نکات مدیریتی
مدیریت زنجیره تامین؛ کنترلی یا اختیاری؟
مریم سردشتی دانشجوی دکترای کسبوکار حرفهای ایده مدیریت جامع و آگاهی از تمامی جوانب شبکه تامین بهمنظور بهینهسازی هزینه، زمان و آمادگی کامل برای مواجهه با تغییرات احتمالی و خنثی کردن وقایع ناخوشایند در یک بنگاه اقتصادی بهطور قطع خواسته همه مدیران است. دستیابی به چنین هدفی، هزینههای هنگفت سازمانها بابت خرید نرمافزارهای کنترلی، استخدام فزاینده در نیروهای واحد مدیریت زنجیره تامین و بخش لجستیک و تشکیل نهادهای نظارتی بر این واحدها، گواه محکمی بر حساسیت موضوع است. با چنین حساسیتی مدیران تلاش دارند تا با نظارت بر کوچکترین اجزای حاضر در شبکه، با حرکت در مسیرهای رو به بالا و پایین شبکه، اغلب از طریق تاسیس واحدهای توزیعکننده یا تامینکننده در دل بنگاه خودشان یا در بهترین شرایط با عقد قراردادهای مشترک با سایر تامینکنندگان و توزیعکنندگان هرچه بیشتر خود را در مقابل تغییرات غیرقابل پیشبینی محیطی بیمه کنند.
مریم سردشتی دانشجوی دکترای کسبوکار حرفهای ایده مدیریت جامع و آگاهی از تمامی جوانب شبکه تامین بهمنظور بهینهسازی هزینه، زمان و آمادگی کامل برای مواجهه با تغییرات احتمالی و خنثی کردن وقایع ناخوشایند در یک بنگاه اقتصادی بهطور قطع خواسته همه مدیران است. دستیابی به چنین هدفی، هزینههای هنگفت سازمانها بابت خرید نرمافزارهای کنترلی، استخدام فزاینده در نیروهای واحد مدیریت زنجیره تامین و بخش لجستیک و تشکیل نهادهای نظارتی بر این واحدها، گواه محکمی بر حساسیت موضوع است. با چنین حساسیتی مدیران تلاش دارند تا با نظارت بر کوچکترین اجزای حاضر در شبکه، با حرکت در مسیرهای رو به بالا و پایین شبکه، اغلب از طریق تاسیس واحدهای توزیعکننده یا تامینکننده در دل بنگاه خودشان یا در بهترین شرایط با عقد قراردادهای مشترک با سایر تامینکنندگان و توزیعکنندگان هرچه بیشتر خود را در مقابل تغییرات غیرقابل پیشبینی محیطی بیمه کنند.
به بیان سادهتر، اکثر مدیران معتقدند هرچه کنترل و نظارت جامعتر و دقیقتر باشد، زمینه موفقیت در مدیریت شبکه تامین بیشتر میشود. در حقیقت این دیدگاه مصداق کامل پدیده شناخته شده پدرسالاری است. پدرانی که با اقتدار تمام آینده فرزندان خود را در تمامی جنبهها برنامهریزی میکنند و جالب اینکه در میان نقشهای از پیشتعیین شده برای کودک عمدتا رد پای آرزوهای دست نیافته پدران خودنمایی میکند.
این پدیده دقیقا درخصوص صاحبان بنگاههایی که شبکه تامین را در بالادست و پایین دست طراحی و برنامهریزی میکنند نیز صدق میکند. نتیجه چنین رویکردی میتواند در حالت آرمانی رسیدن به خواستههای از پیش تعیین شده مدیر سازمان باشد، همانطور که کودکان تحت کنترل و از پیش برنامهریزی شده در بهترین حالت به خواستههای پدر خود میرسند و چه استعدادهایی که در این مسیرهای از پیش تعیین شده هرز رفته و نابود شدهاند.
در اینجا به دنبال پاسخ به این سوال هستیم که در مسیر دستیابی به موفقیت در یک بنگاه اقتصادی چه میزان از کنترل، برنامهریزی و نظارت برای جلوگیری از هرج و مرج لازم است و چه میزان آزادی عمل میتواند زمینه بروز خلاقیت و امکان دستیابی به موفقیتهایی فراتر از انتظار را ایجاد کند.
