مهارتهای مدیریتی
رهبری سازمانی
رهبری به طور خلاصه نمونه و سرمشقی برای پیروی دیگران است. سرمشق و نمونه به معنی تهیه یک استاندارد برتر برای دیگران میباشد. در حالی که رهبر به آنان انگیزه میدهد و تشویق میکند که از او پیروی کنند، آنان را به اشتیاق در میآورد. استفن کووی میگوید: «رهبری یک موقعیت شغلی در سازمان نیست، بلکه یک قدرت معنوی است که از پیروی عمومیو قواعد اخلاقی مانند صداقت، درستی و برخورد احترام آمیز با دیگران حاصل میشود.»
مترجم: فائزه دادخواهی اصل
رهبری به طور خلاصه نمونه و سرمشقی برای پیروی دیگران است. سرمشق و نمونه به معنی تهیه یک استاندارد برتر برای دیگران میباشد. در حالی که رهبر به آنان انگیزه میدهد و تشویق میکند که از او پیروی کنند، آنان را به اشتیاق در میآورد. استفن کووی میگوید: «رهبری یک موقعیت شغلی در سازمان نیست، بلکه یک قدرت معنوی است که از پیروی عمومیو قواعد اخلاقی مانند صداقت، درستی و برخورد احترام آمیز با دیگران حاصل میشود.» زمانی که به رهبران بزرگ میاندیشیم
چرا نام رهبران اقتصادی، بهندرت بر زبانها جاری میشود؟ احتمالا به این دلیل است که ما معمولا اجرای کار اقتصادی را به واسطه مدیریت میدانیم نه رهبری. در دنیای تجارت هر کسی برای ترکیب اثربخش مهارتهای رهبری و مدیریت شیوه خود را دارد. سن، تجارب کاری، مکان، تربیت و دانش تاریخی از جمله مواردی است که میتواند بر عقیده افراد اثر بگذارد. در تجارت امروز رهبران از رشتههای مختلف هستند و تاثیر قابل توجهی بر زندگی ما دارند.
به جای هم استفاده کردن اصطلاح مدیریت و رهبری تجاری، اشتباه گرفتن دو مفهوم متمایز ولی مکمل است. زمانی که از متفکر معاصر جان بالدونی، این سوال که چگونه رهبری و مدیریت در تعامل هستند پرسیده شد، او چنین پاسخ گفت: «مدیریت در مورد کنترل و رهبری در رابطه با هدایت میباشد. برای انجام اثر بخش برنامههای سازمان، شما به کنترل سیستمها و عملکرد آنان و همچنین راهنمایی کارکنان سازمان نیازمند هستید. با سرسختی مدیریت کنید اما کنترل رهبری را به نرمیاجرا نمایید. رهبری و مدیریت هر دو نقشهای ضروری را در موفقیت تجاری ایفا میکنند. مدیریت، ساختار، ثبات و سازماندهی را ایجاد میکند، در حالی که رهبری درصدد تاثیرگذاری، تشویق و ایجاد محیطی مناسب برای خلاقیت، نوآوری و خودانگیزی است.»جیم کالینز میگوید: «بهترین رهبران در درجه اول مدیران تاثیرگذاری بودند. آنهایی که در جستوجوی رهبری هستند، ولی در مدیریت شکست میخورند، نه فقط برای سازمان بلکه برای اجتماع خطرناک و نامناسباند.»پروفسور مارشال گلداسمیت میگوید: «رهبری ایجاد رویا و تشویق و بعد از آن توسعه و توانمند کردن دیگران برای رسیدن به این رویا میباشد اما مدیریت، نظارت بر نیل موفقیت آمیز به سوی اهداف است.»
