امپراتور کارآفرینی(31)

نویسنده: پیتر جونز

مترجم: غلامرضا کیامهر

لانه اژدها که پانل گردانندگان آن از چند کارآفرین بزرگ و موفق از جمله خود من تشکیل می‌شود، یکی از آزمایشگاه‌های مهم برای سنجش ارزش و اهمیت ایده‌های کارآفرینی است. بسیاری از ایده‌های کارآفرینی که در این آزمایشگاه تلویزیونی مورد بررسی قرار می‌گیرد، سرافکنده و ناموفق از بوته آزمایش بیرون می‌آید. در واقع حدود ۹۵ درصد کارآفرینانی که برای طرح ایده‌های خود در برابر اعضای پانل برنامه لانه اژدها قرار می‌گیرند، حرف زیادی برای به کرسی نشاندن ایده‌های خود ندارند و در نتیجه به دلیل آنکه آن ایده‌ها فاقد بسیاری از متغیرهای کلیدی است، سرمایه‌گذاری روی آن ایده‌ها امکان‌پذیر نیست. برخی از متغیرهای کلیدی را می‌توان به شرح زیر نام برد.

۱ - بعضی از ایده‌ها جالب به نظر می‌رسد؛ اما صاحبان ایده‌ها افراد مناسبی برای عملی کردن آنها نیستند؛ زیرا با همه شور و حرارتی که برای طرح ایده‌های خود به خرج می‌دهند، انرژی، توان و منابع لازم را برای به راه انداختن کسب‌وکار در اختیار ندارند.

۲ - برخی از ایده‌ها جالب به نظر می‌رسد؛ اما بازار گسترده‌ای برای تضمین آینده سرمایه‌گذاری در آن ایده‌ها وجود ندارد.

۳ - دسته دیگر، ایده‌هایی هستند که به دلیل داشتن نرخ ریسک بالا، اصولا توجه کارآفرینان عضو پانل برنامه لانه اژدها را به سوی خود جلب نمی‌کنند. نقطه ضعف بزرگ چنین ایده‌هایی، یکی نبودن جوهر واقع‌بینی در آنها است و دیگری اعداد و ارقام بسیار خوشبینانه و غیرقابل دفاعی است که صاحبان ایده‌ها برای کسب‌وکار پیشنهادی اعلام می‌کنند.

واقع‌بینانه و عملی بودن هر ایده کارآفرینی امری بسیار حیاتی است؛ زیرا یک ایده کارآفرینی باید هم برای خود طراح ایده و هم برای کسان دیگری که قصد سرمایه‌گذاری در آن را دارند یا برای شرکای فرضی و بانک‌هایی که قرار است منابع مالی آن را تامین کنند، جذاب و اقناع‌کننده باشد.

البته ممکن است شما تصور کنید که ممکن است کسانی برای سرمایه‌گذاری روی ایده شما سر و دست بشکنند یا مشتریان زیادی برای محصول کسب‌وکاری که در ذهن خود دارید در بازار وجود داشته باشد؛ اما حتی در این صورت شما باید بتوانید ادعای خود را با دلایل محکم و مستند به اثبات رسانید یا شواهدی را ارائه دهید که نشان دهد تقاضای زیادی برای محصول یا خدمات کسب‌وکاری که در ذهن شما شکل گرفته است، در بازار وجود دارد.

