آثار جبران‌ناپذیر «صاحبان قدرت» بر سازمان

مترجم: شادی درویش

تصمیماتی که توسط افراد قدرتمند در تجارت و سایر زمینه‌ها گرفته می‌شود، می‌تواند اثرات بسزایی بر سازمان و کارمندان آنان داشته باشد. میان حس قدرت افراد با تمرکز بر مهم‌ترین بخش تصمیم‌گیری که گوش دادن به نصایح و پیشنهادهای دیگران است رابطه‌ای عکس برقرار است. حس قدرت، اعتماد به نفس را افزایش می‌دهد که این اعتماد به نفس تا مرز باور کامل به اعتقادات و قضاوت‌های شخصی و نادیده گرفتن صحبت‌های دیگران پیش می‌رود و نهایتا منجر به تصمیم‌گیری‌های نادرست می‌شود.

تحقیقات گذشته نشان می‌دهند که کیفیت تصمیم‌گیری زمانی کاهش می‌یابد که افراد تنها از باور‌ها و اعتقادات شخصی خود پیروی کنند و به پندهای دیگران گوش فرا ندهند. اطلاعات گرفته شده از پیشنهادهای دیگران سبب کمک به متعادل‌سازی بی‌نظمی‌های ذهنی می‌شود؛ این امر هنگامی نتیجه‌بخش است که این افراد ارزش ویژه‌ای برای ایده‌ها و برداشت‌های شخصی خود قائل باشند؛ اما سوال اینجاست که قدرت در معانی مختلفش - میزان اثرگذاری روی دیگران، کنترل افراد زیردست، توانایی تشویق و تنبیه سایرین - چه تاثیری بر توجه فرد تصمیم‌گیرنده نسبت به پیشنهادهای دیگران دارد؟

ارزیابی‌های گوناگونی برای یافتن پاسخ این سوال در زمینه‌های مختلف تجارت انجام شد؛ طی این ۴ آزمون رابطه بین قدرت‌طلبی افراد و گوش دادن به نظرات و پیشنهادهای دیگران و پذیرفتن آنان به طورکامل بررسی شد. ارزیابی‌های ما نشان داد که قدرتمندان در مقایسه با سایر افراد، نسبت به پیش‌‌بینی‌ها و پند‌های دیگران بی‌اعتنا هستند؛ این موضوع در مردان نسبت به زنان پر‌رنگ‌تر است و آنان به هیچ وجه تمایل به پذیرفتن راهنمایی‌هایی از جانب اطرافیان ندارند. نتیجه دیگر این ارزیابی‌ها این بود که اعتماد به نفس، شرط اول مدیریت از دیدگاه آنان است و پند‌پذیری و بهره‌جویی از راهنمایی‌های دیگران را به عنوان نقطه ضعفی برای خود و جایگاه خود می‌دانند و باید تمام اطمینان خاطر و اعتماد به نفس خود را بر دیدگاه و نظر خودشان متمرکز کنند. در برخی مواقع، این امر خود آفتی خطرناک برای قدرت آنان محسوب می‌شود.

در اولین ارزیابی، ۲۰۸ متخصص برای یافتن «رابطه قدرت و بهره‌جویی از راهنمایی‌های سایرین» مورد آزمایش قرار گرفتند. هر کدام از آنان در رشته‌‌ای متفاوت از جمله حسابداری، مهندسی، بخش فروش، بازاریابی، بخش اقتصاد و دارایی، گروه تحقیق و توسعه و سایر بخش‌ها در یک شرکت نسبتا متوسط به مدت ۴ سال مشغول به کار بودند. در ابتدا تمامی شرکت‌کنندگان از جهت میزان نفوذ و قدرتی که در سازمان خود داشتند بر مبنای معیار‌هایی مانند دیدگاه و صلاحدید آنها در تخصیص حقوق و مزایا به سایر کارمندان، امکان استخدام و اخراج کردن کارمندان، نقش مفید و موثر آنان در بخش خود یا حتی سایر بخش‌های مرتبط در شرکت و همچنین میزان حرف‌شنوی و اطاعت سایر زیردستان از آنان، سنجیده شدند.