کار گروهی و یک رویای مشترک
رهبران عالی به اصطلاح «ما» به جای «من» میاندیشند. زمانی که یک تیم موفقیت کسب میکند، همه اعضای آن سزاوار کسب اعتبار هستند و همه اعضای یک تیم میبایست در پذیرش مسوولیت شکست هم سهیم باشند. این رویکرد راه مناسبی است برای نفع بردن از کارمندان در پذیرش مسوولیت تصمیمات سخت. کارمندان میبایست بدانند که بقا و موفقیت سازمان به همان میزانی که به مجریان ارشد بستگی دارد، به آنان نیز وابسته است. مدیریت میتواند مسوولیت افراد را به عهده بگیرد، در حالی که رهبری نمیتواند. رهبران برتر اطرافشان را با افرادی توانا احاطه کردهاند که میتوانند روندها و وظایفی که برای یک تجارت موفقیت آمیز ضروری است را نظارت و مدیریت کنند. رهبران میفهمند که متحد کردن مردم با صدور دستورالعمل آنچه میبایست انجام شود، متفاوت است. رهبران باید بر یک تصویر بزرگتر متمرکز شوند و افراد سازمان را مطمئن سازند که همگی در یک رویای مشترک سهیماند. این مسوولیت نمیتواند به دیگران منتقل شود، زیرا آن رویا میبایست از سطح بالای سازمان نشات بگیرد. بعضی این مساله را بزرگترین مشخصه یک رهبر خوب مطرح مینمایند. رهبران میبایست از احاطه شدن توسط افراد «بله قربان گو» پرهیز نمایند و بر صداقت زیردستانشان تاکید ورزند. این مساله رهبران را توانا میسازد که از مشکلات بزرگتر، قبل از وقوع، جلوگیری نمایند و از آنان سبقت بگیرند. مناظره و مباحثه آزاد میتواند باعث تصمیمگیری بهتر و احساس مسوولیت شود.
آیا رهبری میتواند آموخته شود؟
این پرسش موضوع یک مناظره بزرگ است. شواهدی در طول تاریخ وجود دارد که نشان میدهد، رهبران دارای خصوصیات مشترکی همچون: گیرایی، درستی، فداکاری و توانایی ایجاد ارتباطی موثر بین رویاها و تشویق افراد برای فراهم آوردن یک تیم صمیمی هستند.آموزش رهبری به طور رسمی، در بسیاری از دانشگاهها و کالجها، به خصوص در درجات بالا، وجود دارد. این برنامههای قوی برای مواجه شدن در چالشهای سخت تجاری، دفاع از تغییر، ساخت تیم و رهبری در شرایط سخت، تاکید دارند.آموزش شغلی توسط مربی در مسیری هوشمندانه، میتواند چیزهایی را القا کند، که در هیچ مدرسهای آموزش داده نمیشود. اگر شما به اندازه کافی خوش شانس باشید با کسی کار میکنید که مهارت و کیفیت کار را در برابر شما مجسم میکند و شما عملکرد آن شخص را مشاهده و از آن تقلید میکنید. در اغلب اوقات رهبران موفق خودشان را در برج عاج منزوی نمیکنند و در سازمان، خود را در دسترس قرار میدهند. آنها با افراد ارتباط برقرار میکنند تا آنها را به این حس برسانند که در توانمندی سازمان بسیار مهم هستند.
مدیریت و رهبری در دنیای امروز
شاید بیش از هر زمانی در تاریخ ما، رهبری در تجارت به دلیل جریان نامطلوب اقتصاد، عنصری مهم باشد. بهترین رهبران، بهترین کارمندان را به وجود میآورند و همچنین تواناییها و مهارتهایی را که کارکنان از داشتن آن بیخبر بودند را کشف میکنند. مدیران و رهبران خوب همچون آجرهای ساختمان برای موفقیت هر تجارت نقش اساسی را ایفا میکنند.
برخی براین اعتقادند که دستورالعملی اسرار آمیز برای به وجود آوردن یک رهبر بزرگ وجود ندارد. و قطعا هیچ دو رهبری شبیه هم نیستند.
در حقیقت تفاوت شیوههای متفاوت رهبری بستگی به مدل خاص تجارت، کارمندان و روند کار دارد.اگر شما برای رشد و موفقیت، افراد را یاری مینمایید و ارزششان را در سازمان ارتقا میبخشید و باعث میشوید که افراد خود را عضو مهم تیم احساس کنند، بسیاری از افراد خواهان کار با شما هستند.جان کوئنسی آدامز این مساله را به بهترین نحو خاطر نشان ساخته است: «اگر عملکرد شما بیشتر برمبنای تشویق دیگران به رویاپردازی، یادگیری و پیشرفت باشد، شما یک رهبرید.»
ارسال نظر