با دانش‌تان تعارف نداشته باشید

نویسنده: rolf dobelli مترجم: مریم‌السادات تقوی اهرمی بخش پانزدهم ماکس پلانک، پس از دریافت جایزه نوبل فیزیک در سال ۱۹۱۸، به سراسر آلمان سفر کرد. هر کجا که از او دعوت می‌شد، سخنرانی‌ یکسانی را که در مورد مکانیک کوانتومی آماده کرده بود، ارائه می‌داد.

با گذشت زمان، راننده پلانک سخنرانی او را مو‌ به مو حفظ شده بود، یک روز به او گفت: «پروفسور پلانک، حتما برایتان کسل‌کننده است که یک سخنرانی را این‌ همه تکرار کنید. نظرتان چیست که در مونیخ من به جای شما سخنرانی کنم؟ شما هم می‌توانید ردیف جلو بنشینید و کلاه شوفری من را به سر بگذارید. این کار برای هردوی ما تنوعی است.»

پلانک از پیشنهاد او استقبال کرد. بعدازظهر آن روز، راننده او سخنرانی طولانی در مورد مکانیک کوانتومی در حضور مخاطبانی سرشناس ارائه داد. بعد از سخنرانی او، یک پروفسور فیزیک از جای خود بلند شد تا سوالی بپرسد. راننده پلانک

یکه خورد اما با خونسردی گفت: «هیچ‌وقت فکر نمی‌کردم یک نفر از اهالی شهر پیشرفته‌ای مثل مونیخ سوالی به این سادگی مطرح کند! راننده من پاسخ شما را خواهدداد.»

به گفته چارلی مانگر۱، یکی از بهترین سرمایه‌گذاران جهان (و فردی که این داستان را از او وام گرفته‌ام)، دو نوع دانش وجود دارد.

نوع اول آن دانش واقعی است. سراغ این نوع دانش را در افرادی می‌گیریم که خود را برای فهمیدن یک موضوع به صرف زمان و انرژی زیاد متعهد کرده‌اند.

نوع دوم، دانش شوفری است و حاملان آن آموخته‌اند چطور آن را در معرض نمایش بگذارند. شاید آنها صدای گرم یا مدل موی جذابی دارند؛ اما دانشی که اختیار کرده‌اند از خودشان نیست و طوطی‌وار مثل اینکه چیزی را از روی دست‌نوشته‌ای می‌خوانند، کلماتی فصیح را پشت سر هم ردیف می‌کنند.

از بخت بد، تشخیص دانش واقعی از دانش شوفری به‌طور روزافزونی سخت‌تر می‌شود. جای خوشوقتی است که این موضوع در مورد گویندگان خبر هنوز آسان است. نقطه سرخط! همه این‌ موضوع را می‌دانند و من همچنان مبهوت مانده‌ام که چقدر این سخنرانان آراسته مورد احترام هستند. از این نکته هم می‌گذریم که با اداره‌کردن میزگردهایی که دانش‌شان در مورد موضوع بحث آنها یک بند انگشت هم نیست، چقدر

درآمد دارند.

تشخیص این موضوع در مورد نویسندگان دشوارتر است. برخی از نویسندگان به دانش واقعی دست‌ یافته‌اند. معمولا این دسته نویسندگان کهنه‌کاری هستند که سال‌ها در زمینه‌ای مشخص و تعریف‌ شده تخصص پیدا کرده‌اند.

آنها برای فهمیدن پیچیدگی یک موضوع و نوشتن در مورد آن تلاش زیادی می‌کنند. در مقابل تعداد زیاد دیگری هستند که جزو گروه شوفرها قرار می‌گیرند. آنها حداکثر چند جمله از نوشته‌های معدود توی ذهنشان را کپی کرده و در کنار هم می‌چینند. نوشته‌های‌شان یک‌جانبه‌، کوتاه -و اغلب برای جبران دانش ناکافی نویسنده آن و دارای لحنی آزاردهنده است که خودشیفتگی‌شان را به رخ می‌کشد.

همین سطحی‌نگری در فضای کسب‌و‌کار نیز وجود دارد. هرچه یک شرکت بزرگ‌تر باشد، از مدیرعامل آن انتظار می‌رود تا «پرچاذبه و متنفذ»تر باشد. حداقل در رده‌های بالا، تعهد، شرافت و وقار و قابل اتکا بودن دست‌کم گرفته می‌شوند.

در اغلب موارد، سهامداران و اهالی کسب‌وکار بر این باورند که نمایشگری نتایج بهتری به دنبال خواهد داشت، درحالی‌که روشن است موضوع اصلی این نیست.

برای محافظت در مقابل اثر شوفری، وارن بافت ۲، شریک تجاری مانگر، عبارت فوق‌العاده‌ای ابداع کرده‌است: «دایره قابلیت»۳. شما آنچه را درون دایره است به‌طور شهودی می‌فهمید و آنچه را بیرون این دایره قرار می‌گیرد تا حدودی درک می‌کنید. یکی از بهترین توصیه‌های مانگر این است که: «شما باید درون دایره‌ای که آن را دایره کفایت شما می‌نامم، بمانید.

باید بدانید چه چیز را می‌دانید و چه چیز را نمی‌دانید. چندان مهم‌ نیست که این دایره چقدر بزرگ باشد اما مهم است که بدانید مرز دایره کجاست.» مانگر با تاکید مضاعفی به ذکر این نکته می‌پردازد: «پس باید کشف کنید که استعدادهای طبیعی شما چیست. اگر در بازی شرکت کنید که دیگران در آن استعداد دارند و شما ندارید، بازنده خواهید بود.

پیش‌بینی این موضوع از هر پیش‌بینی دیگرتان به واقعیت نزدیک‌تر است. شما باید بدانید کجا به مرز قابلیت‌های‌تان نزدیک می‌شوید و در محدوده قابلیت‌ خود بازی کنید.»

القصه: گوش به‌زنگ دانش شوفری باشید. سخنگوی شرکت، صحنه‌گردان، گوینده خبر، افراد چرب‌زبان، فضیلت‌فروشان یا افرادی را که از ادبیات کلیشه‌ای استفاده‌ می‌کنند با کسانی که دانش واقعی دارند اشتباه نگیرید. تفاوتشان را چطور تشخیص دهید؟ یک نشانه واضح وجود دارد: متخصصان واقعی بر مرزهای آنچه می‌دانند و نمی‌دانند واقف‌اند.

اگر این افراد خود را بیرون از دایره قابلیت‌های‌شان بیابند، سکوت می‌کنند یا به سادگی می‌گویند: «نمی‌دانم.» آنها نمی‌دانم را بدون خجالت و حتی با غرور خاصی به زبان می‌آورند. در مقابل از شوفرها، هر جمله‌ای را جز این خواهید شنید.

پاورقی:

۱- Charlie Munger

۲- Warren Buffet

۳- Circle Of Competence