در خلال آزمایش اول، همکاران این افراد مورد سوال قرار گرفتند تا تعیین شود این افراد در هنگام دریافت نظرهای دیگران چگونه تصمیم می‌گیرند یا چگونه در تصمیم خود تجدید نظر می‌کنند. در این زمان، تمامی عوامل موثر بر این رفتار‌ها، از جمله جنس شرکت‌کنندگان - زن یا مرد، زمانی که آنها با همکاران خود در ارتباطند و اینکه آیا همکاران ایشان، از آنان به عنوان مدیری شایسته یاد می‌کنند یا خیر، مورد بررسی قرار گرفت (مورد آخر برای بررسی هر گونه سوگیری مثبت در ارزیابی همکاران بررسی شد.)

ارزیابی‌ها نشان داد افرادی که خود را از سایرین قدرتمند‌تر می‌پندارند، از دیدگاه همکارانشان، به پیشنهادها و اندرزهای دیگران کم‌توجه‌تر هستند که این قدرت عامل اعتماد به نفس بالای آنها در داوری‌ها و تصمیم‌گیری‌های آنها است. همچنین این نتایج نشان می‌داد که زنان نسبت به مردان از اعتماد به نفس کمتری در تصمیم‌گیری‌هایشان برخوردارند که این امر به گفته همکارانشان سبب تمایل بیشتر آنها به پند‌پذیری و گوش دادن به نظرات دیگران نسبت به مردان می‌شود.

در ارزیابی دوم، ۶۳ دانش‌آموز برای تخمین هزینه تصویب شده شهریه برخی از دانشگاه‌ها در آمریکا مورد سوال قرار گرفتند. هفت دانشگاه سراسری و خصوصی به صورت تصادفی برای این برآورد‌ها انتخاب شد. شرکت‌کنندگان در خلال ارزیابی درباره شهریه دانشگاه، باید به سوالاتی از جمله اینکه تا چه حد به جواب‌های خود اطمینان دارند و تا چه اندازه در روابطشان احساس قدرت می‌کنند نیز پاسخ می‌دادند؛ پس از پاسخگویی به سوالات تخمین شهریه و جمع‌آوری برگه‌ها، برای بار دوم برگه‌ها میان شرکت‌کنندگان پخش شد با این تفاوت که هر فرد برگه فرد دیگری را در دست داشت و فرصت این را داشت که از مقایسه برگه خود و برگه‌ای که در دست داشت صحیح‌ترین تخمین را انتخاب کند و تخمین خود را در صورت لزوم تغییر دهد. درست شبیه به آزمایش اول، در این ارزیابی نیز زنان بیشتر از مردان تحت تاثیر تحلیل‌ها و نتیجه‌گیری‌های دیگران قرار گرفتند و تخمین‌های خود را تغییر دادند، در‌حالی که مردان با اعتماد به نفس و قدرت بیشتر در مقابل تغییر برآورد‌ها مقاومت کردند.

در ارزیابی سوم نیز ۲۵۰ نفر در رده‌های سنی ۱۸ تا ۶۵ سال برای تخمین ارزش ریالی سکه‌هایی که سه ظرف مشخص را پر می‌کند، مورد سوال قرار گرفتند. سپس، شرکت کنندگان با توجه به میزان تاثیر‌پذیریشان از پاسخ‌های دیگران پس از جا‌به‌جایی برگه سوالات، به دو گروه بسیار قوی و نسبتا قوی تقسیم شدند؛ آنان که تاثیر خیلی کمی پذیرفته بودند در گروه افراد بسیار قوی و کسانی‌که بیشتر تحت تاثیر پاسخ‌های دیگران قرار گرفته بودند در گروه نسبتا قوی قرار گرفتند.

بعد از این تقسیم‌بندی قدرت‌ها، شبیه آزمون قبل، شرکت‌کنندگان میزان اعتماد به نفس خود را با توجه به پاسخ‌هایی که برای ارزش سکه‌ها داده بودند و اینکه آیا مایل به تغییر آن شده بودند یا خیر سنجیدند. باز هم مشابه قبل، شرکت‌کنندگانی که در گروه افراد بسیار قوی قرار داشتند با اعتماد به نفس بیشتری رفتار کرده بودند و تحلیل دیگران بر پاسخ آنان تاثیری نگذاشته بود. بنابراین در این آزمون این نکته مشهود بود که اگرچه قدرت، میزان اعتمادبه‌نفس افراد را تا حد خوبی در تصمیم‌گیری‌ها بالا می‌برد، به همان اندازه تاثیر‌پذیری آنان را از دیگران کاهش می‌دهد.

