درسهایی از یک کسبوکار جهانی
نویسنده: Bill Snyder
مترجم: مرجان مرادی
مدیرعامل بزرگترین کمپانی دنیا درباره نحوه تصمیمگیری و زمان مناسب برای پذیرش شکست نظرات خود را بیان کرده است. او میگوید: انتظار برای اتفاق آرا میتواند منجر به شکست شما شود.
کمپانی والمارت کارهای بزرگی انجام داده است؛ حدود دو میلیون نفر را در بیست و هفت کشور استخدام کرده است، ۱۱۴۵۳ فروشگاه دارد و حدودا مبلغ فروش ۴۸۵ میلیارد دلار را در طول سال مالی اخیر وارد بازار کرده است.
نویسنده: Bill Snyder
مترجم: مرجان مرادی
مدیرعامل بزرگترین کمپانی دنیا درباره نحوه تصمیمگیری و زمان مناسب برای پذیرش شکست نظرات خود را بیان کرده است. او میگوید: انتظار برای اتفاق آرا میتواند منجر به شکست شما شود.
کمپانی والمارت کارهای بزرگی انجام داده است؛ حدود دو میلیون نفر را در بیست و هفت کشور استخدام کرده است، ۱۱۴۵۳ فروشگاه دارد و حدودا مبلغ فروش ۴۸۵ میلیارد دلار را در طول سال مالی اخیر وارد بازار کرده است. تنها در چند سال گذشته حدود ۱۲۰ هزار مورد کالا در هر مرکز خرید برای فروش عرضه کرده است، اکنون در بنتونویل در آرکانزاز تک فروشی به سمت فروش اینترنتی میرود و زنجیره عرضه و تقاضا هنوز هم در حال گسترش است.
اداره بزرگترین کمپانی دنیا اکنون در دست مرد 48 سالهای به نام داگ مک میلن«Doug McMillon» است، جوانترین فردی که خرده فروشی جهانی را اداره کرده است، البته به استثنای بنیانگذار آن سام والتون. مک میلن تمام زندگی کاری خود را در کمپانی والمارت سپری کرده است و کار خود را، زمانی که هنوز دانشآموز بود، با تخلیه بار کامیون شروع کرد. او به سرعت به سوی مدیریت گام برداشت و پیش از آنکه در سال 2014 مدیرعامل شود، 5 سال در راهاندازی شرکتهای برون مرزی والمارت سپری کرده بود.
اداره کسبوکاری که کشورها و فرهنگهای زیادی را در بر میگیرد بهصورت غیرعادی پیچیده است. در اینجا به ۶ درس در کسبوکار جهانی اشاره شده است؛ درسهایی که مک میلن در سخنرانی «نگاهی از بالا» در دانشکده تحصیلات تکمیلی کسب وکار مطرح کرده است.
تفاوتهای فرهنگی را دست کم نگیرید
والمارت در سال 1997 به آلمان نقل مکان کرد، اما نتوانست بیش از 2درصد از بازار فروش محصولات غذایی را به دست آورد. مک میلن میگوید هرگز تصور نمیکرده است فرهنگ تا این حد بر عملکرد شرکت تاثیرگذار باشد. او بر اهمیت فرهنگ تاکید میکند و البته خاطر نشان میکند که منظور از فرهنگ، رفتار افراد است. والمارت ابتدا دو کمپانی محلی خرید و آنها را گسترش داد اما به نصایح مدیران محلی توجهی نکرد. گروه والمارت در نظر داشتهاند تا فرهنگ خود را به سرعت در این سازمان جا بیندازند و تکنولوژی و آنچه را مایه دلخوشی و موفقیت آنها بود به افراد سازمان جدید آموزش دهند و به آنها بگویند «بیایید با هم دست بهکار شویم»، همه چیز به یک باره. این تلاشها در سال 2006 یک شکست تلقی شد و والمارت شرکتهای آلمانیاش را تعطیل کرد.
خود را با قوانین دولتهای خارجی وفق دهید
قوانین دولتها نقش مهمی ایفا میکنند و گاه کاری نمیتوان کرد جز انتظار. از نظر مک میلن در مواجهه با قوانین سختگیرانه کشورها، بهترین کار انتظار کشیدن برای تغییر آنها است. برای مثال حضور والمارت در هند به ۲۰ واحد فروشگاهی «بخر و ببر» محدود میشود؛ فروشگاههایی که اجناس خود را به کسبوکارهای کوچک عرضه میکنند زیرا فروشگاههای بزرگ متعلق به افراد خارجی نمیتوانند، مستقیما با مصرفکننده در ارتباط باشند. درست است که والمارت تمایل به کسبوکارهای بسیار بزرگتر دارند اما اکنون تمام کاری که میتوانند انجام دهند توسعه واحدهای «بخر و ببر» و انتظار کشیدن برای تغییر قوانین است.
سلایق محلی را بشناسیم
جهانی شدن، برندهایی مانند پمپرز و نستله را در همه جا معرفی کرده است اما از دیدگاه مک میلن سلیقهها هنوز محلی است. در نتیجه وجود گروههای خرید محلی یک الزام است. به گفته او ما در هر منطقه استعدادهای محلی را جذب کردهایم تا درباره چگونگی ورود به بازار، قیمتگذاری و آیتمهایی که باید همراه داشته باشیم، راهنمایمان باشند. خبرگی خود را به اعضای تیمهای محلی انتقال دهید. از نظر او تطبیق پیدا کردن با یک فرهنگ خارجی به این معنا نیست که درسهایی را که در آمریکا آموختهاید، فراموش کنید. ما در مورد خردهفروشی مسائل زیادی آموختهایم، مواردی مربوط به تکنولوژی یا زنجیره عرضه یا مدل تجارت که به خودی خود نیاز است در طول زمان بهکار برده شوند؛ بنابراین آنچه برعهده ماست استخدامهای عالی برای راهاندازی بازارها است، سپس باید ابزارها و منابعی در اختیار آنها قرار دهیم تا در طول زمان به بیشتر از یک فرهنگ و یک الگوی تجارت رایج تبدیل شوند.
با چشمان خود ببینید
مدیر نمیتواند همه جا حضور داشته باشد پس باید به تیمی قوی تکیه کند ولی در واقع هیچ جایگزینی برای درک واقعی کار وجود ندارد. به گفته مک میلن او ۵ سال را در سفر گذراند و این سفرها را واقعا دوست داشت. والمارت قصد دارد حداقل دستمزد را برای کارگران آمریکایی تا ساعتی ۱۰ دلار افزایش دهد.
توافق عمومی کارساز نیست
مک میلن میگوید یک مدیر خوب احتمالا 80 درصد مشکل را میداند و شخص دیگری که در اتاق است احتمالا 20 درصد دیگر را میداند. پس در واقع شغل شما تنها گوش دادن نیست، نه تنها کمک به تبادل نظر در چیزی است که 80 درصد درباره آن میدانید بلکه گوش دادن بهمنظور دریافتن 20 درصد دیگر است. مدیران اجرایی رده بالا نیازمند جمعآوری شعور جمعی تیمشان هستند اما در انتظار اتفاق آرا ماندن، میتواند موجب شکست شما شود. به گفته مک میلن «چالش برای والمارت جذب افراد کم اما تاثیرگذار در کنار یکدیگر است تا بتوانند بهترین تصمیم را گرفته و آن را اجرایی کنند.»
ارسال نظر