زنگ خطر «نابرده رنج، گنج میسر نمیشود»
Rolf Dobelli مترجم:آناهیتا جمشیدنژاد چند سال قبل، هنگام گذراندن تعطیلات در کورسیکا (Corsica) جزیرهای در فرانسه، بیمار شدم. علائم بیماری برایم جدید بودند و در طول روز دردم بیشتر میشد. سرانجام تصمیم گرفتم که به یک کلینیک محلی مراجعهکنم. دکتری جوان شروع به معاینه من کرد، چند ضربه به شکمم زد، شانهها و زانوهایم را محکم گرفت و به مهرههایم ضربه زد. کمکم مشکوک شدم که دکتر جوان نمیداند مشکل من چیست؛ اما واقعا مطمئن نبودم و در نتیجه با آن معاینات عجیب و غریب سر کردم. او پس از این معاینات برای آنکه نشان دهد کارش تمام شدهاست، دفترش را درآورد و گفت: داروی شما «آنتیبیوتیک است. قرص را سه بار در روز مصرف کنید. قبل از اینکه بهتر شوید، بدتر خواهید شد.» خوشحال از اینکه بالاخره در مسیر درمان قرار گرفتهام، با نسخهای در دست کشانکشان خود را به اتاقم در هتل رساندم. همانطور که دکتر پیشبینی کرده بود- درد بدتر و بدتر شد. به هر تقدیر دکتر باید میدانست که چه بلایی سر من آمده بود؛ اما وقتی درد بعد از سه روز فروکش نکرد، به او زنگ زدم. تنها پاسخی که شنیدم این بود: «مقدار دارو را به پنج بار در روز افزایش دهید. احتمالش زیاد است که در این مدت کمی بیشتر اذیت شوید.» بعد از دو روز که از درد بهخود پیچیدم، با آمبولانس هوایی بینالمللی تماس گرفتم.
دکتر سوئیسی تشخیص آپاندیس داد و فورا مرا عمل کرد. بعد از عمل جراحی از من پرسید «چرا اینقدر دیر مراجعه کردید؟»
پاسخ دادم که: «همهچیز همانطور که دکتر گفت، اتفاق افتاد و در نتیجه من به او اعتماد کردم.»
اوه، شما در دام مغالطه «بدتر خواهید شد، قبل از اینکه بهتر شوید.» افتادهاید. آن پزشک کورسیکایی هیچ فکر و ایدهای نداشته است. شاید همه گردشگران در فصول شلوغی، گرفتار ایندست پزشکان جانشینی که شما با او روبهرو شدهاید، شوند.
بیایید مثال دیگری بزنیم. مدیرعاملی هر چه در چنته داشته رو کرده [اما کاری از پیش نبردهاست]. فروش در بدترین وضعیت است، فروشندگان بیانگیزهاند و کارزارهای تبلیغاتی و بازاریابی بدون هیچ اثری بهگل نشستهاند. در این اوضاع درهم و برهم، او یک مشاور استخدام میکند. در ازای روزانه ۵هزار دلار، این مرد اوضاع شرکت را تحلیل و بررسی میکند و با یافتههایش نزد مدیر بازمیگردد: «بخش فروش شما دارای چشمانداز مشخصی نیست و نام تجاریتان جایگاه مناسبی در بازار ندارد، موقعیت پیچیدهایاست. میتوانم اوضاع را مرتب کنم، اما نه یکشبه. اندازهگیریها نیاز به حساسیت بیشتری خواهند داشت و احتمالا، قبل از اینکه اوضاع بهتر شود فروش کمتر هم خواهد شد.»
مدیرعامل، مشاور را استخدام میکند. یک سال بعد، فروش کم میشود و همین مساله سال بعد هم اتفاق میافتد. مشاور بارها و بارها بر این نکته تاکید دارد که پیشرفت شرکت به پیشبینیهای او نزدیک بوده است. با سقوط فروش در سال سوم، مدیرعامل، مشاور را اخراج میکند.
مغالطه «همه چیز بدتر میشود قبل از آنکه بهتر شود» تنها گلآلودکردن آب است و نوع دیگری از سوگیری تاییدطلبی۲. اگر مشکل بدتر شود، پیشگویی تایید میشود و اگر موقعیت برخلاف انتظار بهبود یابد، مشتری شاد است و متخصص میتواند آن را به ذکاوت خود نسبت دهد؛ یک معامله دوسر برد.
فرض کنید شما رئیس یک شرکت هستید، و هیچ ایدهای برای اداره آن شرکت ندارید. چه میکنید؟ «سالهای سختی» را پیشبینی میکنید، از کارکنان خود میخواهید که «کمربندهای خود را سفت ببندند» و به آنها قول میدهید بعد از این «مرحلهحساس» «پاکسازی»، «خالصسازی» و «ساختاردهی دوباره» وضعیت را بهبود خواهید بخشید. شما دوران ریاستتان را بهصورت طبیعی پشت سر خواهیدگذاشت و سختی آن دوران هم باقی خواهد ماند.
در نتیجه: اگر کسی بگوید «بدتر خواهد شد قبل از آنکه بهتر شود»، باید گوش به زنگهای هشدار بسپارید؛ اما هوشیار باشید [و تعبیر سالم از نابرده رنج، گنج میسر نمیشود را هم در نظر بگیرید]: موقعیتهایی وجود دارند که ابتدا شرایط افول میکنند و بعد در مسیر اوج قرار میگیرند.
برای مثال، تغییر مسیر شغلی نیازمند صرف زمان است و معمولا با افت دریافتیها همراه است. سازماندهی مجدد یک بنگاه زمانبر است؛ اما در همه این موارد، اگر آمار و ارقام درست کار کنند، پیشرفت را بهسرعت مشاهده خواهیمکرد. زمانبندیهای مسیر روشن و قابل تشخیص و ارزیابی هستند. بهجای آنکه به بهشتهای دروغین بنگرید، چشم به همینها بدوزید.
پاورقی:
۱-مغالطه ممکن است برای وارونه کردن حقیقت(ها) بهکار رود. مغالطهگر کسی است که از روی استدلال نادرست به یک نتیجه درست یا نادرست رسیدهاست و ممکن است آن نتیجه را برای نتیجهگیریهای دیگری هم بهکار گیرد. خلاصه تعریف مغالطه - که از واژه عربی غلط مشتق شده است - استدلالی است که درآن فساد معنوی وجود داشته باشد و تفاوت َسفسطهگر بامَغلَطهگر در آن است که اولی نادانسته مرتکب اظهار برهان مبتلا به انحراف میشود و دومی دانسته و برپایه اصول تغلیط به سوی استنتاج منطبق با مقصود خود میگراید.
۲- Confirmation bias
ارسال نظر