آسیب شناسی مشکل نظارت در شرکت فولکس واگن
ساختارهای انگیزشی؛ عامل رسوایی شرکتهای بزرگ
نویسنده: John Plender
مترجم: مریم رضایی
منبع: Financial Times
بار دیگر تقلب یک شرکت بزرگ و رسوایی آن در جهان خبرساز شد. فولکس واگن با اعتراف به ارتکاب تقلب در تست میزان آلایندگی گاز خروجی از خودروهای خود در آمریکا با سقوط قابل توجه سهامش در بورس مواجه شد، فروش برخی خودروهای خود را متوقف کرد، مجبور شد ۵۰۰ هزار دستگاه از خودروهای فروخته شده را به کارخانه بازگرداند و در نتیجه همه این اتفاقات، مدیرعامل شرکت استعفا داد.
اما یک گروه از افراد هستند که در نتیجه این رسوایی فولکس چیز زیادی از دست ندادند.
نویسنده: John Plender
مترجم: مریم رضایی
منبع: Financial Times
بار دیگر تقلب یک شرکت بزرگ و رسوایی آن در جهان خبرساز شد. فولکس واگن با اعتراف به ارتکاب تقلب در تست میزان آلایندگی گاز خروجی از خودروهای خود در آمریکا با سقوط قابل توجه سهامش در بورس مواجه شد، فروش برخی خودروهای خود را متوقف کرد، مجبور شد ۵۰۰ هزار دستگاه از خودروهای فروخته شده را به کارخانه بازگرداند و در نتیجه همه این اتفاقات، مدیرعامل شرکت استعفا داد.
اما یک گروه از افراد هستند که در نتیجه این رسوایی فولکس چیز زیادی از دست ندادند. این گروه، سرمایهگذاران بنگاهی آلمان هستند که در پایان سال گذشته تنها ۱/ ۲ درصد سرمایه این شرکت را در اختیار داشتند. مقایسه این میزان با سهم ۳/ ۲۶ درصدی نهادهای خارجی جالب است.
واضح است که سرمایهگذاران آلمانی نسبت به مسائل نظارتی که شرکت فولکس مدتها به خاطر آن بدنام بوده، نسبت به همتایان خارجی خود حساسیت بیشتری به خرج دادهاند. این موضوع فقط مساله درگیری اعضای هیاتمدیره در اوایل امسال نبوده که به رفتن فردیناند پیچ (Ferdinand Piech)، مدیرعامل و رئیس هیاتمدیره منجر شد و راه را برای ریاست مارتین وینترکورن (Martin Winterkorn) باز کرد. وینترکورن چند روز پیش با اذعان به اینکه تقلب در تست آلودگیهای خروجی از خودروهای بنزینی شرکت فولکس برنامهریزی شده بوده، مجبور به استعفا شد.
پیچ در مدت طولانی ریاست خود فولکس را بیشتر قلمرو خانوادگی خود میدانست تا یک شرکت سهامی. او میتوانست این کار را انجام دهد، چون ساختار مالکیتی شرکت از مدیریت حاکم حمایت میکند، همچنانکه از ماتیاس مولر، جانشین وینترکورن نیز حمایت خواهد کرد.
این موضوع یک واقعیت مهم با پیامدهای سرمایهگذاری مهم را مورد تاکید قرار میدهد: ریشه بیشتر رسواییهای شرکتها شکست نظارتی است. و درحالیکه تمرکز بیشتر تحلیلها و اظهارنظرهای نظارتی بر هیاتمدیره و نقش ذینفعان بنگاهی است، آنچه در سطوح پایینتر هیاتمدیره رخ میدهد به اندازه رفتارهای هیاتمدیره مهم است، بهخصوص در رابطه با ساختارهای انگیزشی که اقدامات کارمندان را شکل میدهد.
