سازمان با آستانه تحمل صفر
«آقای پمبرتون؟»
سیمون در حالی که پشتش به طرف در بود، پاسخ داد: «بله، من هستم.»
دو نظامیبا لباس رسمیکه در ورودی دفتر سیمون ایستاده بودند، لازم نبود خودشان را معرفی کنند. از لباسهایشان مشخص بود که از حراستیهای سازمان AD هستند.
سریما نازاریان
«آقای پمبرتون؟»
سیمون در حالی که پشتش به طرف در بود، پاسخ داد: «بله، من هستم.»
دو نظامیبا لباس رسمیکه در ورودی دفتر سیمون ایستاده بودند، لازم نبود خودشان را معرفی کنند. از لباسهایشان مشخص بود که از حراستیهای سازمان AD هستند. «لطفا همراه ما بیایید» آنها سپس نزدیک صندلی سیمون شدند، هر کدام یک دست او را گرفتند و از روی صندلی بلندش کردند.
سیمون چند بار پرسید: «اینجا چه خبر شده است؟» ولی کسی پاسخش را نداد و تنها او را به سمت پارکینگ ساختمان هدایت کردند. در آنجا خانمیکه سیمون قبلا ملاقات نکرده بود و خودش را شرلی مدیر منابع انسانی سازمان معرفی کرد، به استقبالشان آمد.
او گفت: «وسایل شخصی شما امروز عصر به در منزل شما فرستاده خواهد شد. تمام اجناس مربوط به سازمان همین جا باقی میمانند و شما به زودی نامهای حاوی قوانینی که زیر پا گذاشتهاید، دریافت خواهید کرد.»
آنها سپس منتظر شدند تا سیمون ماشینش را روشن کرده و حرکت کند. نامهای که سیمون فردای آن روز دریافت کرد، به او میگفت که به افراد خارج سازمان که از طرف سازمان تایید اعتبار نشدهاند، ایمیل زده است و از اینترنت استفاده کرده است و اینها مواردی از قانون بودند که در AD اخراج کارمند خطاکار را به دنبال داشتند. سازمان یک سال پیش یک شیوه با آستانه تحمل صفر را به اجرا گذاشته بود که امروز شامل موارد متعددی میشد. بیکاری غیرمنتظره تنها یکی از نگرانیهای سیمون بود. او همچنین ممکن بود اجازه کارش را از دست بدهد و مجبور به بازگشتن به انگلستان شود.
سیمون در سازمان بیشتر از همه به محقق اصلی AD گاتفرید وابسته بود که به او فرصت این کار را داده بود. سیمون مدرک دکترایش را از دانشگاه آنگلیای شرقی در رشته طیف بینی لیزری دریافت کرده بود. رشتهای که به عقیده بسیاری در سازمان ارتباط بسیار کمی با تکنولوژی داشت که مدیرعامل شرکت در صدد هدایت محصولات به سمت آن بود. ولی سیمون به نظر گاتفرید فردی با استعداد آمده بود که همچنین از یکی از آشنایان به نام مارتین (یکی از اساتید دانشگاه آنگلیای شرقی) هم معرفی نامه داشت. سیمون و مارتین به دوستان خوبی تبدیل شده بودند که تقریبا هر روز از طریق ایمیل با یکدیگر در ارتباط بودند. آنها همچنین در رابطه با تحقیقات مشابهشان در زمینه مواد سیلیکونی به یکدیگر کمک فکری میدادند.
بدیهی بود که AD مایل نباشد اطلاعات سری محصولاتش به دست رقبایش برسد. سیمون میدانست که خودش چنین کاری نکرده است. مباحث عملی که سیمون و مارتین در مورد آن با یکدیگر صحبت کرده بودند، بنیانیتر از آن بودند که بخواهند رازهای محصولات سازمان را فاش کنند. علاوه بر این سیمون میدانست که مارتین با صنعت اصلا در ارتباط نیست. شاید سیمون به دلیل جستوجوی اینترنتی مسیرهای کوهنوردی که پیش رو داشت، اخراج شده بود. او مسیرها، وضع هوا و سایر اطلاعات لازم را از طریق اینترنت سازمان جستوجو کرده بود، ولی او حتی این کارها را هم پس از ساعات اداری در زمان اضافه کاریش انجام داده بود، ولی شاید سازمان به اینها اهمیتی نمیداد.
