چه میشود اگر کارمندان، واقعا به شرایط کار خود علاقهمند باشند
مترجم: آناهیتا جمشیدنژاد منبع: HBR آیا شما برای شرکتی کار میکنید که مدیران آن فکر میکنند کارمندان باید «تمام وقت» کار کنند؟ ۴۰ ساعت در هفته (یا هر آنچه در حرفه شما به آن «تمام وقت» میگویند) واقعا ضروری است؟ شاید شما یکی از آن افرادی هستید که خودتان را متقاعد میکنید که در شغل شما واقعا امکان کار «پارهوقت» وجود ندارد. مطمئنا اشتباه میکنید: تقسیم کل حجم کار مورد نیاز که باید در شرکت شما انجام شود به قطعاتی که با فیزیولوژی انسانی تناسب داشته باشد، هیچ ربطی به انجام شدن آن کار ندارد. اگر کل میزان کاری که نیاز است در یک شرکت انجام شود در یک هفته مساوی ۲۰ هزار ساعت باشد، درست مثل تقسیم آن به ۵۰۰ قسمت ۴۰ساعته در هفته یا ۸۰۰ قسمت ۲۵ ساعته است.
مترجم: آناهیتا جمشیدنژاد منبع: HBR آیا شما برای شرکتی کار میکنید که مدیران آن فکر میکنند کارمندان باید «تمام وقت» کار کنند؟ ۴۰ ساعت در هفته (یا هر آنچه در حرفه شما به آن «تمام وقت» میگویند) واقعا ضروری است؟ شاید شما یکی از آن افرادی هستید که خودتان را متقاعد میکنید که در شغل شما واقعا امکان کار «پارهوقت» وجود ندارد. مطمئنا اشتباه میکنید: تقسیم کل حجم کار مورد نیاز که باید در شرکت شما انجام شود به قطعاتی که با فیزیولوژی انسانی تناسب داشته باشد، هیچ ربطی به انجام شدن آن کار ندارد. اگر کل میزان کاری که نیاز است در یک شرکت انجام شود در یک هفته مساوی ۲۰ هزار ساعت باشد، درست مثل تقسیم آن به ۵۰۰ قسمت ۴۰ساعته در هفته یا ۸۰۰ قسمت ۲۵ ساعته است. امروزه یک هفته کاری پنج روزه شامل هشت ساعت در روز به یک قاعده اجتماعی در بسیاری از جوامع تبدیل شده است، اما من مدتها تصور میکردم شرکتی که در صنعت خود این نوع قاعده را میشکند، میتواند بهطور بالقوه مزیت رقابتی مهمی خارج از آن ایجاد کند.
بگذارید یک مثال بزنم. شرکت مشاوره مدیریتی ادنمککالوم (Eden McCallum) از لندن، مثل موسسه مککینزی، گروه مشاوره بوستون و موسسه بین (Bain)، کارهای استراتژیک انجام میدهد- اما با یک استثنای مهم: هیچیک از ۵۰۰ مشاور آن در لیست حقوق قرار ندارند. همه آنها برای خودشان کار میکنند. بعد از انقلاب داتکام در سال ۲۰۰۰، لیان ادن و دنا مک کالوم، شاهد این بودند که بسیاری از همکاران سابق مک کینزی علاقهمند به انجام کارهای مشاوره بودند، اما نه بهطور تمام وقت. بسیاری از آنها میخواستند در کنار شروع بهکار شرکتشان، نوشتن کتاب یا مراقبت از فرزندانشان یا حتی وقتی کمتر کار میکردند، کارهای مشاوره نیز انجام دهند. به نظر میرسید بقیه هم نمیخواستند تمام وقت کار کنند، اما عواقب آنچه ممکن بود در یک شرکت مشاوره سنتی رخ دهد، مثل کار کردن در کمیسیونهای داخلی، ارزیابی یا جذب مشتری را نیز دوست نداشتند. عده دیگری از تمام وقت کار کردن خوشحال بودند، اما فقط هشت ماه در سال و بدون ماموریت رفتنهای هفتگی. اما برای شرکتهای مشاوره سنتی، همیشه «همه یا هیچ» مطرح بود که به این معنی است که بعضی مشاوران ارشد حتی با وجود توانایی و باانگیزگی باید شغل را رها کنند یا به همین شیوه فعلی ادامه دهند.