و سرانجام در آزمون آخر، محققان قصد داشتند ببینند که آیا کاهش توصیه‌پذیری افراد تحت تاثیر قدرت شخصیشان، میزان دقت آنان در تصمیم‌گیری نهایی را کاهش می‌دهد یا خیر. در این آزمون که شباهت بسیاری با آزمون دوم داشت، از تعداد ۱۲۶ دانشجوی دوره کارشناسی در رشته مدیریت بازرگانی خواسته شد که شهریه مصوب ثبت‌نام ۷ دانشگاه منتخب در آمریکا را پیش‌بینی کنند؛ سپس شبیه آزمون‌های پیشین، آنها اعتماد به نفس خودشان را با توجه به دقتی که در جوابگویی به‌کار برده بودند، سنجیدند و در گروه‌های بسیار قوی و نسبتا قوی گروه‌بندی شدند؛ اما این بار، پیش از محاسبه دقیق برآورد‌ها، از استادان این دانشجویان خواسته شد که به شرکت‌کنندگان جواب‌هایی با دقت‌های متفاوت درباره‌‌ سوالات بدهند. پس از آن دانشجویان در صورت تغییر پاسخ‌ها، دوباره اعتماد به نفس خودشان را رتبه‌بندی کردند.

علاوه بر تایید نتایج ارزیابی‌های قبلی بر مبنای اینکه افراد قدرت طلب تمایل کمتری به شنیدن نصیحت‌ها و پیشنهادهای دیگران دارند و با اعتماد به نفس بیشتری رفتار می‌کنند، آزمون آخر نشان داد که شرکت‌کنندگان حاضر در گروه بسیار قوی در مقایسه با اعضای گروه دیگر، دارای دقت کمتری در جواب‌هایشان بوده‌اند. با محاسبه میانگین انحراف از معیار جواب‌های اولیه شرکت‌کنندگان و پاسخ‌های صحیح، محققان به این نتیجه دست یافتند که شرکت‌کنندگان گروه نسبتا قوی، پاسخ‌های بسیار نزدیکی به مقدار واقعی شهریه دانشگاه‌ها داشته‌اند، چراکه آنان جواب‌های اولیه خود را با در نظر گرفتن پیشنهادهای استادهایشان متعادل‌سازی کردند و سعی داشتند به واقعیت از دیدگاه دیگران نیز نزدیک شوند.

محققان اعلام کردند که نتایج به دست آمده مفهوم نامطلوبی را از سازمان‌ها بازتاب می‌کنند و آن این است که قدرت نه تنها می‌تواند تاثیر منفی بسزایی بر پند‌پذیری افراد بگذارد، بلکه می‌تواند بر روش‌های فردی آنها در کمک خواستن از دیگران یا در پذیرش بازخورد‌ها از جانب سایر همکاران موثر باشد؛ اما از آنجا که قدرت و اعتماد به نفس بسیار به هم مرتبط هستند، راه‌هایی وجود دارد که بتوان آثار این مشکلات را کمتر کرد، برای مثال با تمرکز بر حل مشکل اعتماد به نفس کاذب در افراد قدرت‌طلب. همچنین محققان ذکر کردند که سازمان‌ها نیز قادرند نقش موثری در افزایش پند‌پذیری این افراد ایفا کنند تا زمانی‌که این امر برای آنان ارزشمند تلقی شود.

به عنوان نکته‌ای دیگر، سازمان‌ها می‌توانند در همان مراحل اولیه تصمیم‌گیری، جلساتی برای بررسی پیشنهادها و انتقادات مربوطه برپا کنند، پیش از آنکه افراد قدرت‌طلب، شانسی برای اجرای عقیده شخصی خود پیدا کنند. به همین ترتیب اگر مدیران در این مرحله، از اجرای طرح شخصی خود بدون توجه به نظر دیگران جلوگیری کنند، از تمرکز روی یک نکته مشخص از طرح اصلی دور خواهند شد و نگاه کلی‌تری به تمام موضوع پیدا می‌کنند.

به طور کلی باید گفت که افراد قدرت‌طلب میل کمتری در استفاده از نظرات دیگران نشان می‌دهند؛ زیرا دارای اعتماد به نفس بالایی در تصمیم‌گیری‌های مختلف هستند و نیازی به تعامل با افکار دیگران نمی‌بینند و به ناچار در انتها با صرف نظر از تمام ایده‌های پیشنهادی، ریسک یک تصمیم نادرست را متحمل می‌شوند.