مهارتهای مدیریتی
وقتی طرح کسبوکار تبدیل به مانع میشود
منبع: Entrepreneur
جف هیمن در سال ۱۹۹۵ شش تا هشت ماه زمان صرف کرد تا یک طرح کسبوکار برای شرکت اینترنتی کاریابی خود به نام کریر سنترال تهیه کند. نتیجه تلاشهای او در این مدت، طرحی بود که بیش از ۱۵۰ صفحه داشت. همکاران هیمن در منطقه سیلیکان کالیفرنیا (قطب بزرگترین و بهترین مراکز تجاری و تکنولوژی دنیا)، جامعیت این طرح را ستودند؛ طرح موفقی که باعث شد وی ۵۰۰ هزار دلار برای راهاندازی کسبوکار جدیدش به دست آورد.
مترجم: مریم رضایی
منبع: Entrepreneur
جف هیمن در سال ۱۹۹۵ شش تا هشت ماه زمان صرف کرد تا یک طرح کسبوکار برای شرکت اینترنتی کاریابی خود به نام کریر سنترال تهیه کند. نتیجه تلاشهای او در این مدت، طرحی بود که بیش از ۱۵۰ صفحه داشت. همکاران هیمن در منطقه سیلیکان کالیفرنیا (قطب بزرگترین و بهترین مراکز تجاری و تکنولوژی دنیا)، جامعیت این طرح را ستودند؛ طرح موفقی که باعث شد وی ۵۰۰ هزار دلار برای راهاندازی کسبوکار جدیدش به دست آورد. اما هیمن معتقد است میتوانست زمان خود را در گذشته بهتر سپری کند. سال گذشته وی ایده کارآفرینانه دیگری برای راهاندازی گروه رترافیت که برنامههای کاهش وزن بر اساس عدد و رقم ارائه میداد، در سر داشت. این بار، به جای نوشتن یک طرح کسب وکار، وی چهار ماه زمان صرف کرد تا خط مشی جدیدی را امتحان کند. برای این کار با مشتریان احتمالی، توزیع کنندهها و کارشناسان تغذیه مصاحبه کرد تا به درک کاملی از بازار برسد. بعد از برگزاری بیش از ۱۰۰ جلسه با این افراد، هیمن یک طرح کسبوکار تهیه کرد که فقط دو صفحه داشت. با این طرح وی توانست ۷/۲ میلیون دلار سرمایه اولیه راهاندازی کسبوکار جدید را به دست آورد.
به گفته هیمن، «دشمن شما در حال حاضر زمان است.» وی در میان بیشمار فعال کسبوکاری قرار دارد که متقاعد شده اند دینامیکهای بازار چنان به سرعت تغییر میکنند که صرف ماهها زمان برای تهیه یک طرح کسبوکار با جزئیات فراوان به زحمتش نمیارزد.
مندی ویلیامز حتی زمان بیشتری را صرف تهیه این طرحها کرده است. او در طول یک سال، هزاران ساعت را صرف تهیه طرحی جامع برای یک شرکت تولید ابزارهای سرگرمی صرف کرده است. اما این طرح به جای این که به او در تحقق اهداف کسبوکارش کمک کند، دیدگاهش را محدودتر کرد. از نظر او «سرمایهگذاری در زمان برای نوشتن طرح کسبوکار، کار باارزشی نیست.»
شرکت ویلیامز در سال ۲۰۰۴ راهاندازی شد. در آن زمان ویلیامز به خواهرش و همسر او که شغلش را از دست داده بود، در مسائل مالی و شخصی کمک میکرد. ویلیامز به همراه خواهرش امور شرکت مانند ایمیل ها، پیامهای فوری و مکالمات تلفنی در مورد تامین مالی شخصی، مدیریت زمان و کاهش استرس را تقسیم کردند. ویلیامز کمتر از یک ماه از گذشت نقش تربیتی خود، دریافت که میتواند افراد دیگری را هم آموزش دهد.
