الگو بودن ابزاری مهم در رهبری سازمانی
سید محمد اعظمینژاد* منبع: Mindtools احتمال دارد در طول تجربه کاری خود با چنین مدیرانی روبهرو شده باشید: مدیری که به کارکنان تاکید میکند، اضافه کاری برای کارکنان ممنوع است، اما خود تا دیروقت در محل کار میماند یا مدیری که استفاده از اینترنت را ممنوع اعلام میکند؛ اما خود در محل کار اقدام به خرید اینترنتی میکند یا مدیری که بر رعایت و کاهش هزینههای شرکت تاکید دارد؛ ولی برای دفتر کار خود اقدام به خرید مبلمان و دکوراسیون با معروفترین و گرانترین نام تجاری میکند. بدترین شیوه ممکن رهبری برای یک سازمان این است که مدیر آن این پیغام را به کارکنان منتقل کند: «شما هر کاری را که من میگویم انجام دهید، نه کاری که من انجام میدهم!» وقتی چنین اتفاقی رخ میدهد شما به راحتی میتوانید کاهش انگیزه و حسن نیت را در میان کارکنان خود ببینید.
سید محمد اعظمینژاد* منبع: Mindtools احتمال دارد در طول تجربه کاری خود با چنین مدیرانی روبهرو شده باشید: مدیری که به کارکنان تاکید میکند، اضافه کاری برای کارکنان ممنوع است، اما خود تا دیروقت در محل کار میماند یا مدیری که استفاده از اینترنت را ممنوع اعلام میکند؛ اما خود در محل کار اقدام به خرید اینترنتی میکند یا مدیری که بر رعایت و کاهش هزینههای شرکت تاکید دارد؛ ولی برای دفتر کار خود اقدام به خرید مبلمان و دکوراسیون با معروفترین و گرانترین نام تجاری میکند.
بدترین شیوه ممکن رهبری برای یک سازمان این است که مدیر آن این پیغام را به کارکنان منتقل کند: «شما هر کاری را که من میگویم انجام دهید، نه کاری که من انجام میدهم!» وقتی چنین اتفاقی رخ میدهد شما به راحتی میتوانید کاهش انگیزه و حسن نیت را در میان کارکنان خود ببینید.
افراد سازمان با مشاهده رفتارهای دوگانه- اینکه چیزی گفته شود و کاری دیگری کاملا مخالف آن انجام شود- احساس خیانت میکنند و این موضوع میتواند برای سازمان بسیار مخرب باشد. اگر این وضعیت برای شما نیز اتفاق افتاده باشد، احتمالا احساس ناامیدی و شکست را در این شرایط تجربه کردهاید.
یک جمله قدیمی در تعبیر تفاوت رهبری و مدیریت میگوید: «رهبران کار درست را انجام میدهند؛ ولی مدیران درست کارها را انجام میدهند.» به عنوان یک رهبر بخشی از وظیفه سازمانی شما الهام بخشی به کارکنان و جهتدهی آنان برای رسیدن به چشمانداز سازمان است. برای این کار، شما باید این کار را به صورت عملی و با رفتار خود به کارکنان نشان دهید.
وقتی شما به عنوان یک الگو ایفای نقش میکنید، تصویری مثبت در ذهن افراد میگذارید. کارکنان با خود میگویند: «وقتی او میتواند این کار را انجام دهد، پس من هم میتوانم.» وقتی اینچنین عمل میکنید به راحتی افراد را بهدنبال خود میکشانید.
نگاهی به مدیر افسانهای شرکت جنرال الکتریک، آقای جک ولش میتواند جالب باشد. او میدانست که شرکت جنرال الکتریک، با انجام بسیاری از کارها توسط شخص او میتواند به صورت یک الگو به نقطه بهبود و تحول برسد. او ایده «سازمان بدون مرز» را مطرح کرد. این ایده به همه افراد سازمان اجازه میدهد تا به جای آنکه فرمانی از بالا به پایین به آنها داده شود، ایدهپردازی کنند. او میخواست سازمان را از حالت کندی به چالاکی در آورد.
او قول داد که تمام ایدههای افراد سازمان را بشنود و این کار را انجام داد. همه کارکنان از پایینترین رده کارگری تا مدیران ارشد در مورد ایدههایی که میتوانست وضعیت بهتری برای شرکت ایجاد کنند، قرار گرفتند؛ اما این اقدام، فقط صحبت در مورد این ایدهها نبود، جک ولش در حال ایفای نقش به عنوان یک الگو برای همه کارکنان در سازمان بود.
جک ولش بر عزم خود راسخ بود و میدانست که درست عمل میکند. آنچه به دست آمد، موفقیت چشمگیر شرکت جنرال الکتریک به عنوان شرکتی موفق و فوقالعاده در مدیریت بود. همه کارکنان همواره از جک ولش به عنوان رهبر سازمانی خود یاد میکردند؛ چرا که میدانستند که او به آنچه میگوید عمل میکند.
ابزار الگو بودن شامل این مولفهها است:
۱. دست به آچار باشید؛ نیازی نیست که شما به اندازه یک تکنسین حرفهای در سازمان خود ایفای نقش کنید، اما باید درک عمیقی از صنعت و کسبوکار خود داشته باشید. رهبران سازمان مسوولیتهای زیادی دارند، اما این مهم است کارکنان حضور شما را حس کنند. این راهی عالی برای اعتمادسازی و کمک به توسعه دانش و مهارتهای شما است.
۲. به حرف خود عمل کنید؛ اقدام شما نسبت به یک ارزش سازمانی میتواند تاثیر بسیار زیادی داشته باشد. کارکنان همانگونه که ذکر شد به شما نگاه میکنند و از شما الگو میگیرند.
۳. برای کارکنان احترام قائل شوید؛ یکی از سریعترین راههایی که سازمان را دچار تعارض، بحران و آسیبپذیری میکند، احترام است. تمامی کارکنان در هر سطحی که باشند، به احترام نیاز دارند. اگر رهبر سازمان برای آنها احترام قائل نباشد، چگونه میتوان از سطوح پایینتر مدیریتی انتظار احترام داشت؟
۴. به کارکنان گوش کنید؛ یکی از نشانههای یک رهبر خوب در سازمان این است که بداند همه چیز را نمیداند و با شنیدن بازخوردهای مستمر کارکنان از آنها مشاوره بگیرد.
۵. پاسخگوی مسوولیتها باشید؛ بهترین حالت این است که اگر سازمان موفقیتی به دست آورد، آن را نتیجه تلاش جمعی سازمان بدانید و اگر دچار شکستی شد مسوولیت آن را بهعنوان رهبر سازمان بپذیرید.
۶. به کارکنان اجازه فعالیت آزادانه دهید؛ مدیریت جزئیات را متوقف کنید. سعی کنید تمرکز اصلی شما بر روی ماموریت، چشمانداز، ارزشهای سازمانی و اهداف باشد. سپس با این تاکید به کارکنان اجازه نوآوری
دهید
۷. مراقب خودتان باشید! سلامتی موضوع ضروری برای یک رهبر سازمانی است؛ چرا که به شما سطح انرژی بالاتر و بهرهوری بالاتری میدهد. تنها راه برای اشاعه فرهنگ سلامتی در سازمان نیز این است که در آن الگو
باشید.
*عضو هیات رییسه کمیته تخصصی توسعه- انجمن مدیریت منابع انسانی ایران (hrjournalist.blogfa.com)
ارسال نظر