ضرورت وجود هوش عاطفی در تاثیرگذاری مدیران
نویسنده: RAMAN CHADHA مترجم: رویا مرسلی منبع:HBR داشتن هوش عاطفی در موارد بسیاری به کمک مدیران میآید؛ از مذاکره یا انعقاد قراردادها گرفته تا مراسمی که توسط شرکت برپا میشود، انجام معامله و محکم کردن جایگاه خود بهعنوان یک راهبر. زمانی که در مدرسه تحصیل میکردم، معلمم هر دانشآموز را برای آنچه فرا گرفته بود، مسوول میدانست. او اصرار داشت که ما آموختههای خود را به عمل تبدیل کنیم. ما کارها را چندین بار با کمک یکدیگر انجام میدادیم؛ چراکه این بهترین روش برای یادگیری انسان است و به همین شیوه است که ما یاد میگیریم چگونه هوش عاطفی خود را بالا ببریم.
نویسنده: RAMAN CHADHA مترجم: رویا مرسلی منبع:HBR داشتن هوش عاطفی در موارد بسیاری به کمک مدیران میآید؛ از مذاکره یا انعقاد قراردادها گرفته تا مراسمی که توسط شرکت برپا میشود، انجام معامله و محکم کردن جایگاه خود بهعنوان یک راهبر. زمانی که در مدرسه تحصیل میکردم، معلمم هر دانشآموز را برای آنچه فرا گرفته بود، مسوول میدانست. او اصرار داشت که ما آموختههای خود را به عمل تبدیل کنیم. ما کارها را چندین بار با کمک یکدیگر انجام میدادیم؛ چراکه این بهترین روش برای یادگیری انسان است و به همین شیوه است که ما یاد میگیریم چگونه هوش عاطفی خود را بالا ببریم. هوش عاطفی (ٍEI یا EQ) به معنی توانایی در تشخیص و نظم دادن به احساسات در خودمان و دیگران توسط چهار عامل خودآگاهی، مدیریت بر خود، شناخت از جامعه (یا حس ادراک) و مدیریت روابط شکل میگیرد. هدف این است که بتوانیم دانش کافی را نسبت به تشخیص و نظم بخشیدن به این عوامل بهدست آوریم. با انجام این کار، جایگاه شخصی خود را بهعنوان یک انسان زنده ارتقا میدهیم که نتیجه آن بهبود سطح روابط و تعامل با محیط اطراف خواهد بود. چرخه نتیجه این موضوع در تمام طول حیات ما همراهمان خواهد بود و برای ما منافع بسیاری را بههمراه خواهد داشت. همانطور که اشاره شد، داشتن هوش عاطفی دارای منافع شخصی نیز هست. بهعنوان مثال، افزایش سطح خودآگاهی به شما کمک میکند به موقعیتهای روزانهای که بهعنوان یک شهروند یا مصرفکننده با آنها روبهرو میشوید، بهتر پاسخ دهید. به همین ترتیب، داشتن حس ادراک قویتر میتواند در کاهش مدت زمان باقی ماندن اثر این اتفاقات نامطلوب موثر باشد که نتیجه آن این است که شما از طرف مقابل پاسخهای بهتر و سالمتری دریافت خواهید کرد. همچنین داشتن هوش عاطفی باعث میشود شما بتوانید نتایج بهتری بهعنوان یک راهبر در کسب و کار خود بهدست آورید. در موقعیتهای چالشانگیز مثل مذاکره برای شروع یک قرارداد یا خاتمه آن، یا حتی در موارد مثبت مثل مراسم سازمانی یا معاملات انجام شده، داشتن سطح بالای هوش عاطفی میتواند به ایجاد روابط محکمتر و محکم کردن جایگاه شما بهعنوان رهبر سازمان بینجامد. در نحوه برخورد ما با هوش عاطفی چه موضوعی فراموش شده است؟ کسب و کارهای امروزی، بدون چون و چرا این موضوع را پذیرفتهاند که رهبران تاثیرگذار دارای هوش عاطفی بسیار بالایی هستند. مطالعات نشان میدهند که اگر هوش عاطفی در زمان بلوغ فراگرفته شود و رشد کند، بدون در نظر گرفتن پست سازمانی یا صنعتی که افراد بعدها در آنها فعالیت میکنند، این امر به افزایش کارآیی آنها در محیط کار خواهد انجامید و در نتیجه کارآیی سازمان افزایش یافته و سود بیشتر میشود، اما یک سوال باقی میماند: ما چگونه هوش عاطفی را فرا بگیریم، آن را در عمل به طور روزانه مورد استفاده قرار دهیم و مطمئن شویم که از آن به درستی استفاده میکنیم، به ویژه در شرکتهایی که سرعت رشد در آنها بسیار بالا است؟ طبق تجربه من، پاسخ این سوال عبارت است از: یادگیری، تمرین و مسوولیتپذیری به صورت تیمی. چالشهای مرتبط با موضوعات پیچیدهای مانند هوش عاطفی مشابه تلاش برای آموختن موضوعات دیگری است که ما بهعنوان افراد بالغ با آنها روبهرو هستیم: این کار تنها با خواندن یک کتاب و پیادهسازی دستورالعملهای آن یا شرکت در یک سمینار امکانپذیر نیست. در چنین مواردی، آموختهها در گوشه تاریکی از مغز ما جای میگیرند و با گذشت زمان فراموش میشوند. بهجای این کار، مطالب باید در ارتباط با دیگران آموخته شوند تا همه بتوانند اندیشههای خود را به اشتراک بگذارند و افکار آنها مورد بحث قرار گیرد، این آموختهها باید به طور دائم تمرین شوند، با دیگران به اشتراک گذاشته شوند و حرفهای دیگران شنیده شود. یکی از برنامههایی که به صورت یک دوره دهماهه توسط موسسه لیاتاد ارائه میشود به توسعه هوش عاطفی در راهبران سازمانها میپردازد. آماری که از این موسسه بهدست آمده نشان میدهد که در ۲ سال گذشته، ۲۳ درصد افزایش هوش عاطفی در شرکتکنندگان که از مدیران سازمانها بودهاند مشاهده شده است. در این برنامه، لازم است مدیران با هم در جلسات شرکت کنند، عادات خاصی را تمرین کنند و سپس نتایج را با اعضای گروه خود به بحث بگذارند. تمرین عملی کمک میکند آموختهها به عمل تبدیل شوند. در هر جلسه ماهانه، سرگروهها تمرین خاصی برای شرکتکنندهها فراهم میکنند (مثلا اینکه چگونه شنونده بهتری باشیم) که اعضای شرکتکننده باید در آن ماه به تمرین آن موضوع بپردازند. هر شرکتکننده روزانه یادآوری یا مشوقهایی را از طریق پیام کوتاه دریافت میکند که محتوای تمرین را یادآوری میکنند. شرکتکنندهها در جلسات بعدی به نقاط مثبت و منفی تجربه خود اشاره میکنند. در بالاترین سطح این دوره آموزشی کلاسهایی هستند که توسط کارآفرینان مجرب و با موضوع هوش عاطفی تدریس میشوند. در شروع هر کلاس، شرکتکنندهها کارها و نتایجی را که از کلاس قبل حاصل کردهاند به اشتراک میگذارند. در یک مورد، یکی از شرکتکنندگان که مدیرعامل بود، نتیجه کار خود را که از دو جلسه قبل حاصل کرده بود با دیگران در میان گذاشت: مدیریت بر خود (موضوع هوش عاطفی) که طی آن گوش دادن فعال مورد بحث قرار گرفت و مدیریت مالی (موضوع کسب و کار) که در آن فرمول حاشیه سود و مدیریت سرمایه در گردش پوشش داده شد. تجربهای که او با دیگران در میان گذاشت این بود که «وقتی او تجربه گوش دادن فعال را در جلسات با مشتریان تمرین کرد، این کار باعث شد اطلاعات شفافتری رد و بدل شود» که از لحاظ گردش مالی و حاشیه سود برای شرکت او نتایج مثبتی در پی داشت. یادگیری هوش عاطفی با منافع مستقیم همراه است. هر چند بسیار علاقهمند هستیم که به منافع درازمدت این برنامه بپردازیم؛ اما شایسته میدانیم که به ارزیابی چند مورد از نتایج تاثیر کوتاهمدت هوش عاطفی نیز اشاره کنیم، بهعنوان مثال، هر عملی که به خوبی و به درستی در سازمان با توجه به نیازها و انتظارات کارمندان انجام شود، به آنها پیام مثبتی خواهد داد. رسیدن به هر یک از این نتایج کار آسانی نیست. آنچه چالشانگیزتر است این است که سعی کنیم همه این کارها را خودمان انجام دهیم و انتظار دریافت نتایج فوری نیز داشته باشیم، اما وقتی همراه با همکاران خود به یادگیری میپردازید، به طور روزانه آموختههای خود را در عمل اجرا میکنید و پیچوخمهایی را که با همکاران خود تجربه کردهاید میآزمایید، به نتایج مثبتتری دست خواهید یافت.
ارسال نظر