اشتباهاتی که مدیران رویا پرداز مرتکب می‌شوند

ترجمه : مهدی سریرچی

منبع: Inc

فکر می‌کنید مدیر بزرگی هستید؟ مطمئن شوید که به این سه خصوصیت مبتلا نیستید. آنگونه که والتر ایزاکسون (در بیوگرافی که درباره استیو جابز نوشته) عنوان می‌کند هر مدیر بزرگی دارای درجه‌ای از «قابلیت عدم درک واقعیت» است.

در واقع ایزاکسون می‌گوید: «جابز اغلب بافشارآوردن برافراد برای خلق چیزی که هرگزفکر نمی‌کردند ممکن باشد، خواسته‌هایش را به اپل تحمیل می‌کرد. این روش می‌تواند برای مدیران، سرمایه‌ای قدرتمند محسوب شود، اما نباید از خطراتی که ممکن است در پی داشته باشد، غافل باشند.»

اثر عدم درک واقعیت روی کارها دو طرفه است. همچنین مدیران در هر سطحی که باشند با عدم درک واقعیات پیرامون خودشان محیط را به سمت کشمکش، ناسازگاری و تصمیمات بد هدایت می‌کنند.

می‌توان دو دلیل بیان کرد که چرا مدیرانی که در حباب زندگی می‌کنند، برای خود و کسانی که هدایتشان می‌کنند خطرناک می‌شوند.

اولین دلیل این است که حباب پیرامون مدیران باعث می‌شود توجه به جنبه‌های مهم یک موضوع برای آنها قابل مشاهده و درک نباشد. این در حالی است که این امر می‌تواند آثار و عواقبی حتی فراتر از پیامد‌های مالی برای گروه ، تیم یا سازمان داشته باشد.

دومین دلیل این است که اثر حباب پیرامون مدیران با توانایی آنها رابطه مستقیم دارد. هرچه یک مدیر در کاری که می‌خواهد انجام دهد سرآمدتر باشد حباب پیرامون آنها بزرگ‌تر می‌شود و ترکیدن آن زیانبارتر و سخت تر خواهد بود. (همکاران به سادگی می‌توانند حباب عدم درک واقعیتی که پیرامون یک همکار غیرمطمئن و غیرموثر تشکیل شده را از بین ببرند، اما مدیران موفق به ندرت به چنین چالشی کشیده می‌شوند.)

در اینجا سه خطایی که اغلب مدیران بزرگ مرتکب می‌شوند و ترکیب آنها باعث عدم درک صحیح واقعیات می‌شود را مرور می‌کنیم:

۱. زمانی که برای انجام کار نیاز است

مدیران رویاپرداز(مدیرانی که تصورات عملگرایانه ندارند) به لحاظ موقعیت استراتژیک کار خود، اغلب برآوردهایشان از زمان واقعی که افراد قادر به انجام کار هستند اشتباه است.بررسی ها نشان می‌دهد که اغلب این مدیران برآوردهایشان تا هفت برابر اشتباه است. اگر آنها بگویند کاری یک ساعت زمان نیاز دارد در عمل انجام آن یک روز طول می‌کشد. اگر فکر کنند که مراحل کار یک پروژه در یک روز به پایان می‌رسد، انجام آن کار در واقعیت به یک هفته زمان نیاز دارد.

این نوع رویکرد (به خصوص عدم درک واقعیت) معمولا برای رسانه‌هایی که عاشق داستان مدیران جسور هستند یک امتیاز مثبت محسوب می‌شود. مدیران رویا پرداز معمولا حرف ها و پیشنهادهایی که افراد دیگر به آنها می‌کنند را گوش نمی کنند و در عوض گروه شان را برای رسیدن به دستاوردهای مافوق تصور و در یک زمان باور نکردنی ترغیب می‌کنند.

متاسفانه، حقیقت غم‌انگیز این است که در مقابل هر داستان منتشر شده از موفقیت‌های خارق‌العاده‌ای که به سرعت رخ داده است هزار تیم خسته و از رمق افتاده وجود دارند که مجبور شده اند یک محصول بی‌کیفیت را تولید کنند، تنها به این دلیل که مدیرشان نمی توانست به آنها زمان بیشتری برای انجام آن کار بدهد.

۲. نسبت اهمیت افراد و ایده ها

دومین دامی که مدیران رویا پرداز در آن می‌افتند گرایش برای دسته بندی همه چیز - هر شخص و هر ایده- است. مشکل اینجا است که این دسته بندی ها دو حالت بیشتر ندارد. یک ایده یا عالی است یا به کلی اشتباه است و حالت میانه‌ای وجود ندارد. افراد نیز شامل این دسته بندی می‌شوند یاموافق هستند یا مخالف.

مسلما این شکل از عدم درک واقعیت، غیرمنطقی است و حتی می‌تواند مورد تمسخر ناظر بیرونی قرار گیرد، اما برای آنهایی که بر اساس کمترین دلایل و مدارک در این دسته‌بندی افراطی قرار می‌گیرند واقعا دلسردکننده و برای کارمندان می‌تواند یک سوءتفاهم دردناک باشد.

۳. انتقال نادرست نظرات و رویکردها

طبعا خسارت بارترین عدم درک واقعیتی که مدیران رویا پرداز در معرض آن قرار دارند، عدم توانایی آنها از درک آن چیزی است که دیگران از گفته‌های آنها برداشت می‌کنند.

شگفت آور است که این مشکل در دو سطح متناقض اثرگذار است. از یک طرف مدیر رویاپرداز در سخنرانی‌های خود در جلسات برای بررسی یک ایده، ابتدا افراد را سازماندهی می‌کند و تنها در مورد مسائلی که خود باور دارد بحث می‌کند و همین مباحث را به عنوان مفروضات طوفان ذهنی قرار می‌دهد. اثر همه این اقدامات بر تیم اجرایی به گونه‌ای است که شنوندگان را کاملا گیج می‌کند.

از طرف دیگر هنگامی که مدیران رویا پردازقصد دارند دیگران را راهنمایی کنند، اغلب تصور می‌کنند که همه افرادی که در اطرافشان هستند می‌توانند ذهن آنها را بخوانند. به همین دلیل برای بیان راهنمایی‌هایی که اهمیت بیشتری دارند از جملات گنگ و تقریبا مبهم استفاده می‌کنند و در آخر خلاصه و کنایه‌آمیز نکات مورد نظرشان را بیان می‌کنند.

شما به عنوان یک مدیر تعاملات خود با دیگران را زیر نظر بگیرید و ببینید با کدامیک از این عدم درک واقعیات درگیر هستید.