تشخیص ریشه مشکلات
مترجم: مرتضی باقری بخش سیزدهم در بخش های قبل خواندیم پنج اصل مهم وجود دارد که باید برای بهدست آوردن آنچه در زندگی میخواهید، انجام دهید. اول، باید هدف خودتان را انتخاب کنید که مسیرتان را تعیین میکند. سپس باید طرحی را برای بهدست آوردن هدفتان طراحی کنید. در راه رسیدن به هدفتان با مشکلات مواجه خواهید شد. همانطور که قبلا نیز گفتم این مشکلات باعث ایجاد درد و رنجش میشود.
برای به تصویر کشیدن اینکه چطور با این مشکلات مواجه شوید باید آرام و تحلیلگر باشید تا به درستی مشکلات خود را تشخیص دهید.
مترجم: مرتضی باقری بخش سیزدهم در بخش های قبل خواندیم پنج اصل مهم وجود دارد که باید برای بهدست آوردن آنچه در زندگی میخواهید، انجام دهید. اول، باید هدف خودتان را انتخاب کنید که مسیرتان را تعیین میکند. سپس باید طرحی را برای بهدست آوردن هدفتان طراحی کنید. در راه رسیدن به هدفتان با مشکلات مواجه خواهید شد. همانطور که قبلا نیز گفتم این مشکلات باعث ایجاد درد و رنجش میشود.
برای به تصویر کشیدن اینکه چطور با این مشکلات مواجه شوید باید آرام و تحلیلگر باشید تا به درستی مشکلات خود را تشخیص دهید. تنها بعد از اینکه شما تشخیص درستی از مشکلاتتان بهدست آوردید میتوانید طرحی را طراحی کنید که با مشکلاتتان کنار بیایید.
شما موثرتر خواهید بود اگر بر تشخیص و طراحی مشکلات به جای سریع رفتن سراغ جوابها تمرکز کنید.
برای افراد این اشتباهی رایج است تا در یک چشم به هم زدن بدون اینکه ساعتی را صرف تشخیص و طراحی راه حلی کنند مستقیما از تعیین مشکلات به پیشنهاد راه حل میرسند. این به نوبه خود منجر به تصمیمات بدی میشود که از سختی مشکلات نمیکاهد. تشخیص و طراحی چیزهایی هستند که جرقه تفکر استراتژیکند.
شما باید آرام و منطقی باشید.
در زمان تشخیص مشکلات احساسی برخورد کردن، میتواند کارآیی شما را به عنوان یک تصمیمگیرنده پایین بیاورد. در مقابل منطقی ماندن بهتر به شما کمک میکند. از این رو اگر خودتان را موافق با مشکلاتتان پیدا کنید چیزی را که برای بهدست آوردن تمرکز بر مشکلات خود قبل از حرکت به جلو نیاز دارید، انجام دادهاید.
شما باید ریشه مشکلات را بهدست آورید.
دلایل و عوامل ریشهای چیزهایی هستند که بارها اقرار میکنند که دلایل اساسی در پس اعمالی که منجر به مشکل شده است، هستند. از این رو اگر آنها را پیدا کرده و به درستی با آنها برخورد کنید نتایج ماندگاری را بهدست خواهید آورد.
مهم است تا دلایل ریشهای را از دلایل و عوامل تقریبی مجزا کنید. دلایل تقریبی به نوبه خود اعمال یا فقدان اعمالی هستند که منجر به وقوع مشکلات میشود مانند من قطار را از دست دادم زیرا برنامه زمانی قطار را چک نکردم.
از این رو عوامل تقریبی نوعا از طریق افعال توصیف میشوند. دلایل ریشهای نسبت به دلایل تقریبی عمیقتر هستند «من برنامه زمانبندی قطار را چک نکردم زیرا من آدم فراموشکاری هستم»، این عبارت یک دلیل ریشهای دارد. دلایل ریشهای نوعا با صفتها توصیف میشوند معمولا کاراکترهایی در مورد چیزی که شخص شبیه آن است که با یک عمل یا فقدان انجام یک عمل منجر به وقوع مشکل میشود.
