیگران که فکر میکردیم تام با توجه به سابقهاش برای این پست انتخاب خواهد شد، مدیران من را انتخاب کردند و قرار شد تام را به بخش دیگری انتقال دهند. طبیعی است که خیلی خوشحال و هیجانزده هستم که شغل دائمی و ثابتی در این بخش به دست آوردهام و بازخورد خوبی از مدیرانم دریافت کردهام.
اما موضوع این است که رفتار مرموزانه تام بدتر شده است. او هنوز عضو تیم ما است و انتقال او تا پایان امسال و حتی کمی بیشتر صورت میگیرد. اما به جای پرداختن به کار، اکنون بیشتر اوقات خود را به شکایت در مورد روند استخدام در شرکت و نحوه کار مدیران میپردازد و هر گاه پروژه بلندمدتی داریم، همیشه میگوید: «این مشکل شما است، من مدت زیادی اینجا نیستم.»
میدانم نمیتوانم کاری برای تغییر این دیدگاه تام انجام دهم، اما با توجه به اینکه حداقل ۳ ماه دیگر با او همکار هستم، آیا شما در مورد اینکه چه رفتاری داشته باشم و چطور این شرایط را مدیریت کنم، توصیهای دارید؟
پاسخ:
این را بدانید که تام یک ابزار کار است. زمانی که برای شما احساس مدیریت میکرد یک ابزار بود و اکنون که شما شغلی را که او میخواسته به دست آوردهاید نیز یک ابزار است. پس بگذارید همچنان یک ابزار باقی بماند. این شرایط روی خود او تاثیر بد میگذارد، نه بر شما. شما همچنان باید خوشحال و حرفهای کار کنید؛ ابزار بودن او مشکل شما نیست. مودب باشید، اما تا جایی که میتوانید ارتباطتان را با او محدود کنید.
همچنین شما ملزم نیستید که دائما به شکایتهای بیپایان تام در مورد روند استخدام یا در مورد مدیرتان یا عدم علاقه او به انجام کارش گوش دهید. وقتی شکایت کردن را شروع میکند، جلوی او بایستید. خیلی مودبانه او را متوجه کنید که ترجیح میدهید درگیر چنین بحثهایی نشوید. مثلا بگویید: «من این طور فکر نمیکنم. به نظر میرسد مدتی است که این موضوعها تو را ناراحت کرده است. اگر فکر میکنی نمیتوانی تحمل کنی، بهتر است با مدیر در این مورد صحبت کنی. من فرد مناسبی برای شنیدن این شکایتها نیستم.» اگر او همچنان شکایت کردن را ادامه داد، بگویید: «باز هم فکر میکنم بهتر است با مدیر صحبت کنی. من باید به کارهایم رسیدگی کنم.»
و در نهایت، اگر به نتیجه نرسیدید، غیرمنطقی نخواهد بود که به مدیرتان اشارههایی کنید مبنی بر اینکه تام با شکایتهای مداوم خود جو تیم را بر هم میزند. تذکر مدیرتان در این زمینه میتواند موثر باشد و حداقل تا چند ماهی که تام همراه تیم شما است، او را از شکایتهای مداوم و بیانگیزگی در کار بازدارد.
در هر صورت، بهتر است جلوی او بایستید و اجازه ندهید شما را وارد این گونه مکالمات کند؛ چون علاوهبر اینکه در کارتان اختلال ایجاد میکند، باعث میشود وجهه شما در برابر مدیر و دیگر اعضای تیم خراب شود و این پیام را به تام منتقل کند که حرفهایش منطقی است.
ارسال نظر