سازمانهای چابک مجازی
سازمانها امروزه به طور فزایندهای شاهد تبدیل شدن «ساختار» خود به شبکه ظریف و پیچیدهای از روابط داخلی و خارجی هستند. این پدیده سازمانی به عنوان سازمان مجازی نامگذاری شده، که به عنوان شبکهای موقت از شرکتهای مستقل - تامینکنندگان، مشتریان، پیمانکاران فرعی، حتی رقبا- تعریف میشود که با استفاده از فناوری اطلاعات برای به اشتراکگذاری مهارتها، دسترسی به بازار و هزینهها با یکدیگر متصلاند. یک سازمان چابک سازمانی است که دستهای از قابلیتهای کانونی کسبوکار برای سودآوری بالای عملیاتی را شناسایی میکند و سپس حول آن قابلیتها سازمانی مجازی میسازد.
سازمانها امروزه به طور فزایندهای شاهد تبدیل شدن «ساختار» خود به شبکه ظریف و پیچیدهای از روابط داخلی و خارجی هستند. این پدیده سازمانی به عنوان سازمان مجازی نامگذاری شده، که به عنوان شبکهای موقت از شرکتهای مستقل - تامینکنندگان، مشتریان، پیمانکاران فرعی، حتی رقبا- تعریف میشود که با استفاده از فناوری اطلاعات برای به اشتراکگذاری مهارتها، دسترسی به بازار و هزینهها با یکدیگر متصلاند. یک سازمان چابک سازمانی است که دستهای از قابلیتهای کانونی کسبوکار برای سودآوری بالای عملیاتی را شناسایی میکند و سپس حول آن قابلیتها سازمانی مجازی میسازد. ایجاد یک ساختار سازمانی چابک مجازی مستلزم برونسپاری، پیمانهای استراتژیک، ساختار بدون مرز، رویکرد یادگیرنده دو سویه و سازمانی مبتنی بر وب (اینترنت) است. برونسپاری - ایجاد سازمان پودمانی برونسپاری نیروی محرک اولیه برای روند سازمان مجازی بود. مدیران به هنگام کوششهای خود برای تجدید ساختار سازمان، به ویژه اگر با گرایش فرآیند کسبوکار بوده، دریافتهاند که اغلب فعالیتهای متعددی را میتوان یافت که «از جنبه استراتژیک حیاتی» نیستند. این مطلب به ویژه در مورد فعالیتهای ستادی و فرآیندهای کنترل اداری متعددی صدق میکند که پیشتر در حیطه سطوح متعددی از مدیران میانی سازمان قرار داشتند. ولی میتواند همچنین اشاره به فعالیتهای اصلی داشته باشد که گامهایی از زنجیره ارزش کسبوکار هستند- خرید، ارسال، تولید و مانند آن. موشکافی بیشتر، مدیران را به این نتیجهگیری هدایت کرده که این فعالیتها ارزش اندکی به محصول یا خدمت میافزایند یا کاملا بدون ارزشند، یا اینکه میتوان همان کار را توسط کسبوکارهای دیگری که در آن فعالیتها تخصص دارند، با کارآیی هزینه بیشتر (و با شایستگی) به انجام رسانید. اگر این مطلب صحیح باشد، در آن صورت کسبوکار میتواند مزیت رقابتی خود را با برونسپاری فعالیتها تقویت کند. گزینش برونسپاری فعالیتها با ایجاد سازمان «پودمانی» پیوند یافته است. یک سازمان پودمانی سازمانی است که با استفاده از متخصصان یا شرکتهای مستقل مختلفی که گرد هم آمدهاند تا فعالیت اصلی یا پشتیبان خود را برای حصول به نتیجهای موفق به اشتراک بگذارند، محصولات یا خدمات خود را ارائه میکند. بسیاری از سازمانها مدتها پیش برونسپاری وظایفی مانند مدیریت پرداخت حقوق و مزایا را شروع کردند- یک وظیفه اداری جاری که با سهولت و کارآیی بیشتر توسط شرکتی که در آن فعالیت تخصصی دارد، انجام میشود. برونسپاری فرآیند کسبوکار سریعترین رشد را در صنعت خدمات برونسپاری در جهان دارد و شامل طیف گستردهای از وظایف اداری است- منابع انسانی، تدارکات