چگونه هر روز به نحو بهتری تصمیم بگیریم
نویسنده: متیو ای. می مترجم: سیمین راد آیا از تصمیمات نادرست خسته شدهاید؟ برای ارتقا و بهبود مهارتهای تصمیمگیریتان در کوتاهترین زمان ممکن، از تکنیکهایی که در ادامه به آنها اشاره میشود، بهره ببرید. آخرین تصمیم مهم شما چه بود؟ آیا تصمیم مناسب و بجایی بود؟ چطور شد که به چنین تصمیمی رسیدید؟ آیا فرآیند تصمیمگیری مشابهی از آن نوع، امروز باز هم جواب میدهد؟ آیا همان فرآیند تصمیمگیری برای یک تصمیم حتی دشوارتر باز هم کارآیی دارد؟ تکنیکهای ذیل، شامل نتایج پرسشهای مولفان کتاب «تصمیم سرنوشتساز: چگونه در زندگی و کار به نحو مطلوبتری تصمیمگیری کنیم؟» اثر چیپ و دان هلث است.
نویسنده: متیو ای. می مترجم: سیمین راد آیا از تصمیمات نادرست خسته شدهاید؟ برای ارتقا و بهبود مهارتهای تصمیمگیریتان در کوتاهترین زمان ممکن، از تکنیکهایی که در ادامه به آنها اشاره میشود، بهره ببرید. آخرین تصمیم مهم شما چه بود؟ آیا تصمیم مناسب و بجایی بود؟ چطور شد که به چنین تصمیمی رسیدید؟ آیا فرآیند تصمیمگیری مشابهی از آن نوع، امروز باز هم جواب میدهد؟ آیا همان فرآیند تصمیمگیری برای یک تصمیم حتی دشوارتر باز هم کارآیی دارد؟ تکنیکهای ذیل، شامل نتایج پرسشهای مولفان کتاب «تصمیم سرنوشتساز: چگونه در زندگی و کار به نحو مطلوبتری تصمیمگیری کنیم؟» اثر چیپ و دان هلث است. آنها در کتاب جدیدشان نشان میهند که چه مشکلی در خصوص فرآیند تصمیمگیری وجود دارد و این را آشکار میکنند که چرا مغز ما طوری سرهمبندی شده که گاه تصمیمهای «احمقانه» بگیرند و در نهایت پیشنهادها و تکنیکهایی متفاوت برای تصمیمگیریهای بهتر ارائه میکنند. چرا تصمیمهای اشتباه میگیریم؟ اولین مشکلی که طی فرآیند تصمیمگیری رخ میدهد این است که اغلب ما وقتی سعی میکنیم تصمیمات دقیقی بگیریم همه توجه و کوششمان را معطوف تحلیل گزینهها میکنیم، در حالیکه به جای این کار باید نحوه رسیدن به این تصمیمات را بهبود ببخشیم. رویکرد نوعی و سنتی «له در برابر علیه»، رویکرد «این گزینه یا آن گزینه» و رویکرد «چه این باشد و چه این نباشد» کل دامنه گزینههای در دسترس را کژدیسه میکند و به تصمیمات بد و ناجور منجر میشود. عامل دخیل دیگر در تصمیمگیری نادرست این است که ما تصمیممان را بر آن چیزی استوار میکنیم که «میخواهیم یا دوست داریم» درست باشد نه آنچه واقعا درست است. ما بر مبنای باورهای از پیش موجود دست به گزینش میزنیم و با چنین عملی، بسیاری گزینههای در دسترس را از دست میدهیم؛ زیرا فقط در پی گزینهای هستیم که درست جلوی چشممان است. به قول مولفان کتاب مزبور، همه اینها، میتواند به تصمیمگیری اشتباه ما منجر شود. مولفان برای یاریرساندن به مورد بررسیشان در خصوص اینکه چطور و چرا بسیاری از تصمیمات «بد و نابجا» هستند، چند داده واقعی و جذاب را به اشتراک گذاردند: • در سال ۲۰۰۹ در ایالات متحده بیش از ۶۰۰۰۰ مورد خالکوبی از بدنهای افراد مختلف پاک شد. • ۸۰ درصد از فعالیتهای ادغام شرکتها و