آیا می‌توانید زمان‌هایی را به یاد آورید که چنان غرقه در کاری بوده‌اید که هیچ چیز دیگر برایتان اهمیتی نداشته است؟ در این لحظه‌ها کار مربوطه چنان شما را به طور کامل مجذوب خود می‌کند که گذشت زمان را از یاد می‌برید. اکثر مردم می‌توانند به چنین وضعیتی دست یابند. این وضعیت معمولا وقتی که مشغول یک فعالیت دلپذیر، نظیر اسکی کردن یا خواندن یک داستان کوتاه هستید، پیش می‌آید، به این وضعیت کاملا افسون کننده جذبه می‌گویند. مدیران باید جذبه را به عنوان یک روش کاملا موثر انگیزاندن کارکنان حرفه‌ای در نظر بگیرند.

پژوهش‌ها نشان می‌دهند که تجربه‌‌گر الزاما در زمان گذراندن تجربه جذبه احساس لذت و سرخوشی و شادی نمی‌کند، بلکه در تمرکز عمیق فرو می‌رود. ولی زمانی که یک کار جذبه آور تمام می‌شود و فرد تجربه‌گر به واقعه روی داده فکر می‌کند سرشار از احساس سپاسگزاری برای تجربه خود می‌گردد. در این وقت است که فرد تجربه‌گر به درک خوشنودی حاصل از این تجربه و چگونگی تاثیر آن در خوشحال‌تر کردن او نائل می‌شود.

آیا می‌توان شرایطی به وجود آورد که موجب بروز تجربه جذبه در انسان شود؟ بله. زمانی که افراد از تجربیات جذبه خود صحبت می‌کنند، به مشخصه‌های یکسانی در وظایفی که منجر به این تجربیات می‌شوند اشاره می‌کنند. این وظایف چالش‌برانگیز بوده و نیازمند مهارت‌های زیادی بوده‌اند. وظایف مذکور هدفمند بوده و باز خورد لازم در مورد چگونگی عملکرد ایشان را به آنها می‌‌داده‌اند. این وظایف همچنین نیازمند تمرکز و خلاقیت کامل بوده‌اند و بالاخره اینکه وظایف مذکور به قدری جذاب و وقت‌گیر بوده‌اند که هیچ فرصتی برای فرد تجربه‌گر برای پرداختن به کارهای دیگر و دلواپسی در مورد مسائل مربوطه باقی نگذاشته‌اند.

تجربه‌های جذبه گزارش شده توسط افراد به ندرت وقوع چنین تجربه‌ای را در زمان فعالیت‌های اوقات فراغت آنها نظیر نگاه کردن به تلویزیون، نشان می‌دهند. تجربه جذبه به طور عمده در محل کار و نه در خانه اتفاق می‌‌افتد!

چنانچه از مردم بپرسید که آیا علاقه‌مند به کمتر کارکردن هستند یا خیر، پاسخ آنها همواره مثبت است. مردم فراغت از کار را با شادی و خوشحالی مرتبط می‌دانند. آنها تصور می‌کنند که اگر وقت آزاد بیشتری داشته باشند، خوشحال‌تر خواهند بود. مطالعه وضعیت هزاران نفر نشان می‌دهد که معمولا فاقد هدف مشخصی می‌باشند، در مورد چگونگی عملکرد خود بازخوردی ندارند، روحیه‌شان ضعیف می‌شود و تصور می‌کنند که از مهارت‌هایشان به نحو کامل استفاده نمی‌شود و به طور مرتب احساس خستگی و دلخوری می‌کنند، ولی کار دارای خصایص زیادی است که وقوع تجربه جذبه را تحریک می‌کند. کار معمولا دارای هدف‌های روشن و مشخصی است، همواره بازخورد لازم در مورد چگونگی انجام کار را چه از طریق خود فرآیند کار و چه ارزیابی رییس مربوطه به فرد می‌دهد.