آنها تصمیم گرفتند ایده مهارتهای زندگی خود را به یک نمایش تلویزیونی و دیگر فرآوردههای جانبی سرگرمی تبدیل کنند. ویلیامز که در مورد چشمانداز این فعالیت به هیجان آمده بود، سال بعد را به نوشتن یک طرح کسبوکار اختصاص داد. فعالان بزرگ حوزه سرگرمی نیز به این کار تشویق شدند و بنابراین او فکر کرد راه درستی را در پیش گرفته است.
شرکت Red & Black Production در نهایت زمانی که این دو خواهر کتاب خودشان را به نام «آنچه از زندگی فراگرفتم، زمانی که همسرم اخراج شد» منتشر کردند، به نقطه اوج خود رسید. در زمان رونمایی از این کتاب، یکی از مخاطبین پرسید «چرا درس هایی که در این کتاب ارائه شده در دانشکدهها آموزش داده نمیشود؟»
برای ویلیامز این سوال نقطه عطفی ایجاد کرد. وی فهمید بر اساس آنچه در طرح کسبوکار وی آمده بود، بیش از حد بر دنبال کردن برنامه تلویزیونی متمرکز شده که این مساله باعث شده فرصتها را برای استفاده از ظرفیتهای خویش در روشهای دیگر از دست بدهد.
امروز این شرکت در حال پیشرفت در بازار آموزشی است که بخشی از طرح کسبوکار اولیه آن نبوده است. دستور کار این شرکت اکنون در یک اظهارنامه ماموریتی یک صفحهای تدوین شده است.
به نکته برسید
تنها کارآفرینان نیستند که دریافتهاند طرحهای کسبوکار جامع میتوانند بسیار باارزش باشند. سرمایهگذاران مخاطره پذیر و بانکداران نیز طرفدار پیاده کردن چنین اسنادی هستند. اما بسیاری از افراد میگویند برای خواندن یک طرح ۱۰۰ صفحهای زمان ندارند - حتی اگر بسیار مشتاق آن باشند - و بعد از چند صفحه اول، از ارزش آن کاسته میشود.
طرحهای جدید کسبوکار، نوع چکیده طرحهای ۵ یا ۱۰ سال گذشته است. امروزه بهترین طرحها، آنهایی هستند که فرصتهای بازار را در چند پاراگراف خلاصه و مفید مدنظر قرار میدهند و اینکه بنگاه چگونه این فرصتها را دنبال میکند.
کریس گیلبو، نویسنده کتاب «شروع کسبوکار ۱۰۰ دلاری» معتقد است طرح یک کسبوکار کوچک باید بر چند نکته اساسی متمرکز باشد: اول اینکه کالا یا خدمات مورد نظر چیست؟ دوم، چه کسی این کالاها یا خدمات را میخرد؟ و سوم، چگونه پول حاصل از فروش را به دست میآورد؟
برای برخی کارآفرینان، راهاندازی کسبوکار بدون هیچ طرحی میتواند نگرانیها را برای ادامه کار کاهش دهد. اما در مورد افرادی که برای شروع کارشان استرس دارند، یک طرح کسبوکار به شیوه قدیمی کاربرد خوبی دارد؛ چون نیاز به بررسی دقیق آمارها و سندسازیها، کمک میکند ماهها وقت بگذارند و منابع مالی را تحلیل کنند و تنظیمات لازم را اعمال کنند. به عبارت دیگر، این کار برای آنها زمان میخرد.
اما این طرحهای بلند ممکن است در مورد دوام یک مفهوم، تردید ایجاد کنند. از سوی دیگر، یک طرح کوتاهتر، برای حرکت کردن به جلو انگیزه ایجاد میکند. این به این معنی نیست که تهیه طرح کاری غیرمهم است، اما برخی افراد به قدری در ورطه آمادهسازی این طرحها فرو میروند که هیچگاه در عمل کاری نمیکنند.
کارآفرینانی که واقعا مشتاق درگیر شدن در کار هستند، ظرف چند ساعت یک طرح تهیه میکنند. چون برای آنها هدف واضح است: راهاندازی یک کسبوکار، نه نوشتن در مورد آن.
ارسال نظر