زمانی که لیست کارهای ممنوعه طولانی میشود
اگرچه بسیاری از همکاران سیمون عقیده داشتند که او نباید اخراج میشد، بسیاری از کارکنان سازمان موافق اجرا شدن قانون آستانه تحمل صفر بودند. داستان به قبل از آمدن سیمون به سازمان مربوط میشد. زمانی که یک شوهر عصبانی به همراه گالنی از بنزین وارد سازمان شده بود و خواسته بود همسرش را که در سازمان کار میکرد ملاقات کند. نگهبانی که آن ساعت شیفتش بود، در آن لحظه برای سرکشی به پشت بام که فردی برای کشیدن سیگار به آنجا رفته بود، پستش را ترک کرده بود. در نهایت مرد بنزین به دست، ناگهان به خود آمده بود و مشخص شده بود که تحت تاثیر الکل این کار را کرده است. اگرچه این واقعه به کسی در سازمان صدمه نزده بود، ولی نگرانی بسیاری به بار آورده بود. مدت کمیپس از آن سازمان یک آستانه تحمل صفر برای برخی خطاها در نظر گرفت که در ابتدا تنها شامل حمل سلاح و مواد مخدر میشد، اما به تدریج گسترش یافته بود و سیگار و استفاده بی اجازه از ایمیل و دزدی از محل کار و... را هم در بر گرفته بود. مواد الحاقی به قانون، هر بار از طریق ایمیل به اطلاع کارکنان میرسیدند.
بخشایش
دان که به مدت سه سال مدیر عامل سازمان AD بود، یکی از متخصصان شش سیگما و یک مذهبی بسیار فعال بود. چند سال پیش زمانی که او به معاونت مدیر عاملی سازمان ارتقا پیدا کرده بود، اشکالات محصولات تولیدی سازمان، ۵۷ درصد بالاتر از استاندارد صنعت بود. قطعات محصولات بسیار زودتر از آنچه فروشندگان قول میدادند خراب میشدند و هیچ کس نمیتوانست بفهمد که چرا کالاهای تولیدی سازمان اینقدر از لحاظ کیفیت با یکدیگر متفاوت هستند. دان تعدادی متخصص شش سیگما استخدام کرده بود و در عرض ۱۸ ماه بهرهوری تولید سازمان را سه برابر کرده بود.
بعد از اینکه او به مقام مدیر عاملی سازمان ارتقا پیدا کرد، تصمیم گرفت که قوانین شش سیگما را (که بر اساس آنها تولیدات سازمان نباید بیش از چند مورد در هر میلیون محصول اشکال دار باشند) در حیطههای مالی و حسابداری سازمان هم به اجرا در بیاورد. به زودی مدت زمان فرآیند حسابرسی از چند ماه به ۱۲ روز کاهش پیدا کرد، حسابهای دریافتنی کاهش چشمگیری به خود دید و بستن حسابهای هر ماه تنها نیازمند چهار روز زمان شد. دان که به شش سیگما بسیار علاقهمند بود، بهرغم هشدارهای مدیر منابع انسانی مبنی بر اینکه همه فرآیندهای این بخش به صورت کمی قابل محاسبه نیستند، آن را به بخش نیروی انسانی سازمان هم تعمیم داد.
بنابراین پس از رویداد مرد بنزین بهدست، زمانی که بحث آستانه تحمل صفر برای سازمان پیش آمد، دان از آن حمایت کرد. او عقیده داشت که انحراف از رفتار استاندارد تعریف شده در سازمان نباید قابل قبول باشد. خطرات احتمالی برای امنیت کارکنان و بهرهوری و اعتبار سازمان بسیار زیاد بود. زمانی که اوضاع اینقدر بحرانی است و مرز درست و غلط اینقدر واضح، پس چرا نباید فرد خطاکار را اخراج کرد؟
این وقایع مصادف شده بودند با ممنوعیت حمل سلاح و مواد مخدر در مدارس و بحثهایی از طرف کلیساها مبنی بر اینکه تنها در جوامعی با آمار جرم بالا دولت به گونه ای در جهت توجیه آنها بر میآید. اگرچه در دین دان، خطاکار اگر از گناه خود توبه میکرد بخشیده میشد، ولی به عنوان مدیر عامل سازمان، او عقیده داشت که اولین وظیفهاش مراقبت از سازمانش است، نه نگهداری از روح کارکنانی که در آن مشغول به کار هستند.
