منبع: کتاب تجارت کردن با قلب نویسنده: Preston Bailey مترجم: مهدی نیکوئی* پرستون عزیز من هیچ‌گاه از کار خود راضی نیستم. شغلم عکاسی است و زمانی که به کارهایم نگاه می‌کنم، تنها چیزی که می‌بینم اشتباهات است؛ حتی زمانی که مشتریانم راضی هستند. گاهی به حدی از شکست می‌ترسم که رفتن به سمت کار بعدی برایم دشوار است. آیا هیچ‌گاه به حدی خوب خواهم شد که چنین احساسی نداشته باشم؟

با احترام

فاقد اطمینان از به اندازه کافی خوب بودن

***

فاقد اطمینان عزیز

زمانی که یک فرد بخش بزرگی از حرفه (و زندگی‌اش) را صرف فکر کردن به این موضوع می‌کند که به اندازه کافی خوب نیست، این داستان را برایش نقل می‌کنم.

تصور افراد از کم‌ارزشی خود مزایایی دارد. به این دلیل که من احساس می‌کنم به اندازه کافی خوب نیستم، همیشه در جست‌وجوی یادگیری و بهتر شدن هستم. از هر فرصت و شانسی برای بهبود خود استفاده و تلاش می‌کنم تا به سطح اطرافیان خود دست پیدا کنم.

اما تصور کم‌ارزشی، درد و رنج‌هایی هم دارد. در روزهای آغازین کسب‌وکارم یک مراسم ازدواج را طراحی کردم. در آن زمان به شدت به دنبال تایید و اطمینان پیدا کردن از کیفیت کار خود بودم. در ورودی سالن ایستاده بودم و به‌صورت میهمانانی که وارد می‌شدند، نگاه می‌کردم. (من در همه مراسم‌ این کار را می‌کنم. عاشق این هستم که واکنش و سخنان میهمانان را در زمان مواجهه با کارهایم مشاهده کنم.) طراحی من باعث شده بود که سالن مراسم تبدیل به یک سرزمین عجایب زمستانی شود و بسیار مورد توجه قرار بگیرد. اغلب این سخن را از زبان میهمانان می‌شنیدم: «وای خدای من، چقدر زیبا است!»

اما به طرز دلسردکننده‌ای، عروس چیزی در مورد آن نگفت. درحالی‌که به‌شدت نیازمند بازخورد بودم، هیچ واکنشی مشاهده نکردم. قطعا ذهن او درگیر ازدواجش بود، اما من امیدوار بودم که بگوید از طراحی من خوشش آمده است. مطمئن بودم که سکوت او به معنای عدم رضایت از کار من است. به حدی سرخورده و ناراحت بودم که نمی‌توانستم در این مورد از او سوال بپرسم. ۶ ماه بعد، با او تماس گرفتم. بلافاصله از من تشکر کرد و شروع کرد به سخنان تمجیدآمیز در مورد مراسم و اینکه تا چه اندازه کار من شگفت‌انگیز بوده است. بسیار تحت‌تاثیر قرار گرفتم. فهمیدم به این دلیل با من تماس نگرفته است که اندکی پس از ازدواج به شدت مریض شده و درگیر کارهای مهم‌تری از تماس گرفتن با من بابت تشکر کردن، بوده است. من نیمی از سال را صرف عذاب کشیدن درمورد کیفیت این کار کرده بودم.

می‌توان گفت که تصور کم‌ارزشی دقیقا آن روی سکه غرور و خودشیفتگی است. در عوض آنکه خودتان را سرآمد و بالاتر از همه ببینید (طرز فکری که باعث می‌شود به سخنان و نظرات هیچ‌کس گوش نکنید). خودتان را پایین و فاقد ارزش می‌بینید (که باعث می‌شود نظرات هر کس را ارزشمندتر از نظرات و ایده‌های خود بدانید).

تصور کم‌ارزشی می‌تواند به همان اندازه خودشیفتگی آسیب‌رسان باشد. زمانی که تصور کم‌ارزشی نسبت به خود و کار خود داریم، به‌طور مستمر نیازمند سپاسگزاری و قدردانی خواهیم بود. همیشه نیاز داریم به ما اطمینان دهند که کار ما منحصربه‌فرد بوده است. این طرز فکر باعث می‌شود بر این موضوع متمرکز شویم که رفتار مردم چه معنایی برای ما دارد و فراموش می‌کنیم که رفتار ما چه معنایی برای آنها دارد. حتی زمانی که این احساس در ما شدت پیدا کند، ممکن است تعریف و تحسین دیگران را یک تعارف مرسوم تلقی کنیم. ممکن است حتی در صورتی که مشتریان از کار ما تقدیر و تشکر به عمل آورند، باور نکنیم که واقعا کار زیبایی انجام داده‌ایم.

تصور کم‌ارزشی من به حدی تجربه دردناکی بود که در نهایت متقاعد شدم که به یک مشاور مراجعه کنم. مدتی روی خود کار کردم و در نهایت یاد گرفتم که می‌توانم به عقب نگاه کنم و از کاری که انجام داده‌ام لذت ببرم. در همان زمان می‌توانم به اشتباهات کارم به‌عنوان فرصت‌هایی برای یادگیری نگاه کنم. در حال حاضر، من پیش از هر مراسم، ۵ دقیقه زودتر از میهمانان به سالن برگزاری می‌روم و کارهایی را که کرده‌ام مرور می‌کنم؛ البته به این موضوع هم فکر می‌کنم که چه کارهای بیشتر و بهتری می‌توانست انجام بگیرد. اکنون می‌توانم از کارهایی که انجام می‌دهم، لذت ببرم. همچنین به این دلیل که ترس خود را از شکست مهار کرده‌ام، می‌توانم ریسک‌های خلاقانه‌تر بیشتری را متحمل شوم. دیگر شکننده نیستم و زمانی که کارها طبق برنامه پیش نمی‌روند، متلاشی نمی‌شوم.

دفعه بعد که احساس کردید خود را برای اشتباهات گذشته محکوم می‌کنید، لحظه‌ای توقف کنید و به فرآیند کار خود عشق بورزید. سعی کنید از کارهایی که کرده‌اید لذت ببرید. این موضوع اهمیت بیشتری نسبت به پاداش، تایید یا موفقیت تعریف شده دارد. اگر نمی‌توانید از کاری که انجام می‌دهید، لذت ببرید نیاز است که مجددا بررسی کنید که چه کاری انجام می‌دهید. این شیوه همچنین به شما کمک می‌کند که قدمی به عقب بردارید، روی آنچه می‌توانید برای مشتریانتان انجام دهید، تمرکز کنید. همدلی با مشتریان باعث می‌شود این صدا را در سر خود ساکت کنید که دائما می‌پرسد: «آیا به اندازه کافی شگفت‌انگیز یا بااستعداد هستید؟».

کار کردن به عنوان یک فرد حرفه‌ای و خلاق یک فرآیند رشد است. هیچ‌کس کامل نیست و اشتباهات ما نشان‌دهنده بی‌استعدادی نیست. باید به خود اعتماد کنیم. اگر به جای آنکه به اشتباهات خود به عنوان نمونه‌هایی از بی‌ارزشی کارهایمان نگاه کنیم، از آنها استقبال کنیم، حتی می‌توانیم در کاری که به آن عشق می‌ورزیم بهتر شویم و لذت بیشتری از انجام آن ببریم. کافی است فقط بر نقاط مثبت و روند کار انجام شده تمرکز کنیم و از اشتباهات برای بهبود مستمر خود استفاده کنیم.

nikoueimahdi@gmail.com