رقابت، دفاع از حقوق قانونی محصولات را مشکل کرده است
نرمافزار کد باز: راه نجات یا خودکشی؟
مارتینا ناگهان احساس ناخوشی کرد. دوباره برادر بزرگترش اوان تماس گرفته بود و با حرفهایش حال او را بد کرده بود. در عین اینکه نمیخواست به مارتینا کوچکترین صدمهای بزند، او توانسته بود او را تنها به کمک چند حرف به این حال دچار کند. حالا هم دنبالش میآمد تا با هم برای نهار بیرون بروند.
سریما نازاریان
مارتینا ناگهان احساس ناخوشی کرد. دوباره برادر بزرگترش اوان تماس گرفته بود و با حرفهایش حال او را بد کرده بود. در عین اینکه نمیخواست به مارتینا کوچکترین صدمهای بزند، او توانسته بود او را تنها به کمک چند حرف به این حال دچار کند. حالا هم دنبالش میآمد تا با هم برای نهار بیرون بروند. آنها به نهار و بعدش هم به نمایش بازیهای الکترونیکی میرفتند. مارتینا که مدیر عامل سازمان KMS تولیدکننده بازی الکترونیکی موسیقیایی Amp up بود، در دفترش منتظر رسیدن برادرش بود. او تصمیم در مورد Amp up را سال ۲۰۰۴ گرفته بود. زمانی که صحبت از فروختن ایده به دیگران یا تولید خصوصی آن بود، مارتینا پیشنهاد تولید آن را داده بود. Amp upها از دستههای گیتارهای الکترونیکی واقعی ساخته شدند، ولی جای سیمهای نواختن دگمه داشتند. این دستگاهها این امکان را فراهم میکردند که نوازندهها از همه جای دنیا تنها به کمک یک کامپیوتر با یکدیگر ارتباط برقرار کنند و یک قطعه خاص
را بنوازند. موفقیت این دستگاه فوقالعاده و بسیار سود آور بود. او زمانی که وارد خودروی بنز برادرش شد، گفت: «روز مرا خراب کردی میدانی؟» اوان یک سازمان شبکه ای کوچک را پایهگذاری کرده بود و از سودی که به دست آورده بود، برای سرمایهگذاری در سازمانهای تکنولوژیکی استفاده میکرد. در عین حال به کسب و کار خواهرش هم بسیار اهمیت میداد.
مارتینا ادامه داد: «چه مشکلی در دفاع کردن از استراتژی وجود دارد که خودمان آن را ایجاد کردهایم؟ چرا باید کد نرمافزار استفاده شده در این محصول را در اختیار همه بگذاریم؟ آخر این چه پیشنهادی است؟»
«صبر کن تا ببینی.»
در نمایش او مارتینا را به چند دانشجوی کم سن و سال نشان داد که همگی چیزهایی مانند Amp up در دست داشتند و گفت که اینها بنیانگذاران سازمان Open chord هستند. مارتینا از دست برادرش عصبانی شد. این بچهها که احتمالا همگی در ابتدا از استفادهکنندگان محصول خودشان بودند، کد محصول را کپی کرده بودند و آن را به صورت کد باز در اختیار همه میگذاشتند. به این معنا که هر کس میتوانست در کد محصول دست ببرد از آن چیزهای جدیدتری تولید کند. او از یکی از اینها پرسید: «آیا ما از شما شکایت نکردهایم؟»
پسر به نشانه تایید سرش را تکان داد. اوان گفت: «یکی دیگر هم آن طرفتر است.»
«یکی دیگر؟»
«هر دوی این سازمانها برای تامین مالی نزد من آمدند، مسلما من به دلیل اینکه تو خواهرم بودی با آنها همکاری نکردم ولی کسب و کار پر در آمدی خواهد بود.»
« چرا پر درآمد؟ از اینها که شکایت کرده ایم. از آن یکی هم به محض اینکه برگردم به دفترم شکایت خواهیم کرد. علاوه بر این، نرمافزار کد باز چه سودی برای سازمان تولیدکنندهاش دارد؟»
« مارتی، این آدمها یکی و دو تا نیستند که. سازمانهایی هستند که پول هم دارند و در عین حال بر خلاف شما فکر میکنند که همه باید به کد نرمافزار دسترسی داشته باشند که در صورتی که بخواهند بتوانند آن را عوض کنند.»