برای پاسخ به این سوال ابتدا باید بپذیریم زنجیره تامین پدیدهای زنده است با رفتارهایی مشابه انسان و همانطور که برای افرادی که سرنوشت آنها از سوی دیگران رقم میخورد نتیجهای جز سرخوردگی، افسردگی یا در بدترین حالت خودکشی نخواهد داشت، کنترل و برنامهریزی بیش از حد در زنجیره تامین نیز نتیجهای جز پیشرفتهای مقطعی و عقبافتادگی سازمان از تغییرات لحظهای دنیای کسبوکار به بار نخواهد آورد. راه حل این مشکل در دنیای جدید بررسی شبکه تامین بهعنوان یک سیستم سازگار پیچیده (Complex Adaptive System) است.
بر اساس این دیدگاه، شبکه تامین نسبت به وقایع محیطی و تواناییهای بالقوه خود آگاهی کامل دارد و بر این اساس خود را تنظیم میکند. براساس این دیدگاه هدف نهایی موفقیت، یک نقطه مشخص مانند دستیابی به فروشی تعیین شده نیست که در نتیجه چنین تعریفی شبکه تامین نیز باید برنامهریزی شود، بلکه هدف تحت عناوینی کلی که تنها بیانگر انگیزه مدیر است، تبیین میشود مانند کسب رضایت مشتری، سود آوری در سایه تولید کالاهای سبز یا فروش با هدف کمک به حفظ زمین. هنگامی که چنین انگیزههایی مبنای عمل در یک بنگاه قرار میگیرد سودآوری دیگر حد و مرزی ندارد.
مثال این شرایط در شرکتهایی مانند فیسبوک و توییتر قابل مشاهده است، درحالیکه هدف از ایجاد این شرکتها تسهیل انتشار اطلاعات در دنیا بود اما سود غیرقابل تصوری در زمینههای دیگر برای صاحبان این ایده به همراه داشت.
در مقایسه دو دیدگاه میتوان گفت اگر در حالت اول کلیه اجزا مطابق برنامهریزی اولیه عمل کنند و محیط هیچ گونه تاثیرمنفی بر عملکرد نداشته باشد در حالت آرمانی تنها به سقف فروش پیشبینی شده دست مییابیم و این در حالی است که در گزینه دوم با احتساب تغییرات محیطی و تنها با تکیه بر آگاهی اجزای شبکه نسبت به انگیزه اصلی بنگاه، برای موفقیت هیچ حد و مرزی وجود ندارد.
در پایان بهمنظور کاربردی شدن این دیدگاه در عمل، اقداماتی که مدیران را در نهادینه کردن این رویکرد در بنگاه خود یاری میکند، معرفی میکنیم:
۱- تعریف استانداردها و نرمهای سازمانی و اشتراک آن با کلیه اجزا شبکه تامین اعم از تامینکنندگان، توزیعکنندگان یا حتی مشتریان. چنین اقدامی میتواند در قالب تیزرهای تبلیغی تلویزیونی برای مشتریان یا ارائه کاتالوگ، برگزاری جلسات همفکری و... با تولیدکنندگان مواد اولیه، کارکنان بنگاه و نیروهای شبکه توزیع باشد.
۲- ایجاد ابزارهایی بهمنظور اجتناب از هرج و مرج در سازمان مانند گواهینامه کیفیت که خط و مشی شرکت را در قالب جملاتی کلی برای بیان مفاهیم اصلی مشخص میکند.
۳- اشتراک دائمی دانش و تعامل دانش کسب شده با کلیه اجزای شبکه تامین که در نهایت منجر به یادگیری بیشتر کلیه اجزا میشود و حصول موفقیت را تضمین میکند.
بهکارگیری سه راه حل یاد شده توسط مدیران به همراه پذیرش اصل خرد جمعی و قبول اینکه ذهن دارای محدودیتهای ماهوی است، این امکان را فراهم میآورد تا در نتیجه هم افزایی ایجاد شده میان اجزای دانشی و آگاه به تغییرات در یک شبکه تامین، موفقیتی غیرخطی و فراتر از انتظار را در سازمانهایی که مدیران آنها چنین رویکردی را دنبال میکنند، شاهد باشیم.
ارسال نظر