ایده ادن و مک کالوم این بود که: بیایید برای ما کار کنید! اگر خوب باشید، پروژهای مطابق با خواستههایتان برای شما پیدا خواهیم کرد. آنها هماکنون ۱۲ شریک در شرکت دارند که روابط مشتریان را مدیریت کرده و پروژههای جدید آنها را اجرا میکنند. تنها چیزی که این مشاوران نسبت به آن مسوول هستند، اجرا کردن این پروژهها با حداکثر تواناییهایشان است. بنابراین مدیریت ادن مککالوم در راستای حداقل نگه داشتن هزینههای ثابت و سربار است. در نتیجه، زمانیکه مشتریان از اینکه مدیران کار را انجام میدهند، خشنودند؛ آنها میتوانند تیم مشاوران خود را با قیمتهای نسبتا پایین به مشتری پیشنهاد دهند. آیا این روش عمل خواهد کرد؟ نکتهای که مشخص است این است که ادن مککالوم با سرعت زیادی رشد میکند. این شرکت مشاورهای دفتری در آمستردام افتتاح کرده و قصد دارد بهزودی شعبهای در نیویورک باز کند، درحالیکه با مشتریان معتبرتری، شامل فیزر، شل، فیلیپس، دانون، بارکلیز و بسیاری دیگر کار میکند.
ادن مککالوم مزیت رقابتی خود را بر پایه کار نهایی مشاوران قرار داده است. آیا ادن مککالوم برای همه یک کارفرمای ایدهآل است؟ مطمئنا نه. شرکتهای بزرگ مشاوره مدیریتی از قدیم مجموعه وظایفی داشتهاند: یکی از این وظایف اجرای پروژههای مشتری است، اما در ضمن باید پروژههای آینده را نیز به دست بگیرند و کار را به افراد جوانتری بسپرند، باید کارهای داخلی درمورد توسعه دانش، ارزیابی و مدیریت شرکت و کارهای متنوع دیگر را- همه بر پایه کار تمام وقت- انجام دهند. و این دقیقا چیزی است که بسیاری از مشاوران دوست دارند انجام دهند. به هر حال، افراد زیادی هم وجود دارند که نمیخواهند همه کارهای بالا را انجام دهند، در انجام همه این وظایف عملکرد خوبی ندارند یا نمیخواهند پنج روز هفته طی سال آن کارها را انجام دهند. اگر این مشاوران در پروژههای مشتری خوب هستند، ادن مککالوم پروژهای برای آنان پیدا خواهد کرد که با اولویتهای آنها مطابق باشد.
آیا نگرشی شبیه به آنها در صنایع دیگر نیز بهکار میآید؟ ادن مککالوم یک «بازار دوجانبه» را برای خود ایجاد کرده که عرضه (مشاوران) را به تقاضا (مشتریان) متصل میکند؛ مشابه کاری که شرکتهای eBay، eHarmony، یا شرکت جستوجوی املاک Zoopla انجام میدهد. از نظرمدیران این شرکتها، برای افراد ماهری که با مدل اشتغال شرکتهای سنتی چندان کنار نمیآیند، این یک جذابیت قوی برای کار کردن مطابق با نیازمندیهای شخصی است. این موضوع به شرکت امکان میدهد که کارمندان خوب را با دستمزد مناسب بهکار بگیرد. بهطور واضح، صنایع دیگری وجود دارند که در آنها سطح مهارت کارمندان یک شرکت برای ایجاد مزیت رقابتی بسیار مهم است.
در حقیقت، بسیاری از شرکتها تشخیص دادهاند که مزیت رقابتی واقعی معمولا بر پایه افراد است تا امتیاز انحصاری یا تولیدات آن شرکت. ادن مککالوم با تطبیق حجم کار با کارکنانش، نقطه عطفی در صنعت مشاوره ایجاد کرد. اگر برطرف کردن موانع در کار بتواند مهارتهای بالاتر با هزینههای قیمتهای پایینتر را در دسترس یک شرکت بگذارد، پس میتواند تغییر خیلی خوبی در صنعت شما ایجاد کند.
ارسال نظر