مواد اولیه، مالی و حسابداری، خدمات مشتری، لجستیک زنجیره تامین، مهندسی، تحقیق و توسعه، فروش و بازاریابی، مدیریت تسهیلات و حتی آموزش و تربیت مدیران. پیمانهای استراتژیک پیمانهای استراتژیک توافقاتی هستند بین دو یا چند شرکت که در آن طرفین تواناییها، منابع، یا تخصصهایی را به منظور اقدامی مشترک، معمولا با هویت خاص خود، به اشتراک میگذارند، که در آن هر شرکت در ازای بازدهی برای مشارکت در سرمایهگذاری مشترک و بهرهگیری از کنترل کلی خود میگذرد. پیمانهای استراتژیک با روابط ناشی از برونسپاری فرق میکنند، زیرا شرکت درخواستکننده به هنگام برونسپاری کنترل را حفظ میکند، درحالیکه پیمان استراتژیک مستلزم واگذاری کنترل به شخصیت حقوقی مشترک، یا پیمان، است که در آن تبدیل به یک شریک میشود. ساختارهای بدون مرز جک ولش، سمبل مدیریت، اصطلاح ساختار بدون مرز را ابداع کرد تا چشمانداز خود را از آینده جنرال الکتریک توصیف کند: توانایی تولید دانش، به اشتراکگذاری دانش و بردن دانش به جاهایی که بتوان از آن برای ایجاد ارزش برتر استفاده کرد. یک مولفه کلیدی در این مفهوم برداشتن بخشهای داخلی بود تا افراد در جنرال الکتریک بتوانند فراتر از مرزهای وظیفهای، کسبوکار و جغرافیایی و به منظور دستیابی به تنوع یکپارچه- توانایی انتقال بهترین ایدهها، پیشرفتهترین دانش و با ارزشترین افراد، به سرعت، به سادگی و آزادانه در سرتاسر جنرال الکتریک- کار کنند. سازمانهای یادگیرنده دو سویه تکامل ساختار سازمانی مجازی به عنوان یک سازوکار درونی مورد استفاده مدیران برای پیادهسازی استراتژی، به همراه خود شناختی از نقش مرکزی دانش در این فرآیند آورده است. دانش ممکن است به صورت دانش عملیاتی، روابط با شبکههای مشتریان و آگاهی از آنها، دانش فنی که مبنای محصولات یا فرآیندها قرار میگیرند، روابط با افراد کلیدی یا فردی معین که میتواند کارها را تسریع کند و مانند آن باشد. با این وصف میتوان سازمان یادگیرنده را اینگونه تعریف کرد: سازمان ساختار یافته حول این ایده که باید امکان یادگیری، جستوجوی دانش و ایجاد فرصتهایی برای ایجاد دانش جدید را فراهم کند. چنین سازمانی به بازارهای جدید به منظور یادگیری در مورد آن بازارها وارد خواهد شد تا صرفا به منظور آوردن برندی به آن، یا یافتن منبعی برای بهرهبرداری از آن باهوشترها به جای وارد شدن به یک بازار برای بهرهبرداری صرف از برندها یا منابع ارزان، برای یادگیری به بازار وارد میشوند. این جابهجایی در مفاد یک ساختار، بنابراین، به معنی جستوجو برای اطلاعات به منظور ایجاد قابلیتهای جدید است. تقاضا در یک بخش دیگر جهان میتواند آغازکننده روند برای یک محصول جدید در خانه (کشور) باشد. پس ساختار یک شرکت نیاز به سازماندهی دارد تا یادگیری، به اشتراکگذاری دانش و ایجاد فرصتهایی برای ایجاد آن دانش را ممکن سازد. ازاینرو داشتن ساختارهایی که بر هماهنگی بیش از کنترل تاکید میکنند و اجازه انعطافپذیری را میدهند (دوسویه هستند) و بر ارزش و اهمیت روابط و تعامل غیررسمی بیش از سیستمها، فنون و کنترلهای رسمی تاکید میورزند، همگی ویژگیهایی هستند که مرتبط با ساختارهای اثربخش قرن بیست و یکم تلقی میشوند. منبع: مدیریت استراتژیک: تدوین، پیادهسازی و کنترل مترجم: محمدحسین بیرامی * سازمان مدیریت صنعتی
ارسال نظر