نویسنده: Lloyd Tabb مترجم: طوفان عزیزی* در ابتدای تاسیس یک شرکت جدید، عقل سلیم می‌گوید، باید درخصوص مسائل ویژه‌ای تصمیم‌گیری کرده و بر آنها تمرکز داشته باشید.
با این حال زمانی که ما Looker را تاسیس کردیم، من و شرکای تجاری‌ام تصمیم‌گیری درخصوص پاره‌ای از موارد را تا زمانی که برخی مسائل برایمان روشن‌تر شود، به تعویق انداختیم. این رویکرد به ما فرصت داد تا چشم‌انداز دقیق‌تری از تولید محصول و توسعه مشتریانمان داشته باشیم. در مراحل ابتدایی تاسیس شرکتمان سه سوال گیج‌کننده بر سر راهمان بود:
1- آیا باید سرمایه‌گذاران خطرپذیر (Venture Capital) را بپذیریم؟
۲- خروجی شرکت ما قرار است یک محصول باشد، یا نوعی خدمات؟
۳- نرم‌افزار ما قرار است روی سخت‌افزار مشتریان نصب شود یا خودمان میزبانی آن را برعهده بگیریم؟
برای ما هدفمان به روشنی مشخص بود: ارائه دسترسی آسان به اطلاعات به هر تعداد نفراتی در داخل سازمان‌هایی که مشتری ما شوند، تا بتوانند تصمیم‌گیری مالی بهتری داشته باشند. اما چیزی که نمی‌دانستیم بهترین روش جهت ایجاد ساختار تجاری این کار بود. آیا ما باید نرم‌افزار می‌فروختیم؟ آیا باید مشاوره می‌دادیم؟‌ آیا مشتریان قبول می‌کردند اطلاعات ارزشمند خود را در فضای ابری (Cloud Storage) ما قرار دهند؟ چه مقدار مشاوره نیاز است تا ارزش واقعی کار ما منتقل شود؟ ما نمی‌دانستیم. اما در عین حال نگران عدم تصمیم‌گیری درخصوص این موضوعات نیز نبودیم!
با تاسیس این شرکت من متوجه شدم سه تصمیم است که استارت آپ‌ها از به تاخیر انداختن آن سود می‌برند:
۱- تصمیم‌گیری درخصوص جذب سرمایه‌گذاری خطرپذیر (VC)
بسیاری از کسب‌وکار‌های موفق اصولا تجارت ماجراجویانه یا خطرپذیر قلمداد نمی‌شوند. باید به کسب‌وکارتان زمان بدهید تا توسعه یابد، سپس در صورت نیاز به جذب سرمایه‌گذار خطرپذیر بیندیشید.
بسیار مهم است که بدانید زمانی که با شرکت‌های VC مشارکت می‌کنید به این معنا است که آمادگی لازم جهت حضور در بازارهای بزرگ رقابتی را دارید و شرکت شما آمادگی جذب منابع و رشد سریع در بازار دارد. اما اگر نسبت «محصول به بازار» شما خیلی مناسب نباشد و در این حال به دنبال جذب VC باشید، خود را در یک استراتژی نادرست کسب و کار گرفتار کرده‌اید که هرگز مناسب وضعیت آنچه در شرکت ساخته‌اید، نیست.
ما نیز صبر کردیم تا مطمئن شویم شرکت ما خطرپذیر است یا خیر. ما توانستیم تقریبا بلافاصله در شرکت خلق ارزش‌کرده و خیلی زود سودآوری داشته باشیم. این سودآوری سریع، در شرکت انضباطی ایجاد کرد که موجب شد با اهمیت مضاعفی به مسائل اقتصادی بنگریم. در Looker جریان نقدینگی مثبت شد و ما تصمیم به جذب سرمایه‌گذار گرفتیم. حجم سرمایه‌گذاری برای ما خیلی مهم نبود، بیشتر شخصیت سرمایه‌گذار برایمان اهمیت داشت. به دنبال سرمایه‌گذارانی بودیم که آنها را به‌خوبی بشناسیم و به ما حداکثر آزادی عمل را در مدل کسب‌وکار، زمان‌بندی و رویکردهایمان بدهند.
در سال بعد، ما شاهد تناسب فوق‌العاده سهم بازار و افزایش فروش بودیم. اینجا بود که تصمیم به جذب VC گرفتیم و سرمایه‌گذاری را پیدا کردیم که عمیقا‍ محصول و فلسفه کسب‌وکار ما را درک می‌کرد. انتخاب سرمایه‌گذاری ماجراجویانه یا خطرپذیر (VC) باید در زمان مناسبی صورت گیرد تا به استارت آپ شما ترکیبی از پتانسیل رشد و آزادی عمل ببخشد.
