۳درس مدیریتی
نویسنده: Antonio Nieto-Rodriguez مترجم: مریم رضایی منبع: London Business School اخیرا در همایش EMEA موسسه مدیریت پروژه در دبی شرکت کردم. این موسسه آمریکایی سازمانی غیرانتفاعی است که هدف آن توسعه مدیریت پروژه است و خدماتی مانند توسعه استانداردها، تحقیق، آموزش و فرصتهای ارتباطی ارائه میدهد و به همین منظور کنفرانسها و سمینارهای آموزشی در این مورد در شهرهای مختلف برگزار میکند. اولین بار بود که همایش اخیر در منطقه خاورمیانه برگزار میشد.
انگیزه و کنجکاوی من برای شرکت در این همایش این بود که بدانم چگونه کشور تازهتاسیس امارات که ۴۰ سال پیش تنها برای ماهیگیری مناسب بود، توانسته ظرف چند سال تولید ناخالص داخلی (GDP) خود را به میزان قابلتوجهی افزایش دهد.
نویسنده: Antonio Nieto-Rodriguez مترجم: مریم رضایی منبع: London Business School اخیرا در همایش EMEA موسسه مدیریت پروژه در دبی شرکت کردم. این موسسه آمریکایی سازمانی غیرانتفاعی است که هدف آن توسعه مدیریت پروژه است و خدماتی مانند توسعه استانداردها، تحقیق، آموزش و فرصتهای ارتباطی ارائه میدهد و به همین منظور کنفرانسها و سمینارهای آموزشی در این مورد در شهرهای مختلف برگزار میکند. اولین بار بود که همایش اخیر در منطقه خاورمیانه برگزار میشد.
انگیزه و کنجکاوی من برای شرکت در این همایش این بود که بدانم چگونه کشور تازهتاسیس امارات که ۴۰ سال پیش تنها برای ماهیگیری مناسب بود، توانسته ظرف چند سال تولید ناخالص داخلی (GDP) خود را به میزان قابلتوجهی افزایش دهد. بعد از تجربه حضور در شهر دبی، صحبت با انجمن مدیریت پروژه و برخی کارشناسان، دریافتم که دستاوردهای آنان فقط حاصل کشف نفت خلیجفارس در اواخر دهه ۶۰ میلادی نبوده، بلکه رعایت ساده و با درایت برخی اصول مدیریتی، عامل اصلی این رشد بوده است؛ چیزی که اغلب نادیده گرفته میشود. بر این اساس، سه درس مدیریتی را شناسایی کردم:
تعیین یک نگرش روشن و خط پایان متهورانه
شیخ محمد بن رشید المکتوم، نخستوزیر امارات، نگرش واضح و روشنی را برای این کشور تعیین کرده است: «تبدیل شدن به یکی از قطبهای اقتصادی جهان، توسعه رفاه مردم کشور و ایجاد محیطی برای جذب کسبوکار و گردشگری فردی.» این نگرش با چند هدف متهورانه تقویت میشود که الهامبخش همه مردم این کشور است: «اگر عملکرد ما در سالهای گذشته ۱۰۰ درصد بوده، پس در هفت سال آینده باید آن را به ۲۰۰ درصد برسانیم. هدف ما این است که سرانه GDP را در این هفت سال تا ۶۵ درصد رشد دهیم.»
این نگرش مستلزم نرخ رشد سالانه حدود ۷ درصدی است که برای هر کشوری بسیار جاهطلبانه محسوب میشود. با این حال، این هدف در همه جای دبی وجود دارد و افرادی که با آنها صحبت میکردم متقاعد شده بودند که میتوانند آن را محقق کنند. نحوه القای این رویکرد به سطوح پایینتر نیز بسیار جالب است.
هر بخش بزرگ اقتصادی نگرشی مختص خود و یک یا دو هدف بزرگ دارد که با نگرش بزرگ و اصلی کشور همراستا هستند. به عنوان مثال، نگرشی که بخش توریسم دارد: هدف این است که تا سال ۲۰۲۰ تعداد توریستهای دبی به ۲۰ میلیون نفر و درآمد حاصل از توریسم سالانه به ۳۰۰ میلیارد درهم برسد. این هدف باید در سه حوزه کلیدی محقق شود: توریسم خانوادگی، برگزاری جاذبهها و رویدادهای بینالمللی و ارتقای جایگاه دبی بهعنوان یک مقصد کسبوکار.
پیگیری و نوسازی یک طرح استراتژیک
نگرش مذکور در یک طرح استراتژیک تعریف میشود. این نشان میدهد امارات قرار است به کجا برسد و چه اقداماتی برای رسیدن به آن نقطه مورد نیاز است. این طرح به غیر از ایدههای بزرگ برای رشد شهری و توسعه تکنولوژیک، بر تبدیل دبی به مکانی مطلوبتر برای زندگی و انجام کسبوکار متمرکز میشود.
توسعه زیرساخت، بهداشت و امنیت، آموزش و کیفیت بالای قوانین قضایی، فاکتورهایی هستند که بیش از همه به نفع صاحبان کسبوکار خواهد بود. همچنین این طرح نگرانیهایی را در مورد آینده رشد کسبوکار مورد بررسی قرار میدهد؛ نگرانیهایی مانند افزایش تقاضا برای انرژی و آب.
یکی از مهمترین ویژگیهای این طرح استراتژیک سادگی آن است که از طریق آن به موضوعات پیچیده مانند مدیریت شهری، توسعه مهارتها و تخصص در منابع انسانی نزدیک میشود و نقش برجستهای در سوق دادن دبی به سوی پیشرفت مداوم دارد. ضربالاجل این طرح استراتژیک حدود هفت سال بوده است که تا سال ۲۰۱۵ به پایان میرسد. این طرح هر سال مورد بازبینی قرار میگیرد و به محض اینکه یک طرح به پایان میرسد، طرح جدیدی آغاز میشود، به طوری که طرح استراتژیک بعدی تا سال ۲۰۲۰ تعیین شده است.
انتقال گسترده نگرش و دخالت دادن همه در طرح استراتژیک (و موفقیت آن)
نگرش اصلی و اهداف متهورانه آن را در بسیاری از بخشهای شهر شاهد هستید. هر پروژه بزرگی که تکمیل میشود، مانند برج الخلیفه، بلندترین برج جهان، یکی از این پیامهای متهورانه را به بازدیدکنندگان منتقل میکند. این رویکرد برای حاکم شدن بر اقتصاد منطقه، الهامبخش جامعه کسبوکار است که میتواند در اجرای طرح استراتژیک به دولت کمک کند و شریک تمام و کمالی برای آن محسوب میشود. چنین سیستمی فرهنگ بسیار مثبتی را ایجاد کرده که تمرکز آن بر کیفیت برتر است و در آن انجام هر کاری ممکن است و همه افراد میدانند که میتوانند نقشی ایفا کنند.
دبی نشان میدهد یک نگرش میتواند تقریبا بهطور کامل درون یک کشور محقق شود و غیرممکنها را ممکن سازد. نگرش خاندان المکتوم برای دبی از نگرش بسیاری از تیمهای مدیریتی در سراسر دنیا که اساسا شکل اغراقشدهای از به تصویر کشیدن عملکرد شرکتهایشان به دنیای بیرون است، مجزا است.
در گذشته، کشورهای منطقه کشورهای غربی را الگو قرار میدادند تا اصول مدیریتی را فرا بگیرند. اما اکنون زمان آن رسیده که رهبران اروپایی به امارات و امثال آن بنگرند تا درسهایی را از آنها فرا گرفته و در مورد کشورهای خود بهکار بگیرند.
ارسال نظر