تعیین دلایل ریشهای از مشکلاتتان بهدلیل اینکه میتوانید تنها با حذف و رفع عوامل کلیدی آنها را برطرف کنید، ضروری هستند. به عبارت دیگر شما باید بفهمید، قبول کنید و با واقعیت برای حرکت به سمت اهدافتان بهطور موفقیت آمیزی برخورد کنید.
بسیاری از مشکلات بهوسیله اشتباهات افراد بهوجود میآیند. اما اغلب افراد در تشخیص و قبول اشتباهاتشان با مشکل مواجه میشوند. بعضی مواقع ممکن است این مساله به این خاطر باشد که آنها چشمشان را در برابر اشتباهات خود بستهاند.
زیرا افراد اغلب زمانی که اشتباهاتشان به آنها گوشزد میشود ناراحت و آشفته میشوند از این رو بیشتر افراد تمایل ندارند دیگران اشتباهاتشان را به آنها گوشزد کنند. در نتیجه تشخیص هدفمند مشکلات که از بازخورد دیگران ایجاد شده است اغلب از بین میروند و تحول شخصیتی از حرکت باز مانده میشود.
(همانطور که قبلا نیز گفتم بیشتر یادگیریها از اشتباهات و تجربه درد و تطابق با آنها بهدست میآید). در این مرحله بیشتر افراد از ادامه دادن مسیر باز میمانند. بیشتر از هر چیز دیگری، چیزی که افرادی را که با توانمندیهای خودشان زندگی میکنند از کسانی که این کار را انجام نمیدهند متفاوت میکند میل به نگاه کردن به خودشان و دیگران بهصورت واقعی است.
من دردی که از نگاه کردن به خود و دیگران بهطور واقعی ایجاد میشود را درد رشددهنده شخصیت مینامم زیرا دردی است که همراه با رشد شخصیت است. وقتی دردی نداشته باشید دستاوردی نخواهید داشت. البته همه کامل نیستند و کشف کمبودها برای رشد شخصیتی مهم است.
اما به نظر میرسد این در طبیعت ما است تا بهطور کلی بر لذات کوتاهمدت به جای رضایت بلندمدت تمرکز کنیم -یا به عبارت دیگر بر نتایج و بازخوردهای دسته اول به جای دسته دوم و سوم- از این رو ارتباط بین این رفتار و این پاداشها بهطور طبیعی رخ نمیدهد. بنابراین اگر شما بتوانید این ارتباط را ایجاد کنید یک چنین وقایعی به جای درد منجر به لذات خواهند شد. این مثل این است که چطور تمرین سرانجام به لذت برای افرادی که ارتباط محکمی بین تمرین و مزیتهایش برقرار میکنند، ایجاد خواهد کرد.
به یاد بیاورید که:
درد + واکنش=پیشرفت
هیچ چیزی این موضوع را که بهدست آوردن موفقیت نیازمند کسب عوامل ریشهای تمام مشکلات است، رد نمیکند و اشتباهات و نقاط ضعف افراد بعضی مواقع علت اصلی این موضوع است. بنابراین برای موفق بودن باید میل داشته باشید تا تنها به رفتار خود و رفتار دیگران بهعنوان علل مشکلات دقت کنید.
البته بعضی مشکلات با اشتباه کردن انسان بهوجود نمیآید. نیاز است قبل از این تصمیم بگیرید که چه کاری در مورد مشکلات انجام دهید و تا تمام آنها به خوبی شناسایی شوند.
مهمترین ویژگی در شناسایی موفقیت آمیز مشکلات، منطق است؛ یعنی توانایی دیدن چند حالت مختلف و میل به استفاده از قدرت افراد برای غلبه بر محدودیتهای نفس خود که برسر راه واقعیت قرار میگیرند.
ارسال نظر