مترجم: محمدحسین رفعت‌نژاد

اگر با دقت به تکنیک‌های مدیریتی بنگرید، مشاهده خواهید کرد که علت موفقیت مدیران موفق در روابط اعتماد محور آنها با کارکنانشان نهفته است. اعتماد، سبب پرورش کارمندانی وفادار و با انگیزه می‌شود. اعتماد در گذر زمان ایجاد می‌شود، اما اگر مدیران رفتارهای متناقض از خود نشان دهند یا به گونه‌ای عمل کنند که غیرقابل پیش‌بینی باشند، ممکن است به سرعت به این اعتماد صدمه وارد شود. به همین دلیل مهم است که از اهمیت رفتارهای سازگار و غیرمتناقض مدیر آگاه شویم.

اگر به یک گروه ۱۰۰ نفره از مدیران موفق دقت کنید، مشاهده خواهید کرد که شیوه مدیریت آنها کاملا با هم متفاوت است. برخی دموکرات و برخی دیگر مستبد هستند. برخی اختیارات خود را به زیردستان تفویض می‌کنند و برخی نمی‌کنند. برخی منطقی و برخی دیگر باانگیزه‌اند. این تفاوت‌ها باعث می‌شوند تعیین عناصر کلیدی در زمینه مدیریت موفق دشوار شود. با این وجود، آنچه مشخص است این است که اغلب این ۱۰۰ مدیر موفق قادر بوده‌اند سطح ثابتی از اعتماد را ایجاد کنند. کارمندان زیردست این مدیران به آنها اعتماد دارند و اطمینان دارند که تصمیمات مناسبی اتخاذ می‌کنند و با آنها عادلانه رفتار می‌کنند. از سوی دیگر اگر ۱۰۰ مدیر غیرموفق را بررسی کنید، عکس این مطالب را مشاهده خواهید کرد. کارمندان به مدیران خود اعتماد ندارند و کمبود صمیمیت بین آنها کاملا مشهود است. چرا؟

علت این اتفاقات یک راز نهفته نیست. حس اعتماد زمانی که مدیران رفتار باثبات و قابل پیش‌بینی از خود ارائه می‌دهند، افزایش می‌یابد. این استدلال منطقی به نظر می‌رسد، چراکه ثبات و قابل پیش‌بینی بودن رفتارها، عنصر کلیدی ایجاد حس اعتماد است. چگونه فردی می‌تواند به یک پدیده کاملا تصادفی و غیرقابل پیش‌بینی نظیر هوا اعتماد کند؟

متاسفانه، در جریانات روزمره کاری، مدیران چندان به رفتار خود توجه نمی‌کنند تا بتوانند به کارمندانشان اطمینان دهند که قابل پیش‌بینی هستند و کارمندان می‌توانند به آنها اعتماد کنند.

دام‌هایی که باید مراقب آنها باشیم

• رفتار متناقض مهم‌ترین عاملی است که سبب از بین رفتن اعتماد و وفاداری کارکنان می‌شود. به عنوان مثال اگر در جلسات فردی با کارکنان فردی تندخو و در جلسات گروهی مهربان‌تر و صمیمی‌تر هستید، این سوال برای کارمندان پیش می‌آید که کدامیک از این دو حالت شخصیت واقعی شماست. نتیجه طرح چنین سوالاتی مشخص است: کاهش اعتماد.

• ایجاد تغییر در فلسفه‌های مدیریتی نیز ممکن است مشکل‌زا باشد. به عنوان مثال، مدیرانی که گاهی اوقات مستبد و گاهی اوقات تابع اصول دموکراتیک هستند، سبب گیج شدن کارمندان می‌شوند. در چنین وضعیتی کارکنان درک می‌کنند که نمی‌توانند رفتار مدیرشان را پیش‌بینی کنند یا به وی وابسته باشند. آنها نمی‌توانند درک کنند که چه چیز ممکن است از سوی مدیر پذیرفته یا رد شود. از آنجایی که مردم به آنچه که نمی‌توانند آن را پیش‌بینی کنند، اعتماد نمی‌کنند، نتیجه چنین رفتاری سردرگمی کارکنان و کاهش میزان اعتماد آنهاست.

