پیامدهای نوآوری در فناوری زیستی
چالشهای اخلاقی کسبوکار در دنیای مدرن
محمدجعفر نظری انقلاب سده بیستم در فناوری اطلاعات با انقلاب سده بیستویکم در زیستفناوری در حال ادغام است، به طوری که برخی سده بیستویکم را سده زیستفناوری نامیدهاند. در دهه نخست سده بیستویکم، ما در آستانه بزرگترین تحول طول تاریخ قرار گرفتهایم: رمزگشایی از ژنوم انسانی؛ یعنی ۱۰۰ هزار ژنی که بهوسیله ۳ میلیارد جفت شیمیایی در DNA ما رمزگذاری شده است. این دستاورد به یک انقلاب پزشکی دیگری انجامیده است که نه تنها طول عمر طبیعی انسانهای سالم را افزایش میدهد، بلکه به غلبه بر سرطان، دادن رگهای خونی جدید، سد کردن راه رشد رگهای خونی در تودههای سرطانی، ایجاد اندامهای جدید از سلولهای بنیادین و بسیاری معجزات دیگر کمک خواهد کرد.
محمدجعفر نظری انقلاب سده بیستم در فناوری اطلاعات با انقلاب سده بیستویکم در زیستفناوری در حال ادغام است، به طوری که برخی سده بیستویکم را سده زیستفناوری نامیدهاند. در دهه نخست سده بیستویکم، ما در آستانه بزرگترین تحول طول تاریخ قرار گرفتهایم: رمزگشایی از ژنوم انسانی؛ یعنی ۱۰۰ هزار ژنی که بهوسیله ۳ میلیارد جفت شیمیایی در DNA ما رمزگذاری شده است. این دستاورد به یک انقلاب پزشکی دیگری انجامیده است که نه تنها طول عمر طبیعی انسانهای سالم را افزایش میدهد، بلکه به غلبه بر سرطان، دادن رگهای خونی جدید، سد کردن راه رشد رگهای خونی در تودههای سرطانی، ایجاد اندامهای جدید از سلولهای بنیادین و بسیاری معجزات دیگر کمک خواهد کرد. اما چالشهای اخلاقی مختلفی درباره به کارگیری این فناوری برای مقاصد تجاری و کسب سود مطرح میشود که بازتاب نگرانیهای اخلاقی جامعه است.
در این راستا، زمینهای با نام زیستاخلاق۱ به وجود آمده است که به موضوعات اخلاقی در بهکارگیری زیستفناوری میپردازد. با ابداع فرآوردههای زیستفناورانه تازه، بیشک موضوعات اخلاقی تازهای نیز پدید میآیند. مثلا در زمینه پزشکی، شما بهزودی قادر خواهید شد که ترکیب ژنتیکی فرزند خود را پیش از تولد تعیین کنید. آیا این به آن معنا است که کسانی که بر فناوری مسلطند بر مردم نیز تسلط دارند؟ آیا این به آن معنا است که مردمی که میتوانند پول خود را صرف اصلاح ژنتیکی فرزند خود کنند، یک طبقه اجتماعی بالاتر از دیگران را شکل خواهند داد؟ اینها تنها برخی از موضوعات اخلاقیای است که درباره پیامدهای این فناوریها در میدان کسبوکار مطرح میشود.
در سالهای اخیر نقش دولت مرکزی آمریکا در تامین مالی پژوهشهای سلولهای بنیادین مورد سوال قرار گرفته است. دکتر لئون کاس۲ یک پزشک و زیستشیمیدان است و مدتی رئیس شورایعالی زیستاخلاق ریاستجمهوری آمریکا بود. وی میگوید: «وقتی شما فناوریهایی دارید که عمق ماهیت انسانیت شما را هدف قرار میدهد، تصمیمگیری درباره استفاده از آنها نباید به بازار آزاد و جبرگرایی فناورانه واگذار شود.» اگرچه هدف کاس این نبود که نقش یک پلیس ملی زیستاخلاق را ایفا کند؛ اما بیان میکند که «وظیفهای که بر دوش ماست این نیست که دانشمندان را دستگیر و راه آنها را سد کنیم؛ بلکه وظیفه ما روشنسازی موضوع، ارتقای فهم عمومی درباره اهمیت اخلاقی و انسانی کارهایمان است.» در فضای کسبوکار برخی شرکتهای فعال در حوزه زیستفناوری برای هدایت تصمیمگیریهای خود از زیستاخلاق کمک گرفتند؛ اما همواره این پرسش مطرح است که «آیا تصمیمگیری مبتنی بر زیستاخلاق واقعا در این صنعت انجام میگیرد یا هدف شرکتها از آن ظاهرسازی در روابط عمومی است؟» شرکتهایی مانند جرون۳ ایده هیات مشورتی زیستاخلاق را در سازمان خود پایهگذاری کردند. بسیاری از شرکتها آنقدر هوشیار بودهاند که بدانند مهمترین مانع بر سر راه بهرهگیری آنها از فناوریهای جدید مقاومت بالقوه عامه مردم است. هم منتقدان و هم حامیان میگویند که استفاده از اخلاقشناسان باورپذیری را برای شرکتها به ارمغان میآورد. سوال واقعی این است که آیا اخلاقشناسان واقعا میتوانند بیطرف بمانند درحالیکه از یک شرکت پول دریافت میکنند؟ حامیان بر این باورند که اخلاقشناسان مانند منتقدانی عمل میکنند که فعالیتهای شرکت را برای جلوگیری از تعارضات بالقوه مورد انتقاد قرار میدهند. مخالفان نیز بر این باورند که اگر پولی در این میان دستبهدست شود، امکان بیطرفی وجود ندارد. خطر واقعی این است که مشارکت اخلاقشناسان به عنوان مهر تایید آنها بر فعالیتهای غیراخلاقی شرکتها تلقی شود. برخی بر این باورند که انقلاب زیستفناوری مانند یک جادهصافکن حرکت میکند که سوخت آن منافع هنگفت صاحبان کسبوکار است و هر چه سر راهش باشد (از جمله محدودیتهای اخلاقی) را صاف میکند. البته هنوز داوری در این باره زود است. چالشهای زیستفناوری در کسبوکار مربوط به دو قلمرو عمده این فناوری هستند: مهندسی ژنتیک و خوراکیهای اصلاح شده ژنتیکی۴. هردو زمینه اجزایی از دانش ژنتیک هستند.
مهندسی ژنتیک
دو زمینه عمده مهندسی ژنتیک یا دانش ژنتیک، امروزه مورد توجه مردم است: یکی پژوهش در سلولهای بنیادین و دیگری بدلسازی. هردو این زمینهها چالشهای بزرگ و جالبی را برای کسبوکار و اخلاق کسبوکار درپی دارند.
یک شرکت در ماساچوست از فناوری بدلسازی برای ایجاد نطفههای انسانی استفاده کرد که میتوانند بافتهایی را بهوجود آورند که میتوان آنها را برای درمان بیماران مورد استفاده قرار داد. این فن به عنوان بدلسازی درمانی۵ شناخته شد که موضوع جنجالی در کنگره بوده و کنگره قصد ممنوع کردن این پژوهشها را داشته است. ارزش سلولهای بنیادین آنقدر است که بزرگترین امید را برای درمان بیماریهایی همچون سرطان، آلزایمر، پارکینسون و دیابت به وجود میآورد. افزون بر این، سلولهای بنیادین را میتوان بهصورت بافتهایی پروراند تا بتوان آنها را به بیمارانی که به سلولهای عصبی، استخوانی یا عضلانی نیاز دارند پیوند زد. دولت آمریکا پس از شنیدن گفتههای مخالفان و موافقان تصمیم گرفت که این کار ادامه یابد، اما با احتیاط. این تصمیم به آن معنا بود که حکومت فدرال تنها از پژوهش بر سلولهای بنیادینی حمایت میکند که پیشتر مورد بهرهبرداری قرار گرفته باشند. آنها با این کار تنها تحقیقات جاری را مجاز دانستند و در واقع خواست اکثریت مردم مبنی بر توقف پژوهشها در این زمینه را به اجرا گذاشتند. در سال ۲۰۰۷، ۶۱ درصد از افراد بزرگسال در یک نظرسنجی از پژوهشهای مربوط به سلولهای بنیادین پشتیبانی کردند. همچنین ۵۱ درصد با بهکارگیری نطفههای انسانی تازهتشکیلشده برای مقاصد پژوهشی موافقت و ۴۱ درصد با آن مخالفت کردند. این اطلاعات بیان میکند که اختلاف دیدگاههای مردم در این باره بسیار است. با این وجود، برخی شرکتها و کشورها همچنان بر این موضوع اصرار میورزند. شرکتها میخواهند راههای درمان بیماریها را افزایش و کسبوکار خود را توسعه دهند و کشورها نیز میخواهند حق مباهات به برتری فناورانه خود را داشته باشند. این رقابت سخت میتواند منجر به کارهای غیراخلاقی شود. این یکی دیگر از دلایل عمدهای است که باید این موضوعات را بهدقت تحت نظارت قرار داد.
