دیوانگی! - ۶ اردیبهشت ۹۰

سریما نازاریان

منبع: HBR

پاسخ مطالعه موردی هفته گذشته

یکی از مشاوران کلیدی سازمان پیرس که یک دختر جوان و بسیار با استعداد است، پس از مواجه شدن با برخی شرایط سخت در زندگی‌ شخصی (ترک کردن نامزد و فوت پدرش) دچار یک حمله افسردگی شده است و شروع به ارسال ایمیل‌هایی با محتوای بی ربط به سازمان کرده است. سوال این است که در این شرایط سازمان در مقابل او چه واکنشی باید در پیش بگیرد. هری باید فکر‌های کاری و قانونی در این مورد را کنار بگذارد و درست مانند یک انسان که به انسانی دیگر که دچار استرس شده است کمک می‌کند، یاری دهد.

خواندن این مورد به من توانایی درک ترسی را داد که افراد در مورد افسردگی دیوانه وار احساس می‌کنند. البته می‌توان اینچنین هم گفت که شما تا زمانی که چیزی را به شخصه تجربه نکرده‌اید نمی‌توانید در مورد آن اظهار نظر کنید. هری باید فکر‌های کاری و قانونی در این مورد را کنار بگذارد و درست مانند یک انسان که به انسانی دیگر که دچار استرس شده است کمک می‌کند، یاری دهد. کارمند ستاره او هیچ خانواده‌ای ندارد. به نظر من همین موضوع هری را در مقابل او مسوول می‌کند.

شاید هری نسبت به سایر مدیر عامل‌ها در این مورد راحت‌تر بتواند عمل کند. سازمان‌های مشاوره‌ای معمولا سازمان‌های غیرساختار یافته هستند و به عنوان مدیر عامل چنین سازمانی هری احتمالا کاترینا را به عنوان یک همکار به معنای واقعی کلمه می‌بیند. چنین روابطی در سازمان‌های خدماتی حرفه‌ای را می‌توان ارتباط متقابل یا یک خانواده گسترش یافته نامید. در چنین سازمان‌هایی افراد امکان کار کردن با همکاران بسیار با استعداد و باانگیزه را پیدا می‌کنند که حاضرند تمام توانایی‌هایشان را در اختیار شما قرار دهند. هری نمی‌تواند بدون ادای دین کردن در مقابل همه آن چیز‌هایی که کاترینا به او داده است او را از سازمان بیرون کند.

حتی اگر هری مدیر عامل یک سازمان دولتی هم بود، در پیش گرفتن یک رویکرد مهر آمیز شاید درست‌ترین کار ممکن باشد. زمانی که مدیران با یک کارمند در شرایط استرسی با احترام و نگرانی برخورد می‌کنند، آنها ذخایر بزرگی از مهر و مهربانی در سازمان‌شان ایجاد می‌کنند. این موضوع نباید تنها دلیل یک مدیر عامل برای نشان دادن برخورد خوب از خودش باشد، ولی نکته اینجا است که بسیاری از مدیران این واقعیت را فراموش می‌کنند.

با توجه به مسوولیت‌های خودش در مقابل پیرس و سایر همکارانش، هری احتمالا نمی‌تواند آن قدر زمان که نیاز است به این موقعیت تخصیص دهد و احتمالا باید فرد دیگری را پیدا کند که بتواند از پس این شرایط برآید. در شرایط عادی این فرد باید مدیر بخش کاترینا باشد؛ ولی با توجه به روابط نامناسب کاترینا با رونالد، درگیر کردن او احتمالا تنها منجر به بدتر شدن حال کاترینا می‌شود.

فرد درست در این شرایط احتمالا کارل است که مزیت دوست بودن با کاترینا را هم دارد. با این وجود، حتی با اینکه کارل بعد از دعوای کاترینا با رونالد سعی می‌کند اداره امور را در دست بگیرد، هری هم باید سعی کند از نزدیک در جریان امور باشد؛ چرا که او هم در مقابل کاترینا و هم در مقابل پیرس مسوول است که اطمینان پیدا کند که بحرانی که کاترینا در آن درگیر است به خوبی مدیریت می‌شود. او نمی‌تواند چنین کاری را به فرد دیگری واگذار کند و سپس خودش را از موضوع کنار بکشد. علاوه بر اینها، کارل درست همانند بسیاری از مدیران در این شرایط به خوبی نمی‌داند چه واکنشی باید نشان دهد. زمانی که او شروع به دریافت ایمیل‌های دیوانه وار از کاترینا کرد، اولین راهکاری که به ذهنش رسید پناه بردن به هری بود. کار بهتر و حرفه‌ای‌تر در این شرایط این بود که او سعی کند خودش ماهیت و میزان بحرانی را که کاترینا درگیر آن است، شناسایی کند.

کارل باید با کاترینا صحبت کند تا بفهمد که آیا او از عواقب کارهایش به خوبی آگاه است یا خیر. او باید با همکاران کاترینا هم صحبت کند که ببیند آنها تا چه حد از شرایط ذهنی او آگاه بوده اند. سپس او باید ببیند آیا کاترینا دکتر یا روانپزشکی دارد که بتوان به او خبر داد یا خیر. اگر در زندگی کاترینا چنین فرد حرفه‌ای وجود دارد، کارل باید توصیه آن فرد را در مورد اینکه پیرس چگونه می‌تواند به کاترینا کمک کند، جویا شود. به وضوح سازمان با چنین جست‌وجو‌هایی در زندگی کاترینا وارد یک حیطه خاکستری می‌شود، ولی کارل و هری نباید اجازه دهند نگرانی‌هایشان در این مورد جلوی تلاششان برای کمک کردن به یک همکار در اضطراب را بگیرد.

کاترینا باید به یک مرخصی پزشکی برود. زمانی که سازمان دارد شرایط این مرخصی را آماده می‌کند، باید به کاترینا اطلاع دهد که او پس از بهبود یافتن می‌تواند به سازمان برگردد. اگر او به سازمان برگشت، کاترینا و هری باید در مورد نقش آینده او در سازمان با یکدیگر صحبت کنند. آیا او می‌تواند به صورت تمام وقت به عنوان یک مشاور به کارش ادامه دهد؟ یا اینکه استرس این شرایط کاری روی نقاط ضعف او در این مورد فشار خواهد آورد؟ او چه نقش‌های دیگری را می‌تواند به عهده بگیرد؟ روش‌های بسیاری وجود دارد که به وسیله آنها یک فرد بسیار بااستعداد مانند کاترینا می‌تواند برای سازمان خلق ارزش کند، ولی همه این بحث‌ها متعلق به یک زمان دیگر است. در حال حاضر کاترینا به کمک پیرس نیاز دارد و پیرس هم در این شرایط باید به او کمک کند.