نویسنده: rolf dobelli مترجم: محمدرضا معادیخواه* مهم نیست «ریک» به کجا نگاه کند.
ستاره‌های موسیقی همه‌جا هستند. توی تلویزیون، روی جلد مجله‌ها، در کنسرت‌ها، سایت‌ طرفدارانشان. آهنگ‌های‌شان هم همه‌جا هست. در بازار، روی موبایل خودش، توی باشگاه. آری آنها همه‌جا هستند. کلی از این ستاره‌ها وجود دارند و همه موفق‌اند.
با مشاهده این همه موفقیت بی‌شمار ریک هم تصمیم می‌گیرد گروه موسیقی خودش را راه بیندازد. آیا گروه او هم پرآوازه خواهدشد؟ احتمالش یک نسبت خیلی کوچک بالای صفر است، مثل خیلی‌های دیگر گروه، او هم در قبرستان شکست‌خورده‌ها دفن خواهد شد. موسیقی‌دان‌هایی که در اینجا خانه گزیده‌اند ۱۰۰۰۰بار بیشتر از ستاره‌هایی هستند که زندگی خود را با اجرای برنامه روی سن پی گرفته‌اند، اما کدام روزنامه‌نگاری است که مجذوب این لشکر شکست‌خورده باشد و اخبار آنها را پیگیری کند؟ (البته به‌جز ستارگانی که به خاک نشسته باشند.) همین موضوع باعث می‌شود که اهل قبور به‌چشم رهگذران نیایند.
از آنجا که موفقیت‌ها بیش از شکست‌ها به چشم می‌آیند، شما به‌طور سیستماتیک و نظام‌مندی، احتمال موفقیت‌تان را دست‌بالا می‌گیرید. شما به‌عنوان یک ناظر خارجی نظیر ریک، مقهور یک توهم هستید و در اینکه چقدر احتمال واقعی موفقیت ناچیز است، به اشتباه می‌افتید. «ریک» هم نظیر بسیاری دیگر قربانی جانبداری تداوم حیات است.
در پشت یک نویسنده موفق می‌توان صد نویسنده دیگر را یافت که کتابشان به‌فروش نرفته‌است. پشت هر یک از آنها هم صد نویسنده دیگر هستند که هرگز ناشری برای چاپ نوشته‌هایشان نیافته‌اند و هنوز صد نویسنده دیگری هستند که دست‌نوشته‌های ناتمام‌شان در یک کشو خاک می‌خورد و البته صد آدم دیگر نیز وجود دارند که در سر آرزوی روزی دارند که کتابی بنویسند.
شما از این خیل تنها اخبار موفقیت یک نویسنده موفق را می‌شنوید (که البته این روزها اکثر این نویسنده‌ها خودشان ناشر کارهای خودشان هستند) و درنخواهید یافت که چقدر رسیدن به یک موفقیت ادبی بعید و دور از دست است. عکاسان و کارآفرینان و هنرپیشه‌گان و قهرمانان و برندگان جایزه نوبل و مجریان تلویزیونی هم داستانشان چیزی جز این نیست. رسانه‌ها علاقه‌ای به نبش قبر گورستان شکست‌خوردگان ندارند و البته شغلشان هم این نیست. برای گرفتار نشدن در دام جانبداری تداوم حیات، باید خودتان به نبش قبر بپردازید.
صحبت از پول و ریسک هم از آن لغزشگاه‌هایی است که افراد را به دام جانبداری تداوم حیات می‌اندازد. تصور کنید که یکی از دوستانتان یک شرکت اینترنتی کوچک راه‌انداخته است. شما به حلقه سرمایه‌گذاران بالقوه او تعلق دارید و حس می‌کنید که یک فرصت واقعی پیش‌آمده ‌است: سرمایه‌گذاری در گوگل آینده. شاید بخت با شما یار باشد. تا اینجای کار به قلب گرم شما تعلق دارد، اما واقعیت مربوط به عقل سرد شما چیست؟ محتمل‌ترین سناریو این است که شرکت مورد نظر حتی وارد گود هم نخواهد شد.
محتمل‌ترین سناریوی بعدی این است که ظرف سه سال ورشکست شود. از میان شرکت‌هایی که از این سه سال جان به‌در می‌برند، اغلب‌شان هرگز از مرز ده کارمند عبور نخواهند کرد. حالا می‌ارزد که پول حاصل از عرق جبین‌تان را به خطر بیندازید؟ نه لزوما. باید متوجه باشید که جانبداری تداوم حیات در جریان است و مثل یک منشور تصویر موفقیت شما را رنگارنگ جلوه می‌دهد.
نگاهی به شاخص صنعت داو جونز بیندازید. این شاخص نماد کاملی از نجات‌یافتگان است. کسب‌و‌کارهای شکست‌خورده و کوچک وارد بازار سهام نمی‌شوند، با این حال هنوز هم این شاخص می‌تواند، نماد عمده کسب‌و‌کارهای تازه‌تاسیس و پرخطر باشد. شاخص بورس نشانگر اقتصاد یک کشور نیست و به‌همین شکل رسانه‌ها هم به‌صورت یکسانی حال و روز همه اهالی موسیقی را منعکس نمی‌کنند.
آدم وقتی طیف وسیعی از کتاب‌ها و مربیان موفقیت را نیز می‌بیند، ناخودآگاه شک خواهد کرد: یعنی شکست‌خورده‌ها کتاب نمی‌نویسند یا در ارتباط با شکستشان نباید سخنرانی کنند؟
علی‌الخصوص وقتی شما عضو یک تیم موفق هستید جانبداری تداوم حیات می‌تواند، به‌شکل خزنده‌ای به شما ضربه وارد کند. حتی وقتی موفقیت‌تان مطلقا از اتفاقات ریشه بگیرد، شما شباهت‌هایی میان افراد موفق‌ و خودتان ترسیم می‌کنید و تمایل دارید آنها را به‌عنوان «عوامل موفقیت» بدانید. درحالی‌که اگر گورستان افراد و شرکت‌های شکست‌خورده را زیارت کرده‌ بودید، درمی‌یافتید که اسیران خاک آن ویژگی‌هایی را دارند که همانند ویژگی‌های موفقیت شما است.
اگر تعداد کافی از دانشمندان پدیده مشخصی را بیازمایند، به‌صورتی کاملا اتفاقی، تنها تعداد انگشت‌شماری از این مطالعات نتایج آماری معنی‌داری را گزارش خواهند کرد. مثلا رابطه میان مصرف چای سبز و امید به زندگی. چنین مطالعات غیرواقعی و بی‌اصالتی، بی‌درنگ از شهرت و توجه بالایی برخوردار می‌شوند و در نتیجه آن، شما هرگز مطالعات خسته‌کننده، اما با نتایجی اصیل نخواهید خواند.
«جانبداری تدوام حیات» یعنی آنکه: مردم به‌صورتی سیستماتیک و نظام‌مند شانس موفقیت خود را دست‌بالا می‌گیرند. آنچه شما را در مقابل چنین موضوعی محافظت می‌کند، زیارت گورستان پروژه‌ها، سرمایه‌گذاری‌ها، و موقعیت‌های شغلی‌ای هستند که روزی روزگاری به آنها امید بسته بودند. مسلما سلوکی غم‌انگیز و غم‌بار خواهد بود؛ اما برای آنکه ذهن‌تان روشن شود برای‌تان ضروری است.
*دانشجوی دکترای مالی دانشگاه علامه طباطبایی