اگر واقعا به نظر دیگران نیاز دارید، به دنبال آن باشید
مترجم: دلارام حسینیون منبع: HBR آیا تا به حال از شما خواسته شده تا در محل کارتان بازخورد داشته باشید، اما احساس کنید این درخواست صادقانه نیست؟ برای مثال یکی از دوستان من که در یک شرکت بزرگ بینالمللی فعالیت میکرد اخیرا مطلبی را در وبلاگ مدیرعاملش منتشر کرد که در آن نظرات و دیدگاهش را در مورد سوالاتی که آن مدیر در وبلاگ پرسیده بود، مطرح کرده بود. هفته بعد با او تماس گرفته شد و به دلیل به اشتراکگذاری این نظرات در وبلاگ مدیر عامل، مورد سرزنش قرار گرفت. او در ابتدا توضیح داد که این خواسته خود مدیر بوده تا نظرات و انتقاداتشان را مطرح کنند.
مترجم: دلارام حسینیون منبع: HBR آیا تا به حال از شما خواسته شده تا در محل کارتان بازخورد داشته باشید، اما احساس کنید این درخواست صادقانه نیست؟ برای مثال یکی از دوستان من که در یک شرکت بزرگ بینالمللی فعالیت میکرد اخیرا مطلبی را در وبلاگ مدیرعاملش منتشر کرد که در آن نظرات و دیدگاهش را در مورد سوالاتی که آن مدیر در وبلاگ پرسیده بود، مطرح کرده بود. هفته بعد با او تماس گرفته شد و به دلیل به اشتراکگذاری این نظرات در وبلاگ مدیر عامل، مورد سرزنش قرار گرفت. او در ابتدا توضیح داد که این خواسته خود مدیر بوده تا نظرات و انتقاداتشان را مطرح کنند. بنابراین او کار اشتباهی انجام نداده و فقط به خواسته مدیر خود عمل کرده است. مسلما در اقدام بعدی نظرات او سریعا از روی پستهای وبلاگ مدیرعامل پاک شدند. اگرچه ما عموما از یک مدیرعامل توقع بیشتری داریم، اما درحقیقت این نوع درخواستهایی که در آن از کارمندان خواسته میشود انتقادات و پیشنهادهای خود را مطرح کنند، صرفا چیزی جز درخواستهای سطحی نیستند که به امری کاملا شایع و معمول تبدیل شدهاند؛ چه در میان اعضای خانواده یا جمع دوستان و همکاران. طبق تجربه من، دو موضوع اساسی در مورد این رفتار به ظاهر متناقض وجود دارد. از یک طرف به ما اینگونه آموزش دادهاند که انتقاد دیگران مفید و سازنده است و نظرات و پیشنهادها و دیدگاههای آنها ممکن است موجب بهتر شدن عملکرد و غنیتر شدن افکار ما شود. به علاوه پرسیدن نظرات و پیشنهادهای دیگران راه تعاملی برای افزایش همکاری و درگیر کردن آنها است. از سوی دیگر، درخواست برای این بازخوردها به تغییر برنامه یا انجام کاری متفاوت منجر میشود. تغییرات میتوانند سخت و زمانبر باشند. بنابراین ما اغلب در برابر آن مقاومت میکنیم. درحقیقت این تضاد و ناسازگاری درونی همیشه به صورت خودآگاه نیست. برای همین ممکن است طبق روال مثلا بگوییم نظر خود را در این باره بیان کنید، اما در واقعیت بر خلاف منظور خود عمل میکنیم و از این بازخوردها ناراحت میشویم. در دیگر موارد، ما به طور خودآگاه تصمیم نهایی میگیریم که به این انتقادات نیازی نداریم، اما خود را به دلایل وظایف فرهنگی و اجتماعی موظف میدانیم تا در هر صورت طالب این بازخوردها باشیم. در نهایت میتوانیم از دیدگاه دیگران باخبر شویم، اما در هر حال آنچه را که خودمان خواستار آن هستیم، انجام دهیم. تشخیص این رفتارها در دیگران، آسانتر از خودمان است. به همین دلیل رفتار این مدیرعامل در نظر ما نادرست و در حقیقت کاملا ریاکارانه است. اما باید بدانید که همه ما گاهی این گونه عمل میکنیم. مثلا بعضی اوقات، خود من به خاطر پرسیدن نظر همکارانم در مورد کاری که خوب میدانم زیاد راغب شنیدن نظرات و پیشنهادهای آنها نیستم، احساس گناه میکنم. نتیجه این است که احتمالا متقاعد کردن من برای انجام کاری متفاوت سختتر میشود و در بیشتر مواقع همکارانم از آنجایی که احساس میکنند من به نظراتشان توجهی نخواهم کرد و تغییر چندانی رخ نخواهد داد، بهترین پیشنهادهای خود را ارائه نمی کنند. مسلما این رفتارها بازدهی مناسبی ندارند. پس بهتر است آنها را فراموش کنید. به منظور غلبه بر این شرایط دو روش پیشنهاد میشود: اول اینکه آگاهانه در مورد اینکه آیا به راستی طالب این بازخوردها هستید یا خیر و دلیل آن فکر کنید. اگر باور دارید میتوانید از نظرات دیگران بهرهمند شوید، از نظراتشان استقبال کنید. اما اگر به خودتان و کاری که انجام میدهید اطمینان کامل دارید، پس دیگر نیازی به پرسش نظر دیگران نیست. به عبارت دیگر از این بازخوردها به عنوان یک قرارداد اجتماعی استفاده نکنید، بلکه زمانی از آن استفاده کنید که به آن باور دارید. دوم، اگر به دنبال بازخورد دیگران هستید آماده باشید تا آن را به صورت جدی به کار بگیرید. اما این به آن معنا نیست که باید تمامی پیشنهادها را بپذیرید، بلکه باید حداقل به آنها گوش دهید و در مورد آنها تفکر کنید و از شخصی که آن پیشنهاد را داده تشکر و قدردانی کنید یا حتی میتوانید او را در جریان کارهای خود قرار دهید.
ارسال نظر