اهمیت فعالیتها و مهارتهای نوآورانه
نقش نوآوری در توسعه اقتصاد دانشبنیان
نویسنده: Bruno Lanvin مترجم: مریم رضایی منبع: Knowledge INSEAD در ۲ هفته گذشته، شاخص جهانی نوآوری (GII) و جایگاه کشورهای جهان در رتبهبندی این شاخص و نیز نقش آموزش و نظام آموزشی به عنوان عامل کلیدی تاثیرگذار در عملکرد نوآوری کشورها را مورد بررسی قرار دادیم. در سومین و آخرین مطلب با موضوع نوآوری، به رفتارهای نوآورانه که کشورها را از این نظر از یکدیگر متمایز میسازد پرداخته و با موردکاوی کشور امارات، نقش دولتها را در توسعه اقتصاد دانشبنیان با محوریت نوآوری تبیین خواهیم کرد. تحول کشورها بهسوی اقتصاد دانشمحور باعث شده نوآوری به نیرویی محرک برای تحولات اجتماعی و اقتصادی تبدیل شود.
نویسنده: Bruno Lanvin مترجم: مریم رضایی منبع: Knowledge INSEAD در ۲ هفته گذشته، شاخص جهانی نوآوری (GII) و جایگاه کشورهای جهان در رتبهبندی این شاخص و نیز نقش آموزش و نظام آموزشی به عنوان عامل کلیدی تاثیرگذار در عملکرد نوآوری کشورها را مورد بررسی قرار دادیم. در سومین و آخرین مطلب با موضوع نوآوری، به رفتارهای نوآورانه که کشورها را از این نظر از یکدیگر متمایز میسازد پرداخته و با موردکاوی کشور امارات، نقش دولتها را در توسعه اقتصاد دانشبنیان با محوریت نوآوری تبیین خواهیم کرد. تحول کشورها بهسوی اقتصاد دانشمحور باعث شده نوآوری به نیرویی محرک برای تحولات اجتماعی و اقتصادی تبدیل شود. نوآوری در تولید کالاها و خدمات بیش از یک فاکتور محسوب میشود. نقش کلیدی نوآوری این نیاز را ایجاد میکند که افراد تحصیلات بالاتری کسب کنند، خلاقتر باشند، توانایی خود را برای دریافت دستاوردهای ضروری در علم، تکنولوژی و نوآوری (STI) توسعه دهند و آن را در فعالیتهای روزانه اجرا کنند. بنابراین، پیشرفت در دنیای امروز نه تنها به سطح توسعه اقتصادی در STI وابسته است، بلکه به عمق نفوذ آن در جامعه، پتانسیل فکری جمعیت، قابلیت تولید و بهکارگیری دانش جدید و نیز توانایی سازگاری آن با رویدادهای جدید توسعه STI بستگی دارد.
جمعیت نقش چندگانهای در نوآوری دارد: یکی از این نقشها این است که جمعیت عامل تولید است؛ نقشی که علاوهبر دانش پایه STI به توانایی بهکارگیری مداوم مهارتهای فنی و حرفهای نیازمند است. مردم بهعنوان مصرفکننده، محصولات و تکنولوژیهای جدید را دریافت میکنند و مورد استفاده قرار میدهند. آنها بهعنوان شهروندان جامعه درگیر مباحث حیاتی STI و سیاستهای دولتی مربوط به آن میشوند. نبود مهارتهای لازم در هر بخش خاص از جمعیت، به مانعی برای ایجاد و توزیع تکنولوژیهای جدید درون جامعه تبدیل میشود. چون تحولات تکنولوژیک سریع و در مقیاسی جهانی اتفاق میافتند، چنین کمبودی باعث میشود کشورهایی که نتوانستهاند بهموقع خود را با این تحولات سازگار کنند، از رقابت عقب بمانند.
به همین دلیل، دولتها سعی میکنند اطلاعات بیشتری درمورد انواع مهارتهای مورد نیاز برای نوآوری و راههای موثر دخالت دادن جمعیت در فعالیتهای نوآورانه، به دست آورند.
رفتار نوآورانه؛ مهارتها و فعالیتها
بهمنظور اهداف تحلیلی، افراد را از نظر فعالیتهای نوآورانه به سه گروه اصلی تقسیمبندی میکنیم: «نوآوران»، «اعضای تیم» و «کاربران.» هر گروه برای مجموعه خاصی از اهداف قابلتوجه است.
براساس تحقیق مدرسه عالی اقتصاد (HSE)، نوآوران، یعنی افرادی که درگیر اقدامات تازه یا اجرای امور توسعهای در کار میشوند، بهسختی یک چهارم کل جمعیت نمونه این تحقیق را تشکیل میدادند (۲۷ درصد). اما ۶۰ درصد این عده (یعنی تنها ۱۶ درصد کل نمونه) نوآوران موفقی شناخته شدند که به اهداف مطلوب خود در محیط کار دست یافتهاند.