در ادامه اوان به بلوز یکی از آنها اشاره کرد که روی آن نوشته شده بود: «با قدرت بجنگید.» و گفت: «ببین، آنها دارند با تو و سازمانت میجنگند. قدرت، شما هستید. محصول شما میلیونها فرد خارج از دنیای موسیقی را به آن علاقهمند کرد. همه میخواهند جزئی از این ایده باشند و خیلیها هم تواناییهای نرمافزاری لازم برای ایجاد آن را دارند.»
« خوب از همه شان شکایت میکنم.»
« نرمافزار کد باز در حال گسترش پیدا کردن است. درست عین یک موج. میتوانی از آن سواری بگیری یا زیر آن غرق شوی.»
دشمن مردم
به نظر میرسید که همه در نمایشگاه در مورد همین محصولات کد باز صحبت میکردند که KMS را به چالش کشیده بود. حتی آلن، مدیر عملیاتی سازمان که مارتی به او اعتماد و علاقه داشت. ولی آن روز خاص مارتی از این موضوع ناراحت بود که او هم داشت به همین موضوع فکر میکرد.
آلن گفت: «آنها یک کسب و کار ماندنی ندارند. آنها از جهات بسیاری تحت فشار هستند.»
مارتینا گفت: «من تنها از این موضوع نگران هستم که مشتریانمان شروع کنند ما را به عنوان دشمن ببینند. دشمنی که قدرت زیادی دارد. ما نمیتوانیم از دست دادن مشتریان احتمالی را تحمل کنیم. میدانیم که به روز کردن محصولات هر روز سخت و سختتر میشود. پس ما دیگر نمیتوانیم مشتریان را از خودمان راضی نگه داریم.»
«مسلما تا کریسمس آینده فروش به صورت قابل توجهی کاهش مییابد و ما مجبور به یافتن محصولی دیگر برای ارائه دادن خواهیم بود. زندگی در بازارهای بزرگ همین است. مثل سر و کار داشتن با موسیقی سازهای حرفهای نیست. ولی ممکن است با دادن کد باز محصولمان بتوانیم عمر Amp up را طولانیتر کنیم. افراد محصولاتی که خودشان روی آن زمان و انرژی گذاشتهاند را به راحتی کنار نمیگذارند.» و با دیدن اخم مارتینا ادامه داد: «البته این به آن معنا نیست که من این کار را پیشنهاد میکنم.»
چگونه از غرق شدن نجات پیدا کنم؟
هفته بعد مارتی به دفتر برادرش رفت چرا که نمیتواست فکر نرمافزار کد باز را از سرش بیرون کند. «فرض کنیم من پذیرفتم که کد باز یک موج است. چگونه از غرق شدن نجات پیدا کنم؟»
اوان گفت:«KMS باید به یک سازمان کد باز تبدیل شود و اخلاقیات این کار را بپذیرد.»
« یعنی من نرمافزارم را در اختیار همه بگذارم و آنها بتوانند هر چه خواستند به آن اضافه کنند؟ چیزهایی که تست نشده است و تضمینی برای کار کردنش وجود ندارد؟ پس از کجای این فرآیند پول در بیاوریم؟ کلا کسب و کار مگر چیزی غیر از محافظت کردن از نقاط قوت و تواناییهای سازمان است؟»
«همیشه راههایی برای پول در آوردن پیدا میشود. میتوانید برای پشتیبانی نرمافزارها از مشتریان پول بگیرید. خواهید دید که خیلیها حاضرند برای این پول بدهند. علاوه بر این شما داراییهای دیگری هم دارید. مثل همین آلن. او چنان میتواند با مدیران چینی کنار بیاید و با پنبه سرشان را ببرد که اگر من چند تا آلن در سازمانم داشتم دیگر هیچ غمینداشتم. یا خود تو، چه بازاریاب موفقی هستی؟ از نوازندگی پیانو شروع کردی و به مدیریت سازمان رسیدی. سازمان شما بسیاری تواناییهای دیگر علاوه بر کد نرمافزاری هم دارد.»
«ولی برنامهنویسهای ارزشمندم چه میشوند؟ اگر آنها بفهمند که من نرمافزاری را که آنها با این همه زحمت تولید کردهاند به رایگان در اختیار بقیه میگذارم شورش میکنند.»
