مفاهیم و روشهای سرمایهبرداری
چه زمان روند سرمایهگذاری را تغییر دهیم
ساسان قاسمی* علی صمیمی سده* تا به حال در مباحث مدیریت و اقتصاد و حتی زندگی روزمره خود بارها و بارها به واژه سرمایهگذاری و روشهای آن برخورد کردهاید. بارها خود و دیگران را دیدهاید که در مورد سرمایهگذاریهای خود تصمیمگیری میکنند و در بسیاری از موارد این سرمایهگذاریها با زیاندهی مواجه میشود. و گاهی تعهد فرد به تصمیم پیشین خود یا امید او به برگشت بازار باعث میشود که زیانهای جبرانناپذیری به سرمایه او وارد شود. وجود چنین مسائلی که در بازار پر نوسان کشور ما کم نیست ما را متوجه مفهومی به نام سرمایهبرداری میکند که در واقع نقطه مقابل سرمایهگذاری است.
ساسان قاسمی* علی صمیمی سده* تا به حال در مباحث مدیریت و اقتصاد و حتی زندگی روزمره خود بارها و بارها به واژه سرمایهگذاری و روشهای آن برخورد کردهاید. بارها خود و دیگران را دیدهاید که در مورد سرمایهگذاریهای خود تصمیمگیری میکنند و در بسیاری از موارد این سرمایهگذاریها با زیاندهی مواجه میشود. و گاهی تعهد فرد به تصمیم پیشین خود یا امید او به برگشت بازار باعث میشود که زیانهای جبرانناپذیری به سرمایه او وارد شود. وجود چنین مسائلی که در بازار پر نوسان کشور ما کم نیست ما را متوجه مفهومی به نام سرمایهبرداری میکند که در واقع نقطه مقابل سرمایهگذاری است.
شرکتها و مدیران آنها معمولا در خرید سرمایهها روشهای مدونی را بهکار میبندند درحالیکه برای فروش آنها عمدتا در زمان یا به روشی نامناسب عمل میکنند. در بسیاری از موارد دیده شده است که زمانی که ابزارهای استراتژیک مانند ارزیابی عوامل داخلی و خارجی ضعف داخلی و تهدید خارجی را برای یک نوع کسبوکار نشان میدهد، صاحبان سرمایه به جای تصمیمگیری برای کاهش سرمایه خود در آن کسبوکار یا فروش واحد، باز هم سعی در گسترش آن یا سرمایهگذاری روی آن میکنند؛ درحالیکه آن واحد به زیاندهی افتاده است یا سود آن در جهت اهداف استراتژیک نیست.
تحقیقات صاحبنظران نشان میدهد که تمرکز مناسب بر این مفهوم موجب میشود تا ارزش سهام یک شرکت در طول سالیان دو برابر باشد. چرا که سرمایهبرداری مناسب باعث میشود تا منابع مالی از صنعتی زیانده یا کم سود خارج شده و مجددا در بخش دیگری که عواید بهتری دارد، جاری شود. سرمایهبرداری عمدتا با انگیزههای مختلفی انجام میشود.
۱. در برخی موارد شرکتها بهدلیل ایجاد تمرکز روی آنچه بهتر انجام میدهند و پرداختن بهتر به عملیات هستهای خود دست به سرمایهبرداری میزنند. برای مثال میتوان به شرکتهایی مانند کداک و فورد اشاره کرد که برای تمرکز روی فعالیتهای مرکزی دست به فروش برخی واحدها زدند. ۲. انگیزه دیگر سرمایهبرداری به دست آوردن سرمایه جاری برای سرمایهگذاری در کسبوکار یا واحد دیگر یا حتی پرداخت بدهیها است. ۳. هنگامی که ارزش داراییهای انحلال یک واحد شرکت بیش از ارزش بازار آن واحد باشد و بازده لازم را نداشته باشد. ۴. مورد دیگر عدم ثبات بازار است به گونهای که تمرکز روی نوسانات بازار موجب شود که شرکت ثبات خود را از دست بدهد. برای مثال شرکت فلیپس واحد تراشه خود را به فروش رساند؛ چرا که بازار آن غیر قابلپیشبینی و پر نوسان بود و عدم ثبات بخش تراشه فلیپس بهطور کلی میتوانست برند شرکت را زیر سوال ببرد. ۵. عملکرد ضعیف یک واحد کسبوکار انگیزه دیگر فروش آن است. ۶. انگیزه دیگر رقابت گسترده در دیگر کسبوکارها است که موجب میشود شرکتها مجبور شوند در آن جهت سرمایههای یک واحد را روانه واحد دیگر کنند. ۷. انگیزه دیگر، فشار
سهامداران به دلایلی اجتماعی است مثلا ممکن است سهامداران بهدلیل آنکه شرکت قوانین زیست محیطی را رعایت نمیکند شرکت را تحت فشار بگذارند و به این طریق شرکت مجبور به سرمایهبرداری از واحد مشکل زای خود است.