ویژگی بارز نوآوران موفق این تحقیق این است که بیشترین دامنه مهارتهای مرتبط را به نمایش گذاشتهاند: نوآوران موفق در جستوجوی اطلاعات حرفهای در اینترنت بسیار فعال عمل میکنند؛ از نظر فنی پیشرفته هستند، چون حرفهها و تخصصهای جدید را فرامیگیرند؛ در مهارتهای الکترونیک بالاترین امتیاز را به دست آوردند؛ علاوهبر مهارتهای شناختی قوی با دانش فرآیندهای کسبوکار آشنایی کامل دارند و در تیمسازی و ایجاد استراتژیهای بنگاهی باتجربه عمل میکنند. درنهایت کیفیت شخصی نوآوران موفق این است که تا حد زیادی مهارتهای کارآفرینی، رهبری، اعتمادبه نفس و خلاقیت را از خود به نمایش میگذارند. نوآوران موفق همکاران ماهری دارند که همان گروه دوم، یعنی اعضای تیم هستند و در ایجاد ایدههای جدید نقش مهمی دارند. درصد اعضای تیم کارآمد در این تحقیق کمتر و حدود ۷ درصد بوده است. این افراد در برخی مهارتهای محدودتر با نوآوران قابل مقایسه هستند: مهارتهای الکترونیکی آنها نسبت به نوآوران کمتر است و وظایف حرفهای آنها به اقدامات درونسازمانی اختصاص مییابد. آنها معمولا کمتر از نوآوران موفق در برنامهریزی استراتژی، تامین مالی و فعالیتهای ارتباطی شرکت میکنند. درواقع اعضای تیم بیشتر دستیارانی وظیفهشناس هستند تا رهبر. ویژگی ممتاز آنها نیز اعتمادبهنفس بازدارنده بدون داشتن مهارتهای رهبری، خلاقیت و ریسکپذیری را شامل میشود. اعضای تیم معمولا نسبت به نوآوران سن بیشتری دارند.
کاربران، گروه سوم و مهم درگیر اجرای نوآوری هستند و تقریبا نیمی از کارمندان نمونه بررسی شده را پوشش میدهند. کاربران به دو زیرگروه «کاربران فعال» و «کاربران غیرفعال» تقسیم میشوند. کاربران فعال کارمندانی هستند که شایستگیهای خود را در پنج سال گذشته ارتقا دادهاند. آنها انگیزه کافی برای استفاده از نوآوری ندارند، چندان بلندپرواز نیستند، مهارتهای رهبری و خلاقیت چندانی هم ندارند، اما سختکوش و مقاوماند.
گروه آخر که ۱۰ درصد نمونه را تشکیل میدهند، کاربران غیرفعال هستند که در هیچیک از فعالیتهای نوآورانه درگیر نیستند.
این گروه ناکارآمدترین و ناسازگارترین افراد برای اجرای نوآوری هستند و اعضای آن معمولا پستهای پایینتر دارند و وظایفی را انجام میدهند که به تحصیلات خاصی نیاز ندارد. کیفیت شخصی بیشتر این افراد به نیازهای بازار کار مرتبط نیست. عدم اعتمادبهنفس و خلاقیت مانعی برای یادگیری و سازگاری آنها با تغییر شرایط است.
لزوم درگیری همگانی در نوآوری
درگیر شدن افراد در فعالیتهای نوآورانه نیازمند توجه بیشتر سیاستگذاران و کل جامعه است. یافتههای تحقیقی که به آن اشاره شد نشان میدهد در بیشتر موارد افراد از اهمیت نوآوری برای توسعه اقتصادی آگاهند، اگرچه این آگاهی همیشه با نفوذ نوآوری به سبکهای زندگی آنها همراه نیست. عده زیادی از مردم خود را با پیشرفتهای تکنولوژیک همراه نمیکنند و درنتیجه درگیر فعالیتهای نوآورانه نمیشوند. این انزوا را میتوان با موانع اجتماعی و نبود رویکردهای شخصی و مهارتهای مورد نیاز برای توسعه دانش و تکنولوژی توضیح داد.
گروههای جمعیتی که در اجرا و مصرف نوآوری شرکت ندارند، در معرض خطر محرومیت اجتماعی و عواقب منفی آن قرار دارند. این اتفاق بهدلیل نبود ابزارها و مهارتهای کافی و حتی اعتمادبهنفس ضعیف و ناتوانی در سازگاری با محیط متغیر رخ میدهد. همه این عوامل میتوانند فرآیندهای نوآوری را تخریب کنند، همچنین عمومیتدادن نوآوری و فعالیتهای نو به هدف ارتقای شایستگیهای فردی و ایجاد محیطی نوآورانه، عناصر مهم افزایش رقابتپذیری هستند. عامل مهم دیگر، مدرنسازی نظام آموزشی است، بهطوریکه توسعه دانش، مهارتهای نوآورانه و کیفیتهای شخصی (مانند کارآفرینی، تحملپذیری، اعتماد به نفس، رهبری، خلاقیت، فعال بودن و ریسکپذیری) از همان دوران کودکی تضمین شود.
با توجه به ماهیت متغیر نوآوری و بلندمدت بودن آگاهی عمومی و فرآیندهای اعتمادسازی، سیاستهایی که به این حوزهها میپردازند باید سازگارپذیر و مداوم باشند و کارآیی آنها تا حد زیادی میتواند تعیینکننده رقابتپذیری در میان کشورها باشد.
ارسال نظر