« یا شاید هم خوشحال شوند و از تو تشکر کنند. چرا که میتوانند از این پس خودشان هم از برنامهنویسان و قطعه کدهای کد باز استفاده کنند.»
یک سکوت غیر عادی
چند روز بعد مارتی برای دیدن آلن به بخش او رفت. بخشی که بسیار کوچک طراحی شده بود و بسیاری از کارهایشان را البته به جز بخشهای برنامهنویسی برونسپاری کرده بودند تا در صورت یک شکست فروش، هزینههای ثابت کاهش پیدا کنند. مارتی نگاهی به اتاقکهای برنامهنویسان انداخت. به نظر میرسید که بسیاری از آنها سر کار نیامدهاند. او از یکی از برنامهنویسان پرسید: «پس همه کجا هستند؟»
«سه نفر به علت بیماری مرخصی گرفته اند.» همان لحظه ناگهان حس کرد که زیر چشمهای همان برنامهنویسی که از او سوال پرسیده بود، جیسون، حلقههای سیاهی افتاده بود. او خسته به نظر رسید. «آپگرید چطور پیش میرود؟»
« نسبتا خوب میرود.»
ناگهان مارتی فکر کرد که شاید همه خستگی این همه سال تلاش و ماههای متوالی کد نویسی چشم کور کن، الان در چشم آنها دیده میشد. او همیشه فکر میکرد که برنامهنویسهایش خیلی مغرورتر از آن هستند که قبول کنند از برنامههای دیگران در برنامههای خودشان استفاده کنند. حتی در صورتی که برنامهنویسی کد باز کارها را برای آنها بسیار سادهتر کنند. ولی شاید این فرض او اشتباه بود. این موضوعی بود که باید به آن فکر میکرد.
مارتی گفت:«مطمئنا یک موفقیت دیگر خواهد بود.»
جیسون با خستگی گفت:«حتما.»
فقط اسم ببر
او بالاخره توانست آلن را پیدا کند و او را ببیند.«من به اندازه کافی قدر تو را نمیدانم. بیا برایت یک نوشیدنی گرفتهام که خیلی دوست داری.»
« نگران نباش، تو به قدر کافی قدر مرا میدانی.»
«میدانی، من فکر میکنم که هیچ صنعتی نمیتواند بدون حقوق قانونی محصولات کار کند. من فکر نمیکنم بتوانم این کار را بکنم آلن. من فکر نمیکنم بتوانم همه اینها را زیر پا بگذارم. اگرچه برنامهنویسهایمان از این کار خوشحال میشوند، چرا که از این پس خواهند توانست از برنامههای کد باز در تولید نرمافزارهایشان استفاده کنند، اگرچه به اینترتیب تولید نرمافزار برای ما زمان بسیار کوتاهتری به طول میانجامد، اگرچه مشتریانمان زمانی که بدانند که ما این کار را کردهایم و دیوارهایمان را پایین آوردهایم بسیار خوشحال خواهند شد، اگرچه این شکایتها برای ما بسیار گران خواهند بود و احتمالا بینتیجه، من نمیتوانم اجازه دهم که متقلبان به نرمافزار ما دسترسی پیدا کنند. من فکر میکنم که بسیاری از مشتریانمان برایشان اهمیتی ندارد که ما از چه نوع نرمافزاری استفاده میکنیم. تا زمانی که گروههای نوازندگی مانند z۳ به صورت رایگان محصولات ما را تبلیغ میکنند به اینترتیب که با در دست داشتن محصولات ما روی صحنه میروند، ما میتوانیم مشتریانمان را حفظ کنیم.»
آلن گفت: «مارتی، من فکر میکنم که تو باید این کلیپ را ببینی» و سپس یکی از آهنگهای جدید گروه z۳ را به او نشان داد. آهنگی بود که او قبلا ندیده بود و به جای Amp up محصولات مشابه دیگری که مسلما محصول سازمان KMS نبودند در دست داشتند. محصولی که شاید دستساز یا متعلق به یکی از سازمانهای رقیب کد باز بود. مارتی پرسید: «این دیگر چه آهنگی است؟»
آلن پاسخ داد:«این یک آهنگ جدید است. به اسم با دشمن بجنگید. این اسم آشنا نیست؟»
سوال: آیا سازمان مارتی باید برای تولید محصولاتش از این پس از نرمافزارهای کدباز استفاده کند؟
منبع: HBR
ارسال نظر