رویکردی دیگر
ملیسا که معاون مدیر بخش منابع انسانی بود و از اخراج سیمون ناراحت شده بود، نزد شرلی مدیر منابع انسانی رفت و نگرانیاش را با او در میان گذاشت. استفاده نابجا از اینترنت با حمل سلاح یا مواد مخدر خیلی متفاوت است. اگرچه وقتگذرانی در اینترنت از نظر دان به پایین آمدن کارآیی سازمان منجر میشد و باید شامل قانون آستانه تحمل صفر میشد، شیرلی به او پیشنهاد کرده بود که تا زمانی که از برخی جزئیات استفاده از اینترنت فرد خاطی اطلاع حاصل نشده است، اقدامیدر جهت اخراج او صورت نگیرد. به این ترتیب قوانین استفاده از اینترنت اینگونه شکل گرفته بود:
استفاده بیش از ۸ ساعت اینترنت در هفته(۲۰ درصد بیش از متوسط اینترنت مورد استفاده در سازمان)، فرد را در مظان اتهام قرار میداد و باعث کنترل وبسایتهایی میشد که او به آنها مراجعه کرده بود. اگر بیش از ۲۵ درصد آنها خارج از حیطه کاری فرد بود، ایمیلهای دریافتی و ارسالی او به خارج از کشور بررسی میشدند و اگر این ایمیلها به فرد یا افراد تایید صلاحیت نشده از طرف سازمان ارسال میشدند، فرد خاطی اخراج میشد. اینها دقیقا مواردی بود که در مورد سیمون اجرا شده بود و منجر به اخراج او شده بود.
ملیسا گفت: «من کاملا با آستانه تحمل صفر در مورد حمل سلاح یا مواد مخدر در سازمان موافق بودم. یادت است زمانی که حراست، لوازم آرایش همسر دان را از کیفش برداشت و باعث شد او دان را مجبور به خریدن سهام در سازمان کند که دیگر اتفاقات اینچنینی برایش تکرار نشود؟ به نظر من این زن با این کارش نکته مهمیرا به ما نشان داد.»
«من هم با این موضوع موافق هستم به همین دلیل است که در مورد موارد غیرخطرناک مانند اینترنت قبل از هر گونه اقدامی، تحقیقات بیشتری صورت میگیرد.»
«ولی هر فرد خاطی هم ممکن است در دفاع از خودش حرفهایی برای گفتن داشته باشد. آنها که بچه نیستند، ولی این قانون این اجازه را به آنها نمیدهد. اینجوری ما چه چیزی به دست میآوریم، آیا به نظرت اگر سیمون میدانست که در آستانه اخراج است، به استفاده از اینترنت ادامه میداد؟ بعضی وقتها فکر میکنم که این قانون بیشتر از آنکه برای حل مشکلات باشد، برای تنبیه کارکنان است.»
«نکته همین جا است. این قانون برای جلوگیری از بروز مشکلات است، نه برای حل کردن آنها یا مجازات فرد خاطی.»
«باید دقت کنیم که حتی یک مورد خطا میتواند به اعتبار سازمان خدشه بزند. یادت رفته است که ما پس از رویداد مرد بنزین به دست برای استخدام افراد جدید چقدر به مشکل برخوردیم؟ به هر حال من از این همه بحث خسته شدم. روز به خیر.»
کارتها رو میشوند
پیشرفت سازمان در جهت رسیدن به اهدافش در تولید محصول سیلیکونی جدید بسیار آرام پیش میرفت. در همین زمان یکی از شرکتهای رقیب که با یک شرکت فرانسوی همکاری میکرد، پیشرفتهای زیادی در همین زمینه کرده بود که برای AD تهدید بزرگی به شمار میرفت. مسلما اخراج سیمون کمکی به پیشرفت تحقیقات نکرده بود و باعث ناراحتی بیش از پیش گاتفرید (سر محقق سازمان) شده بود. او میدانست که تنها فضای آزاد تبادل ایدهها به افراد اجازه نوآوری میدهد و منجر به یافتن راه حل برای مسائل پیچیده میشود. دانش سیمون همانگونه که گاتفرید انتظار داشت، باارزش از کار در آمده بود و اخراج او را بسیار ناراحتکننده کرده بود.
زمانی که خبر همکاری شرکت رقیب با شریک فرانسوی رسید، بقیه اعضای بخش تحقیقات زیر چنان فشاری قرار گرفتند که شروع به منتقل کردن تمام اطلاعات پایگاههای داده سازمان به لپتاپهای خود کردند که در خانه هم بتوانند روی این پروژه کار کنند. اینجا بود که ابلاغیه جدید سازمان رسید: «دانلود کردن و انتقال اطلاعات پایگاههای داده سازمان به درون کامپیوترهای شخصی مشمول قانون آستانه تحمل صفر میشود.»
سوال: آیا AD باید تغییراتی در قانون آستانه صفر تحملش بدهد؟
منبع: HBR
ارسال نظر