تعریف مجدد از شکست‌

مترجم‌: مائده ارباب زاده

تصور می‌کنیم معنای شکست را می‌دانیم‌: محصولات خریداری نمی‌شوند، سازماندهی اوضاع را بدتر می‌کند، محموله‌ها تحویل داده نمی‌شوند، سخنرانی‌ها مورد تشویق نیستند و همه چیز منفجر می‌شود.‌اینها اتفاقات و بلایایی است که از آنها کابوس می‌سازیم. تصور ما آن است که شکست مقابل موفقیت است و سازمان خود را برای اجتناب از آن، بهینه‌سازی می‌کنیم. لایه‌های زیادی از مدیران را منصوب می‌کنیم تا هرگونه ریسکی را حذف کرده باشیم و مانع از هر اتفاقی شویم. یکی از راه‌هایی که برای اجتناب از شکست پیدا کرده‌ایم، تعریف کوته‌فکرانه‌ای از شکست است، به عبارت دیگر برخورد با هر اتفاقی به عنوان یک شکست. اما اگر نتیجه تلاش‌هایمان شکست نباشد، دلیلی برای ترس وجود ندارد، دارد؟ شکست، فوریت را به وجود می‌آورد، باعث می‌شود شما اخراج شوید، شکست دوام نمی‌آورد و نیازمند یک پاسخ است؛ اما باز هم شرایط موجود را دوست داریم و به طور باورنکردنی‌ای، آن را حفظ می‌کنیم.

داشتن تعصب شدید نسبت به لزوم شکست، احتمالا کسی را طرفدار من نمی‌کند، اما تصور می‌کنم چاره‌ای نداریم جز آنکه مصرانه تعریف دوباره‌ای از مفهوم شکست بدهیم تا نتایج بهتری از تعریف موجود در بر داشته باشد.

روزانه هزاران نفر به خط پشتیبانی مشتری شما زنگ می‌زنند، زیرا نمی‌دانند که یکی از محصولات شما را چگونه باید مصرف نمایند. این یک شکست است و بدتر از آن این است که آنها اصلا محصول شما را خریداری نکرده بودند. فروش صفر می‌تواند علائم هشدار را خاموش نماید، حال آنکه زنگ تلفن یک امر عادی به نظر می‌رسد نه یک شکست.

روزانه مقداری از منابع و دارایی‌هایتان به هدر می‌رود. امکان فروش محصولات به بهترین مشتریانتان، با فرستادن اقلام ناخواسته از دست می‌رود. آن همه کار سخت برای‌ایجاد یک خط تولید، به دلیل تمرکز بازاریابان شما بر روی مسائل دیگر، هدر رفته است. ‌اینها شکست است. شکست‌هایی که سرعت آنها به‌اندازه یک چرخ دستی پر از پول نقداست که بدون توجه در حال سوختن باشد.

اگر به شرکت و مشتریان خود اهمیت می‌دهید، حتما آنقدر برایتان مهم هست که بخواهید مروری بر معنای شکست به اندازه داشته باشید.

شکست در طراحی‌: اگر محصول یا خدمت شما درست طراحی نشود، مردم آن را درک نمی‌کنند و حتی ممکن است در حین استفاده از آن به خود صدمه زنند، پس شما شکست خورده‌اید.

شکست فرصت‌: اگر سرمایه شما به طور ضعیفی سازماندهی شده، از آن غفلت شده یا در حال زوال است، شما در حال از بین بردن آن هستید و شکست خورده‌اید.

شکست در اعتماد‌: اگر شما احترام و حسن نیت سهامدارانتان را با زدن میان‌برهایی برای رسیدن به سودهای کوتاه مدت از بین ببرید، شکست خورده‌اید.

شکست در تمایل‌: اگر سازمان شما کار را به دلیل مقاومت داخلی یا یک تاخیر موقت در قبول بازار، ناگهان ترک نماید، شما شکست خورده‌اید.

شکست در اولویت‌ها‌: اگر مدیر گروهتان تصمیم بگیرد تا بر روی کاری که ارزشی تولید نمی‌کند تمرکز نماید،‌ این کار همانند فرستادن سود به سمت رقیبانتان است و شما شکست خورده‌اید.

شکست در رها کردن‌: اگر سازمان شما به یک‌ایده، روش ساده یا تیم متوسط، سخت وفادار است و از آن جدا نمی‌شود، به معنای آن است که شهامت تولید محصول بهتر را ندارد، پس شما شکست خورده‌اید.

شکست در احترام‌: اگر شما بدون احترام و صداقت نسبت به افراد، مشتریان و منابع خود موفق شوید، شکست خورده‌اید.

و البته یکی از بزرگ‌ترین و مشکل‌ترین انواع شکست، عدم موفقیت در تشخیص زمان شکست است.

http://blogs.hbr.org