پژوهش در سلولهای بنیادین در ایالات متحده ممنوع نشده است؛ اما پیشرفت آن همچنان در سایه منافع سیاسی و دیدگاههای اخلاقی گوناگون قرار دارد. چندین ایالت در آمریکا منابعی را برای این پژوهشها فراهم کردهاند و چندین کشور نیز با حمایت از این فناوری درپی برتری فناورانه هستند. در اتحادیه اروپا، گوناگونی در قوانین کشورها باعث سردرگمی اعضای این اتحادیه شده است. اغلب منازعات اخلاقی پیرامون پژوهش در سلولهای بنیادین در عرصه سیاسی و عمومی رخ داده است، نه در کسبوکار. میتوان گفت به محض آنکه منازعه اجتماعی در اینباره اندکی روشنتر شود، کسبوکار نیز گامهایی به پیش خواهد برداشت. خطر جدیای که در استفاده از نطفه انسان برای اینگونه پژوهشها وجود دارد گرایش سختی است که برای «مالکیت» بر نطفه انسان جهت بهرهبرداری تجاری وجود دارد. گروههای ذینفع در این موضوع تنها افراد (بیماران، سالمندان و غیره) نیستند؛ بلکه دانشگاهها (که درپی جذب منابع مالی و وجهه علمی هستند) و دولتها (که در بازاریابی درمان بیماریهای خطرناک رقابت دارند) را نیز دربر میگیرند. صنعت داروسازی یکی از بهترین نمونههای پژوهشهای این حوزه است. شرکتهایی مانند جانسون اند جانسون۶ و الی لیلی۷ پژوهشهای احیاکنندهای را با استفاده از سلولهای بنیادین آغاز کردهاند. بهعنوان مثال شرکت بایر (Bayer) فعال در زمینه تولید مواد شیمیایی و دارویی به کمک فناوریهای جدید در عصر حاضر توانسته با تولید بیش از ۱۰ هزار فرآورده و ۱۲۰ هزار پرسنل، حضوری قوی در بازار جهانی به دست آورد.
در این زمینه پیمایشی انجام گرفته است که نشان میدهد ۶۰ درصد از بیماران ناباروری تمایل دارند که نطفههای اضافه خود را برای پژوهش اهدا کنند. این نشاندهنده تغییر مثبت دیدگاهها در میان مردم است.
بدلسازی
پژوهش در سلولهای بنیادین رشد فزایندهای دارد. هماکنون بدلسازی۸ یک موضوع داغ است. برخی دانشمندان بر این باورند که بدلسازی از انسان به این زودیها تحقق نمییابد؛ اما از هماکنون بسیاری از مردم برای منجمد کردن DNA عزیزان خود (حتی حیوانات خانگی و اسبهای مسابقه) در کلینیکها صف میکشند. پیمایشها در ایالات متحده آمریکا نشان میدهد که ۹۰ درصد مردم این کشور مخالف بدلسازی از انسان هستند. در چهار ایالت آمریکا و همچنین در ۲۳ کشور جهان، بدلسازی از انسان غیرقانونی اعلام شده است. یکی دیگر از انواع بدلسازی از انسان با عنوان بدلسازی درمانی شناخته میشود. رویههای آزمایشگاهی در این زمینه مشابه بدلسازی خلق دوباره۹ است که با هدف درمان بافتهای ازبینرفته مبتلایان به بیماریهای سخت بهکار میرود. امکانپذیری بدلسازی درمانی سناریوهای ترسناکی را در ذهن برخی به وجود آورده است.
ارزش پولی مواد شیمیایی موجود در بدن انسان زمانی ۸۹ سنت برآورد میشد، اما امروزه برخی بر این باورند که این ارزش برابر میلیونها دلار برآورد میشود. لری اندروز و دوروثی نلکین۱۰ در کتاب خود با نام «بازار بدن: بازار بافتهای انسانی در عصر زیستفناوری» با خوشبینی درباره تجاریسازی بدن انسان بهخاطر آزمایشهای دارویی، پیوند اعضا و پژوهش روی انسانهای زنده یا مرده سخن میگویند. این کتاب اخلاقشناسان را بر آن میدارد که این پرسش را دوباره طرح کنند: آیا افراد نسبت به خون و بافتهای خود «حق» دارند؟ آیا میتوان اعضای بدن را خرید و فروش کرد؟ مالک این اعضا کیست؟ اندروز و نلکین مینویسند: «کسبوکارهای کاملی پیرامون تجارت بدن در حال شکلگیری هستند. بهعنوان مثال، شرکتهایی برای ساختن محصولات تجاری با استفاده از استخوانهای مردگان به وجود آمدهاند. برخی شرکتها پودری را از استخوانهای مردگان ساختهاند که اگر روی استخوان شکسته افراد زنده ریخته شود، به ترمیم آن کمک میکند.» آنها بیان میکنند که این رویهها برای پژوهشهای دارویی به منزله معادن طلا هستند. نوشتههای این نویسندگان و اینگونه پژوهشها پرسشهای اخلاقیای را برمیانگیزند که کسبوکار باید با آنها روبهرو شود.
منابع در دفتر روزنامه موجود است.
پاورقی:
۱- bioethics
۲- Leon Kass
۳- Geron
۴- genetically modified foods (GMFs)
۵- therapeutic cloning
۶- Johnson & Johnson
۷- Eli Lilly
۸- colning
۹- reproductive cloning
۱۰- Lori Andrews and Dorothy Nelkin
ارسال نظر