برگشت به عقب؛ رمز تفکر سطح بالا
مترجم: مرتضی باقری بخش نهم ری دالیو میلیاردر آمریکایی و موسس شرکت بریج واتر است که با ثروت ۴ میلیارد دلار، دویست و دوازدهمین ثروتمند جهان در سال ۲۰۱۰ بهشمار میرود. به گفته ری دالیو «کیفیت زندگیمان به کیفیت تصمیماتی است که میگیریم. ما میلیونها تصمیم میگیریم که در نتیجه تمام این تصمیمات زندگی فعلیمان شکل گرفته است. از این میلیونها تصمیم باور دارم که پنج تصمیم بزرگ وجود دارد که همیشه کیفیت زندگی ما و حرکت سرعت ما را به سمت چیزی که میخواهیم، تحت تاثیر قرار میدهد. » او پنج درخت تصمیمگیری معرفی میکند که چهار مورد از آنها در بخشهای قبل معرفی شد.
مترجم: مرتضی باقری بخش نهم ری دالیو میلیاردر آمریکایی و موسس شرکت بریج واتر است که با ثروت 4 میلیارد دلار، دویست و دوازدهمین ثروتمند جهان در سال 2010 بهشمار میرود. به گفته ری دالیو «کیفیت زندگیمان به کیفیت تصمیماتی است که میگیریم. ما میلیونها تصمیم میگیریم که در نتیجه تمام این تصمیمات زندگی فعلیمان شکل گرفته است. از این میلیونها تصمیم باور دارم که پنج تصمیم بزرگ وجود دارد که همیشه کیفیت زندگی ما و حرکت سرعت ما را به سمت چیزی که میخواهیم، تحت تاثیر قرار میدهد.» او پنج درخت تصمیمگیری معرفی میکند که چهار مورد از آنها در بخشهای قبل معرفی شد. در ادامه درخت تصمیمگیری پنجم معرفی میشود.
تصمیم پنجم
افرادی که از بازخورد بد هر کسی یا هر چیزی غیر از بازخوردهای خودشان گلهمند هستند در مسیری رفتار میکنند که این مسیر با واقعیت مغایر است و از بین برنده پیشرفتشان است. گلهمندی از بازخورد هر کسی یا هر چیزی غیر از بازخورد تصمیمات خود فرد، کاری احمقانه است. این مساله توجه فرد را از بهکارگیری قدرت فردی و داشتن سایر مشخصات که برای ایجاد بهترین نتایج در تصمیمات ضروری هستند، باز میدارد. افراد موفق میفهمند که چیزهای بد برای هر کسی بهوجود میآید و این وظیفهشان است تا زندگیشان را بر اساس رودررویی موفقیتآمیز با چیزهایی که آنها را به چالش میکشد، بسازند. افراد موفق میدانند که طبیعت آنها را آزمایش میکند و اینکه طبیعت غمخوار آنها نیست. باور دارم، اگر به نفس خود توجه نکرده و برای بهدست آوردن اهدافتان با روشنفکری، قطعیت و شجاعت روشی را در پیش بگیرید، شما میتوانید چیزی را که در زندگی میخواهید، بهدست آورید بهویژه اگر در زمینههایی که ضعیف هستید، بتوانید بر افرادی که در آن زمینه قوی هستند، تکیه کنید. اگر بخواهم تنها یک ویژگی که در انتخاب گزینههای درست اثرگذار است انتخاب کنم، شخصیت فرد را انتخاب میکنم. شخصیت فرد توانایی بهدست آوردن امنیت لازم برای انجام کارهای مشکل را که نتایج مطلوبی دارند، ایجاد میکند. به عبارت دیگر باور دارم که کسب موفقیت، در بیشتر مواقع یک مساله انتخاب فردی است؛ اگرچه در ابتدا انتخاب تصمیم درست میتواند مشکل باشد. از این رو این قانون طبیعی که بیان میکند فشار محدودیتهایتان شما را قویتر خواهد کرد بهطوریکه منجر به کسب نتایج بهتر خواهد شد، به شما انگیزه خواهد داد. عمل کردن هر چه بیشتر در ناحیه انبساطی خود
(Stretch Zone) همراه است با تطابق بیشتر شما و شخصیت ضعیفتان با سطح عملکردی که فعالیت میکنید؛ بنابراین اگر به خودتان اجازه فعالیت در این ناحیه را ندهید، بهطور طبیعی تدریجا رو به ضعف میروید؛ زیرا به باور من، چه من اهدافم را بهدست آورم و چه آنها را بهدست نیاورم، تمرینی است برای ساخته شدن شخصیتم. این کار یک بازی است که آن را بازی میکنم اما این بازی واقعی است. مثل همیشه به خودتان مربوط میشود تا از خودتان بپرسید که آیا چیزی که من میگویم درست است؟