یکی از ایده‌هایی که در یکی از برنامه‌های تلویزیونی لانه اژدها از سوی فردی به نام هیوگیتر «Huw Gwyther» پیشنهاد شد و من سرمایه‌گذاری روی آن ایده را پذیرفتم. این مربوط به انتشار نشریه «wonderland» بود که سایر اعضای پانل لانه اژدها حاضر به مشارکت در آن سرمایه‌‌گذاری نشدند. بازار آن نشریه بسیار پررقابت بود و سرمایه‌گذاری در انتشار آن به ریسک‌پذیری بالایی نیاز داشت و دقیقا به خاطر همین دو عامل منفی بود که سایر اعضای پانل برنامه پای خود را از آن کنار کشیدند؛ اما هیو برای ایده پیشنهادی خود هم از تجربه لازم برخوردار بود و هم شواهد زیادی برای اثبات موفقیت آن در آستین داشت. نقطه قوت اصلی او سابقه مفیدش در سمت سردبیری مجله‌ای در نیویورک بود. اطلاعات و آمار بسیار ارزشمند مطالعات بازار او که ثابت می‌کرد ایده پیشنهادی‌اش پایه و اساس درست و حسابی دارد، یکی دیگر از مزیت‌های آن ایده بود و نشان می‌داد که هیو جنس آن کار را به خوبی می‌شناسد. وجود همین مزیت‌ها و جنبه‌های مثبت بود که مرا به سرمایه‌گذاری روی ایده پیشنهادی او علاقه‌مند ساخت. در واقع این بار اولی بود که من اقدام به سرمایه‌گذاری در یکی از ایده‌های مطرح شده در برنامه لانه اژدها می‌کردم. مطابق معمول در حرفه نشر، بیشتر نشریات در همان سال اول انتشار دچار ناکامی و شکست می‌شوند؛ اما مجله «Charles Ejogo» هر روز از روز قبل قوی‌تر و موفق‌تر می‌شد تا جایی که در سال ۲۰۰۷ توانست روی مجلد شماره‌های خود را به مسائل مربوط به شخصیت‌ها و چهره‌های معروف اختصاص دهد.

چه در برنامه‌های لانه اژدها و چه در زندگی واقعی معمولا رسم بر این است که صاحبان سرمایه یا همان کارآفرین‌ها زمانی حاضرند با کارفرمای دیگری برای سرمایه‌گذاری در ایده و کسب و کاری شریک شوند و به عبارتی از پول نازنین خود چشم بپوشند که اطمینان حاصل کنند و متقاعد شوند که آن ایده از هر لحاظ، چه از نظر موقعیت بازار و چه از جهت چشم‌اندازهای دور و نزدیک، از جذابیت‌های لازم برخوردار است و سرمایه آنها را همراه با سود مناسب در مدت زمان منطقی به آنها بازمی‌گرداند. ما چنین وضعیتی را بارها در برنامه لانه اژدها تجربه کردیم. بارها در آن برنامه ایده‌ها نظر سرمایه‌گذاران را به خود جلب کرد و قول و قرارهای لازم در برنامه با صاحبان ایده گذاشته شده یا صاحبان ایده‌ای دست خالی برنامه را ترک کردند.

به عنوان مثال، در یکی از برنامه‌های سری اول لانه اژدها، فردی به نام چارلز اجوگو Charles Ejogo ایده‌ای را در خصوص توزیع و فروش چتر در ایستگاه‌های مترو لندن مطرح کرد و یادآور شد که در همین ارتباط یک قرارداد ۱۵ ساله را با شرکت مترو لندن امضا کرده که به موجب آن انحصار توزیع و فروش چتر در کلیه ایستگاه‌های مترو لندن در اختیار او خواهد بود. او ضمن طرح ایده خود اطلاعات و آمار دقیق و بررسی شده‌ای هم درباره ساعات اوج سفر با قطارهای مترو، شلوغ‌ترین ایستگاه‌ها و دیگر اطلاعاتی که می‌توانست توجه سرمایه‌گذاران را نسبت به ایده او جلب کند، به اعضای پانل لانه اژدها ارائه داد.

ایده چارلز اجوگو در ظاهر بسیار فوق‌العاده و جذاب به نظر می‌رسید و من به قدری تحت تاثیر آن ایده قرار گرفتم که پیشنهاد کردم بهتر است شبکه تلفن‌همراه «Orange» را هم در سرمایه‌گذاری روی آن ایده مشارکت دهیم؛ یعنی از توزیع چتر در ایستگاه‌های مترو به عنوان وسیله‌ای برای بازاریابی «Orange» استفاده کنیم. حتی یک شعار و پیام تبلیغاتی برای بازاریابی هم برای آن پروژه انتخاب کردیم. شعار تبلیغاتی چنین بود: «حتی در روزهای بارانی هم آینده روشن است».