مترجم:سعید بقایی منبع:hbr آمریکا به کسب‌وکارهای کوچک علاقه دارد. در یک همه پرسی در سال 2010 که توسط مرکز تحقیقاتی پیو(pew) انجام شد، مشخص شد که مردم به کسب‌وکارهای کوچک نسبت به بقیه موسسه‌ها در کشور، نگاه مثبت‌تری دارند. این گونه‌ کسب‌وکار، حتی از دانشگاه‌ها و شرکت‌های فناوری محور نیز جلوتر هستند. با توجه به گفته جنت یالن در یک سخنرانی، «یافتن فرصتی برای ایجاد یک کسب‌وکار، همواره یکی از مهم‌ترین رویاهای یک آمریکایی بوده است». دولتمردان، شهرداران و نامزدهای ریاست جمهوری، برای ابراز حمایت خود از کسب‌وکارهای کوچک، همیشه مصمم بوده‌اند، ولی معنی لفظ «کوچک» چیست و چرا مدنظر است؟ این همان قسمتی است که معمولا به ما گفته می‌شود که شروع کار اهمیت دارد و کوچکی آن مهم نیست، چراکه همین کارهای کوچک بسیاری از شغل‌های جدید را ایجاد می‌کنند. این موضوع حقیقت دارد، ولی می‌تواند گمراه‌کننده هم باشد. مانند تفکری غلط که تلاش دارد یک دره سیلیکون(silicon valley)ایجاد کند، که یک فاجعه است.
قطعا یک خشکشویی محلی، قرار نیست که سال بعد افراد بیشتری نسبت به امسال استخدام کند ولی همین کسب‌وکارهای روزمره، آمریکایی‌های زیادی -حدود ۵۷ میلیون نفر- را شاغل کرده است و تفکرات مورد نیاز برای این کارها مشابه تفکرات لازم برای شروع یک فعالیت جدید نیست. اگر قشر متفکر واقعا قصد کمک به کسب‌وکار‌های کوچک را دارند- که این‌گونه بهتر است- باید بدانند که همه آنها شبیه هم نیستند. هر گونه به روش خاصی به اشتغال و حیات اقتصاد آمریکا کمک می‌کند.
در آمریکا حدود 28 میلیون «کسب‌وکار کوچک»، که به شرکت‌های با کمتر از 500 شاغل گفته می‌شود، وجود دارد و اینها به چهار دسته مختلف تقسیم می‌شوند.


(توجه کنید که حدود 500 هزار کسب‌وکار کوچک در هیچ‌یک از دسته‌های بالا قرار نمی‌گیرند. )
بسیاری از این کسب‌وکارها در واقع هیچ‌کس را استخدام نمی‌کنند. حدود ۲۳ میلیون در مالکیت یک نفر هستند، اقسام گسترده‌ای، از مشاوران و متخصصان IT تا نقاش‌ها و بنا‌ها را شامل می‌شود. تحقیقات اخیر نشان می‌دهد تک مالکیتی‌ها سود قابل‌توجهی به‌دست می‌آورند و بسیاری از شواهد پیش‌بینی می‌کند که تعداد این‌گونه کسب‌وکارها با توجه به انعطاف جغرافیایی که تکنولوژی ممکن می‌سازد و جمعیت زیادی که می‌خواهند شرکت خود را افتتاح کنند، افزایش می‌یابد. آنها برای صاحبان خود درآمد ایجاد می‌کنند ولی تعریفشان اشتغال‌زایی نیست.
دسته بزرگ بعدی کسب‌وکارهای کوچک، از کسب‌وکارهای روزمره تشکیل شده است. مثلا خشکشویی‌ها، رستوران‌ها، تعمیرگاه‌های ماشین و دست‌فروش‌های محلی که بخشی از زندگی روزمره ما هستند. تعداد این دسته حدود 4 میلیون است و اینها تعداد قابل توجهی از جامعه کاری را استخدام کرده‌اند. بسیاری از این کسب‌وکارها برای تامین مقاصد مالی یک خانواده تشکیل شده‌اند و توجهی به رشد و گسترش ندارند. این کسب‌وکار‌ها به سرعت ایجاد و نابود می‌شوند و تقش حیاتی در طبقه متوسط آمریکا دارند.
یک دسته مهم ولی کمتر بررسی شده که حدود یک میلیون کسب‌وکار کوچک است که تبلیغات و زنجیره‌های حمایت دولتی را شامل است. این کسب‌و‌کار‌ها روی پیشرفت -به صورت داخلی یا از طریق صادرات- تمرکز دارند و با مدیریت حرفه‌ای‌تری نسبت به کسب‌وکارهای روزمره عمل می‌کنند. یک شبکه قدرتمند از حمایت‌کننده‌های کوچک برای رقابت‌های طولانی‌مدت در گستره نهادهای آمریکایی و برای توجه شرکت‌ها به محصولات در حال بازگشت به آمریکا از کشور‌های دیگر، لازم است. مایکل پورتر و یان ریوکین از دانشکده‌ کسب وکار هاروارد، اشاره کرده‌اند که زنجیره‌های قوی حمایتی، «کاهش هزینه‌های انتقالی، حل سریع مساله و نوآوری ساده» را موجب می‌شود.
دیگر کسب‌وکار‌های کوچک که حدود 200 هزار عدد هستند، به عنوان گروه‌ها و شرکت‌های در حال پیشرفت شناخته می‌شوند. این شرکت‌ها هنگامی که صحبت از کارآفرینی می‌شود، بیشتر از آنچه انتظار می‌رود ظاهر می‌شوند. حامیان که شغل‌های با درآمد زیاد در دو بخش تولیدات کوچک و قسمت‌های خدماتی ایجاد می‌کنند، یک بخش مهم و کمتر بررسی شده این معادله‌اند. موفقیت شرکت‌های بزرگ و استارت آپ‌های عظیم در سایه حمایت‌های عالی انجام شده‌اند.
تک مالکیتی‌ها و روزمره‌ها (کسب‌وکار روزمره)، در نوبه خود راهی حیاتی برای جابه‌جایی اقتصادی فراهم می‌کنند. درحالی‌که کسب‌وکارهای روزمره شغل‌های زیادی ایجاد نمی‌کنند، بخش عظیمی از مردم را استخدام می‌کنند. اینها، رستوران‌ها، مغازه‌ها و فروشگاه‌ها هستند که هویت و ارزش‌های جامعه را شکل می‌دهند. هر یک از کسب‌وکارهای کوچک به دلایل مختلف در نوبه خود اهمیت دارند. کلید اصلی این است که چیزی که به یک گروه کمک می‌کند، لزوما تاثیر مشابهی روی گروهی دیگر ندارد. توجه به کسب‌وکارهای کوچک به خاطر نقشی که آنها در ایجاد یک اقتصاد رقابتی و نوآورانه و تضمین جنب‌وجوش جامعه بازی می‌کنند، لازم است. ولی زمانی که می‌خواهیم برای موفقیت آنها کمک کنیم مهم است که با همه آنها به‌طور مشابه رفتار نشود.