بهعنوان مثال، این موضوع در ماجرای بریتیش پترولیوم در پی رسوایی نشت نفت در خلیج مکزیک در سال ۲۰۱۰ وجود داشت. در حادثه انفجار پالایشگاه شهر تگزاس در واحد فرآیند ایزومریسازی بریتیش پترولیوم که قبل از آن در سال ۲۰۰۵ رخ داده بود و طی آن ۱۵ نفر جان باخته و ۱۸۰ نفر مجروح شدند، اداره سلامت و امنیت شغلی آمریکا (OSHA)، به بررسی علل وقوع حادثه پرداخته و در گزارشی به اقدام چندساله برای کاهش هزینهها، آموزش ضعیف کارگران و نقص فرهنگ ایمنی جدی اشاره کرد.
سرمایهگذاران بنگاهی و انجمنهای تحلیلگر، با وجود این اطلاعات هشداردهنده، به ریسکهای موجود در فرهنگ پرنقص بریتیش پترولیوم، از جمله نشت نفت در آلاسکا، اتهامات دستکاری بازار گاز آمریکا، نشت گازی گسترده در آذربایجان، نقض «قانون آب پاک» آمریکا و جریمههای OSHA توجه نکردند.
البته، بریتیش پترولیوم نمونه سنتی یکی از قدیمیترین سندرومهای نظارت بد بود. لورد براون (Lord Browne)، معمار فرهنگی بود که ذینفعان از آن بهره زیادی میبردند و مدیری برجسته و البته بسیار بانفوذ بود که برای جذب تحلیلگران و مدیران سرمایه نبوغ خاصی داشت. اما رفتار زیردستان بود که آن حادثه را به بار آورد.
اهمیت ساختارهای انگیزشی به واسطه بحران مالی جهانی و رسواییهای ارزی و پولشویی متعاقب آن در بانکداری مورد تاکید قرار گرفت. فرهنگ این بانکها به شکل بنیادین فاسد بود و بخشی از این فساد به انگیزههایی ارتباط داشت که با نیاز به رفتار اخلاقی در تضاد بود. این نقیصه بعدها با این واقعیت همراه شد که تعداد کسانی که در هیاتمدیره بانکها درک درستی از ریسک یا انگیزه افراد در سازمانهای پیچیده و غیرقابل مدیریت دارند، بسیار ناچیز است.
بقای مشکل ریشهای فولکس
یک سوال بیپاسخ در مورد فولکس واگن این است که آیا اعضای هیاتهای نظارت و مدیریت شرکت چیزی در مورد فریبکاری در تستهای انتشار آلودگی میدانستند؟ گزارش ۲۰۱۴ هیات نظارت اعلام کرده بود این هیات «بهطور مستقیم در کلیه تصمیمگیریهای مهم مربوط به این گروه» دخیل است. اگر معنای تحتاللفظی این جمله را در نظر بگیریم - که البته معمولا این گونه در نظر گرفته نمیشود - باید این رسوایی بهطور کامل پاک شود، اما این بر خلاف چیزی است که در حال رخ دادن است.
وقتی موضوعی به صورت ریشهای در یک شرکت اشکال دارد، باید فردی از خارج شرکت بدون هیچ بار و بنهای بیاید تا آشفتگیها را حل و فصل کند.
این در حالی است که مولر، مدیر جدید، از درون همان شرکت انتخاب شده و به نظر میرسد فولکس واگن همان مسیر اشتباه بانکها را طی کند: ما عذرخواهی کردهایم، چندین مدیر اصلی برکنار شدهاند، وعدههایی برای اصلاح فرهنگ شرکت داده شده و جرایم سنگینی در پیش خواهد بود. آنها فکر میکنند این اقدامات کافی هستند و موفقیتآمیز خواهند بود.
اما فولکس همچنان یک داستان ترسناک نظارت شرکتی باقی خواهد ماند و ارتباط بین نظارت بد و تخریب ارزش را نمیتوان نادیده گرفت. به سرمایهگذاران خارجی نیز نمیتوان از این واضحتر توضیح داد.
ارسال نظر