بانکها با شکست مالی و فروپاشی مواجه شده است. • ۴۴ درصد از وکلا و حقوقدانها حرفه انتخابیشان را به جوانترها توصیه نمیکنند. • بازیکن خط حمله تیم راگبی گرینبی، برت فاوره، بازنشسته شد اما دوباره به بازی برگشت؛ ولی بعدتر دوباره کناره گیری کرد. • آلفرد سولان، مدیر کل هیات مدیره یک کسبوکار کوچک، همه تصمیماتی را که به اجماع صد درصدی هیاتمدیره رسیده بودند، ملغی اعلام کرد. بعد از ذکر این موارد، مولفان کتاب شروع به نشان دادن این کردند که چطور میتوانیم بر کژرویها و انحرافات شناختیمان غلبه کنیم. آنها در این راه از تکنیکهای استفادهشده توسط بهترین تصمیمگیرندگان بهره بردند؛ از جمله، قاضیها، سیاستمدارها، طراحان صنعتی، کارشناسان بازاریابی، رهبران نظامی و پیشگامان عرصه کسبوکار. چگونه به نحو درست تصمیم بگیریم برای اصلاح و بهبود قابلیت تصمیمگیری این چهار اصل را در نظر بگیرید: ۱. گزینههایتان را بسط و توسعه دهید. ۲. فرضیاتمان را در معرض ارزیابی معیارهای واقعی قرار دهیم. ۳. به شناختی از خودمان برسیم و از دور به موقعیتمان نگاه کنیم. ۴. آمادگی مواجه شدن با اشتباه احتمالی را داشته باشیم. چطور میتوانیم این چهار عنصر را در فرآیند تصمیمگیریمان وارد کنیم؟ مولفان کتاب مزبور، استراتژیهای تصمیمگیری مختلف و تکنیکهای متفاوتی را معرفی میکنند که در اینجا چند نمونه را ذکر میکنیم: ۱. آزمون معروف به «گزینههای فرار» از شما میخواهند تصور کنید که گزینههای فعلی مورد انتخاب شما همگی ناپدید شدهاند و بعد از شما میخواهند به این سوال پاسخ دهید: غیر از این گزینه چه انتخابی دارید؟ ۲. «تکنیک چندمولفهای»، تکنیکی است که در آن شما متوجه بیش از یک گزینه در آن واحد میشوید. ۳. تکنیک «پیش از واقعه»، به شما مجال میدهد به این امر توجه کنید که چطور یک تصمیم ممکن است به خطا منجر شود و تحلیل میکند که حالا شما چه کاری انجام خواهید داد تا میزان خسارت را به کمترین میزان برسانید. ۴. روش «Tripwires»، در این تکنیک هدف پرتاب شما به فراسوی نظم روتین فکریتان است؛ یعنی ایجاد فضا و زمانی برای بازنگری تصمیم اخذ شده یا اتخاذ تصمیم جدید. ۵. با زوم به جلو (رویکرد میکروسکوپی) و زوم به عقب (رویکرد تلسکوپی) نسبت به هدفتان بهترین اطلاعات لازم را یکجا گردآوری کنید و از درون و بیرون موقعیت به آن نگاه دوباره بیندازید. ۶. بهرهگیری از آرای بهترین دوستان صاحب نظر، میتواند یافتن راه دیگری برای تصمیمگیری را سادهتر کند؛ خصوصا بهترین دوستانی که موقعیتی مشابه شما دارند یا داشتهاند، میتوانند مشاوران خوبی باشند. شاید هیچکدام از این توصیهها و آزمونها کاملا جدید نباشند؛ اما اغلب آنها شامل تکنیکهای آزمایششدهای هستند که جواب دادهاند و در استراتژیهای موسسات تجاری استفاده شدهاند. این امر چیزی از ارزشمندی یا مفیدبودن آنها نمیکاهد و همه آنها را در یک مرتبه از کارآمدی قرار میدهد. رویهمرفته، پیشنهادهای مولفان مذکور، فرآیند تصمیمگیری را ساده یا دست کم، سادهتر میکند.
ارسال نظر