تحقیقات پیشین یک فرآیند چهار مرحلهای را برای سرمایهبرداری پیشنهاد کردهاند. مرحله اول ایجاد تیم مناسب برای سرمایهبرداری است. در واقع باید تیمی از افراد تشکیل شود و با همان حساسیتی که مباحث مربوط به سرمایهگذاریها انجام میشود، مبحث سرمایهبرداری نیز پیگیری شود. این تیم سبد سرمایه شرکت را مدام زیر نظر دارد و گزینههای جایگزین برای سرمایه گذاشته شده فعلی را بررسی و تحلیل میکند تا سرمایههایی را که آینده بلندمدت مناسبی ندارند و در آینده سودده نبوده یا سرمایهها در جهات بهتری قابلاستفاده هستند، در زمان مناسب از کسبوکار خارج کنند. با وجود چنین تیمی شرکت میتواند در شرایط متلاطم محیطی امروز قبل از آنکه کسبوکار به افول خود نزدیک شود با سرعت بالای تحلیل خود، آن را در زمان مناسب از سبد سرمایهگذاری خود حذف کند. این تیم در راستای هدف خود دست به مذاکره با خریداران کسبوکار خود میزند و سعی میکند که کسبوکار خود را به بهترین خریدار با بیشترین قیمت بفروشد. تحلیل مداوم صورتهای مالی برای تحلیل زمان فروش واحد و همچنین توجیه خریداران به کمک این صورتها از وظایف دیگر این تیم است.
مرحله دوم سنجیدن ارزش و زمان مناسب فروش است. زمان دقیق فروش واحد از چند نظر قابلبررسی است. این فروش باید بر اساس تحلیلهای انجام شده شرکت زمانی اتفاق بیفتد که واحد برای شرکت دارای بیشترین ارزش نیست؛ اما این واگذاری نباید در زمانی اتفاق بیفتد که این واحد از نظر کل بازار یک واحد غیر سودده است؛ چرا که در این زمان قطعا خریداران نیز به راحتی برای خرید توجیه نخواهند شد؛ بنابراین زمان مناسب فروش اهمیت زیادی دارد. بر اساس آنچه بیان شد برای تعیین واحد مورد نظر، میزان فروش، زمان فروش و قیمت معیارهای مشخصی را تعریف کرده و بر اساس آن عمل میکنند.
مرحله سوم بیان کردن نحوه واگذاری واحد کسبوکار است. در این مرحله باید برنامه دقیقی برای نحوه جداسازی واحد بیان کرد. این برنامه باید به مسائلی مانند زمان و نحوه واگذاری داراییها، استفاده از نام شرکت و مسائل حقوقی پرداخته شود.
مرحله چهارم توجیه کردن کارکنان و خریداران است. در این مرحله فرد باید خریداران را در مورد مسائلی مانند مزایای واحد ارائه شده، سودآوری، داراییها، کارکنان فروش و غیره توجیه کنند.
همچنین شرکت باید جدا شدن واحد را همراه با علل دقیق آن برای کارکنان آن واحد و سایر واحدها توضیح دهد تا درصورت انتقال کارکنان آن واحد کسبوکار به شرکت خریدار بتوانند مانند قبل کار کنند.
حال که با مفهوم سرمایهبرداری آشنا شدهاید، تصمیمگیری احساسی را کنار بگذارید و از صرف سرمایه بیشتر در کسبوکاری که در اهداف بلندمدت شما جای ندارد، بپرهیزید و ارزش خود را همواره به حداکثر خود برسانید.
(ala. ir)*
ارسال نظر