اهداف و راه رسیدن به آنها
آنهایی که از موفقیت بیشتری برخوردار هستند از سطح تفکر بالاتری برخوردارند. برای مثال قادرند تا به عقب بازگردند و مکانیزمی برای بهدست آوردن چیزی که میخواهند انجام دهند، طراحی کنند و از افراد مناسب آن کار کمک بگیرند. این افراد قادرند تا با مقایسه نتایجی که این مکانیزم با اهدافشان ایجاد کرده است، این مکانیزم را ارزیابی کرده و نحوه کارکرد آن را بهبود دهند. بهطور شماتیک این فرآیند در دیاگرام زیر نشان داده شده است. این دیاگرام یک لوپ بازخوردی است:
دیاگرام بالا به این معنی است که راه رسیدن به اهدافتان مکانیزمی است که شما برای بهدست آوردن آنها ایجاد کردهاید. این مکانیزم نتایجی را تولید خواهد کرد که شما باید با اهدافتان مقایسه کنید تا قضاوت کنید که چطور مکانیزمتان کار میکند. مکانیزم شما از طراحی و افرادی تشکیل شده است که شما برای بهدست آوردن اهدافتان انتخاب کردهاید. برای مثال اگر شما بخواهید تپهای را از دشمن بگیرید نیاز خواهید داشت به اینکه چطور این کار را انجام دهید؛ بهعنوان مثال طراحیتان ممکن است به دو دیدهبان، دو تیرانداز ماهر، چهار پیادهنظام، یک نفر برای تحویل آذوقه و... نیاز داشته باشد. درحالیکه طراحی درست که نیاز اساسی است تنها نصف جنگ است. به همین میزان انتصاب افراد درست در هر یک از این موقعیتها نیز از اهمیت برخوردار است. آنها به ویژگیهای متفاوتی نیاز دارند تا موقعیت خود را به درستی انجام دهند. به عنوان مثال دیدهبانها باید دوندگان سریعی باشند، تیراندازان باید شلیکهای دقیقی داشته باشند و تا آخر. اگر نتایجتان با اهدافتان سازگار نباشد (به عنوان مثال اگر شما با مشکل مواجه شوید) نیاز دارید تا مکانیزمتان را اصلاح کنید که این بدین معنی است که شما هم باید طراحیتان/فرهنگتان را اصلاح کرده و هم افرادتان را.
من این رویکرد را سطح بالای تفکر کردن مینامم؛ زیرا چشماندازتان از دید فردی است که به مکانیزم و خودتان بهطور هدفمند از بالا نگاه میکند. به عبارت دیگر مهمترین قانون این است که هرگاه لازم است به عقب باز گردید و برای بهدست آوردن چیزی که میخواهید بهبود مکانیزم و طراحی دوباره انجام دهید. خودشان را مسئول بدانند
تصمیم پنجم
افرادی که از بازخورد بد هر کسی یا هر چیزی غیر از بازخوردهای خودشان گلهمند هستند در مسیری رفتار میکنند که این مسیر با واقعیت مغایر است و از بین برنده پیشرفتشان است. گلهمندی از بازخورد هر کسی یا هر چیزی غیر از بازخورد تصمیمات خود فرد، کاری احمقانه است. این مساله توجه فرد را از بهکارگیری قدرت فردی و داشتن سایر مشخصات که برای ایجاد بهترین نتایج در تصمیمات ضروری هستند، باز میدارد. افراد موفق میفهمند که چیزهای بد برای هر کسی بهوجود میآید و این وظیفهشان است تا زندگیشان را بر اساس رودررویی موفقیتآمیز با چیزهایی که آنها را به چالش میکشد، بسازند. افراد موفق میدانند که طبیعت آنها را آزمایش میکند و اینکه طبیعت غمخوار آنها نیست. باور دارم، اگر به نفس خود توجه نکرده و برای بهدست آوردن اهدافتان با روشنفکری، قطعیت و شجاعت روشی را در پیش بگیرید، شما میتوانید چیزی را که در زندگی میخواهید، بهدست آورید بهویژه اگر در زمینههایی که ضعیف هستید، بتوانید بر افرادی