• رفتارهای متناقض یا متفاوت با کارکنان نیز می‌تواند مشکل‌زا باشد. به‌رغم اینکه رفتار مشابه با همه کارمندان غیرممکن است، آنها نیاز دارند کاربرد قوانین رسمی و غیررسمی را مشاهده کنند و درک کنند که شیوه‌های مدیریتی و ارتباطی ثابتی برای تمامی کارکنان اعمال می‌شود. با توجه به اینکه ممکن است برخی رفتارهای متفاوت مشاهده شود، مهم است که کارمندان درک کنند که علت واکنش‌های متفاوت در مقابل کارمندان چیست.

• سخنان مناسب اما عملکرد متناقض: مدیرانی که سخنرانی‌های خوبی ارائه می‌دهند، اما رفتارشان در تناقض با صحبت‌هایشان است، به سرعت همه را به خود مشکوک می‌کنند. به عنوان مثال مدیری که مدام درباره ارزش اظهارنظر کارمندان در نزد خود صحبت می‌کند، اما هنگام ارائه نظرها از سوی کارمندان، آنها را بی‌درنگ رد می‌کند، به عنوان مدیری تلقی می‌شود که نمی‌توان به وی اعتماد کرد.

توصیه‌هایی برای دوری گزیدن از رفتارهای متناقض

• تلاش کنید باورها و فلسفه اصلی مدیریتی خود را درک کنید و رفتارهای خود را زیر ذره‌بین قرار دهید تا متوجه شوید که آیا رفتارتان با گفتارتان مطابقت دارد یا خیر. مشاهده رفتارهای متناقض در حین این بررسی‌ها معمول است. اما شما می‌توانید با شفاف بودن در مورد باورهایتان و انجام اقداماتی مطابق با این اهداف، بسیاری از تناقض‌ها را برطرف کنید.

• سعی کنید شخصیت‌تان در برخوردهای شخصی و تعاملات گروهی و دسته‌جمعی یکسان باشد. این تفکر که در برخوردهای شخصی می‌توانید تنها به این دلیل که مکالمه شما خصوصی است، متفاوت برخورد کنید، کاملا اشتباه است.

• زمان‌هایی را صرف توضیح تصمیماتتان به کارکنان کنید. به ویژه هنگامی که این تصمیمات موجب برخوردهایی متفاوت با افراد متفاوت می‌شود، اهمیت این موضوع دو چندان می‌شود. اگر کارمندان دلایل شما را درک کنند، احتمال اعتماد نکردنشان به تصمیمات شما بسیار کاهش می‌یابد. به طور کلی فقدان ارتباطات سبب می‌شود کارمندان در درک کردن مدیران با مشکل مواجه شوند. حتی اگر مدیر فردی باثبات باشد، در صورتی که کارمندان نتوانند وی را درک کنند، شخص مدیر فردی غیرقابل پیش‌بینی تلقی خواهد شد.

نتیجه‌گیری

یکی از مواردی که در ایجاد روابط مبتنی بر وفاداری با کارکنان موثر است، رفتار باثبات می‌باشد. با توجه به اینکه ممکن نیست فردی کاملا باثبات و قابل پیش‌بینی به نظر برسد، مهم است ارتباطات مناسبی با کارمندان برقرار شود تا آنها درک کنند که چرا ممکن است شاهد رفتارهای متناقض از سوی شما باشند. این درک به آنها کمک می‌کند، بتوانند رفتارهای مدیریتی بحث‌برانگیز را توجیه کنند. بدین ترتیب زیربنای حس اعتماد شکل می‌گیرد.