۲- تصمیم‌گیری در این خصوص که محصول نهایی چگونه باشد
زمانی که ما کارمان را آغاز کردیم، مطمئن نبودیم که قرار است یک سرویس ارائه دهیم (ما تمام مراحل سفارشی‌سازی را ترتیب دهیم) یا یک محصول بفروشیم (که در آن ما ابزار را می‌فروشیم و خود مشتری مراحل سفارشی‌سازی را انجام می‌دهد). در اینجا نیز عقل سلیم می‌گوید «سریعا تصمیم بگیرید.» براساس تجربه من، اگر چشم‌انداز آینده دور و با ثباتی نسبت به شرکت داشته باشید، می‌توانید پیشنهادهای خود را هم به‌صورت، سرویس و هم به‌صورت محصول ارائه دهید تا با گذشت زمان کسب و کارتان خود را در مسیر صحیح حرکتش پیدا کند. در Looker ما تصمیم گرفتیم به مشتریانمان هم سرویس و هم محصول با امکان شخصی‌سازی بالا بفروشیم. در این شرایط به‌منظور اینکه برای همیشه یک شرکت ارائه‌دهنده خدمات باقی نمانیم، محصول فروختیم، ولی به‌عنوان یک قانون تمام مراحل شخصی‌سازی نرم‌افزار را خودمان در داخل محصول صورت دادیم. به این ترتیب خدمات نیز فروختیم.
۳- تصمیم‌گیری درخصوص نیاز‌های تکنولوژی
اغلب استارت آپ‌ها پیش از سنجش نیاز‌های IT مشتری هایشان، خود را در تصمیم‌گیری در خصوص انتخاب یا به‌کارگیری نوع تکنولوژی در تنگنا قرار می‌دهند. بهتر است برای تصمیم‌گیری صبر داشته باشید تا آزادی عمل به دست آورید، بنابراین شما هم مثل ما متوجه خواهید شد که تصمیم‌گیری در این خصوص خیلی هم فوریت ندارد. زمانی که ما شرکت را تاسیس کردیم، ایده دقیقی نسبت به نحوه فروش و توسعه نرم‌افزارمان نداشتیم، آیا باید خدماتمان را روی سرویس‌های ابری (cloud service) ارائه می‌دادیم یا آن را روی بستر زیرساخت‌های سخت‌افزاری مشتریانمان نصب می‌کردیم؟ ما تصور می‌کردیم بخش عمده‌ای از مشتریانمان یکی از این دو حالت را انتخاب خواهند کرد، اما در ابتدای راه واقعا نمی‌دانستیم چه تصمیمی بگیریم. ما باید ابزار برنامه‌نویسی مناسبی برای سناریویی که از آن مطمئن نبودیم، پیدا می‌کردیم. بنابراین یک ابزار انعطاف‌پذیر را برگزیدیم که ما را مجبور نمی‌کرد بین زیرساخت مشتریان یا میزبانی خودمان از نرم‌افزار حتما یکی را انتخاب کنیم. این کار در آینده به ما ثابت کرد عجله برای چنین تصمیمی کاملا اشتباه بود، چرا که امروز ۵۰ درصد از مشتریانمان از سخت‌افزار خودشان استفاده می‌کنند و ۵۰ درصد دیگر از میزبانی ما روی زیرساخت‌هایمان بهره می‌برند. ما با گفتن «فعلا نمی‌دانم!» بارها توانستیم به روند کار خود انعطاف دهیم و هر بار از نتیجه متعجب می‌شدیم! انتخاب محصول یا سرویس انتخاب غلطی بود، همین‌طور تعیین زودهنگام زیرساخت سخت‌افزاری برای نصب برنامه. اما تشخیص زمان مناسب جذب پول در شرایطی که تبدیل به یک کسب‌وکار خطرپذیر شدیم، باعث شد سرمایه زیادی را از طریق افراد مناسب جذب کنیم. عدم برخی تصمیم‌گیری‌ها در ابتدای راه، خود تصمیم بزرگی به نظر می‌آید که اجازه می‌دهد استارت آپ شما در مسیر درست قرار گرفته، بزرگ و سودآور شود.
Toufan۵۴۴@yahoo.com*