که در آن زمینه قوی هستند، تکیه کنید. اگر بخواهم تنها یک ویژگی که در انتخاب گزینههای درست اثرگذار است انتخاب کنم، شخصیت فرد را انتخاب میکنم. شخصیت فرد توانایی بهدست آوردن امنیت لازم برای انجام کارهای مشکل را که نتایج مطلوبی دارند، ایجاد میکند. به عبارت دیگر باور دارم که کسب موفقیت، در بیشتر مواقع یک مساله انتخاب فردی است؛ اگرچه در ابتدا انتخاب تصمیم درست میتواند مشکل باشد. از این رو این قانون طبیعی که بیان میکند فشار محدودیتهایتان شما را قویتر خواهد کرد بهطوریکه منجر به کسب نتایج بهتر خواهد شد، به شما انگیزه خواهد داد. عمل کردن هر چه بیشتر در ناحیه انبساطی خود
(Stretch Zone) همراه است با تطابق بیشتر شما و شخصیت ضعیفتان با سطح عملکردی که فعالیت میکنید؛ بنابراین اگر به خودتان اجازه فعالیت در این ناحیه را ندهید، بهطور طبیعی تدریجا رو به ضعف میروید؛ زیرا به باور من، چه من اهدافم را بهدست آورم و چه آنها را بهدست نیاورم، تمرینی است برای ساخته شدن شخصیتم. این کار یک بازی است که آن را بازی میکنم اما این بازی واقعی است. مثل همیشه به خودتان مربوط میشود تا از خودتان بپرسید که آیا چیزی که من میگویم درست است؟
اهداف و راه رسیدن به آنها
آنهایی که از موفقیت بیشتری برخوردار هستند از سطح تفکر بالاتری برخوردارند. برای مثال قادرند تا به عقب بازگردند و مکانیزمی برای بهدست آوردن چیزی که میخواهند انجام دهند، طراحی کنند و از افراد مناسب آن کار کمک بگیرند. این افراد قادرند تا با مقایسه نتایجی که این مکانیزم با اهدافشان ایجاد کرده است، این مکانیزم را ارزیابی کرده و نحوه کارکرد آن را بهبود دهند. بهطور شماتیک این فرآیند در دیاگرام زیر نشان داده شده است. این دیاگرام یک لوپ بازخوردی است:
دیاگرام بالا به این معنی است که راه رسیدن به اهدافتان مکانیزمی است که شما برای بهدست آوردن آنها ایجاد کردهاید. این مکانیزم نتایجی را تولید خواهد کرد که شما باید با اهدافتان مقایسه کنید تا قضاوت کنید که چطور مکانیزمتان کار میکند. مکانیزم شما از طراحی و افرادی تشکیل شده است که شما برای بهدست آوردن اهدافتان انتخاب کردهاید. برای مثال اگر شما بخواهید تپهای را از دشمن بگیرید نیاز خواهید داشت به اینکه چطور این کار را انجام دهید؛ بهعنوان مثال طراحیتان ممکن است به دو دیدهبان، دو تیرانداز ماهر، چهار پیادهنظام، یک نفر برای تحویل آذوقه و... نیاز داشته باشد. درحالیکه طراحی درست که نیاز اساسی است تنها نصف جنگ است. به همین میزان انتصاب افراد درست در هر یک از این موقعیتها نیز از اهمیت برخوردار است. آنها به ویژگیهای متفاوتی نیاز دارند تا موقعیت خود را به درستی انجام دهند. به عنوان مثال دیدهبانها باید دوندگان سریعی باشند، تیراندازان باید شلیکهای دقیقی داشته باشند و تا آخر. اگر نتایجتان با اهدافتان سازگار نباشد (به عنوان مثال اگر شما با مشکل مواجه شوید) نیاز دارید تا مکانیزمتان را اصلاح کنید که این بدین معنی است که شما هم باید طراحیتان/فرهنگتان را اصلاح کرده و هم افرادتان را.
من این رویکرد را سطح بالای تفکر کردن مینامم؛ زیرا چشماندازتان از دید فردی است که به مکانیزم و خودتان بهطور هدفمند از بالا نگاه میکند. به عبارت دیگر مهمترین قانون این است که هرگاه لازم است به عقب باز گردید و برای بهدست آوردن چیزی که میخواهید بهبود مکانیزم و طراحی دوباره انجام دهید. خودشان را مسئول بدانند
ارسال نظر