نکات مدیریتی
نگاه به آینده از دریچه گذشته
چند سال پیش، با یکی از همکارانم درباره پروژهای صحبت میکردیم که او در حال تصمیم گیری برای قبول آن بود. هر دو نفر ما در اوج موفقیت شغلی خود بودیم، اما ارزیابی او دربارهاین پروژه احتمالی مرا شگفتزده کرد. او گفت: «فکر میکنم که در گذشته حرفهای خود کارهای ارزشمند زیادی انجام ندادهام و مطمئن نیستم کهاین پروژه هم یکی از موارد افتخارآمیز برای من باشد».
مترجم: رویا مرسلی
چند سال پیش، با یکی از همکارانم درباره پروژهای صحبت میکردیم که او در حال تصمیم گیری برای قبول آن بود. هر دو نفر ما در اوج موفقیت شغلی خود بودیم، اما ارزیابی او دربارهاین پروژه احتمالی مرا شگفتزده کرد. او گفت: «فکر میکنم که در گذشته حرفهای خود کارهای ارزشمند زیادی انجام ندادهام و مطمئن نیستم کهاین پروژه هم یکی از موارد افتخارآمیز برای من باشد». صحبت درباره چشمانداز گذشته دراین گفتوگو برای من تکان دهنده بود، یعنی همکار من خود را در منتها الیه موفقیت شغلی اش تصور کرده بود و حالا به دستاوردهای زندگی خود (حتی مواردی که هنوز محقق نشده بود) نگاه میکرد.
برعکس، اکثر ما تمایل داریم که به آینده نگاه کنیم. تصمیمات ما اغلب براین مبناست که فکر کنیم اتخاذ این تصمیم خاص چه تاثیری بر مراحل بعد خواهد داشت. این استراتژی را میتوان به وضوح در سیاست هم دید یعنی وقتی که سیاستمداران مبنای تصمیمات خود را بر تثبیت مقام فعلی یا انتخاب مجدد خود میگذارند.
تحقیقات درباره موضوع پشیمانی نیز همین تمایز را نشان میدهد. تام گیلوویچ (روانشناس) و همکارانش موارد پشیمانی تعدادی از دانشجویان کالج را با افرادی که در دهه هفتاد و هشتاد زندگی خود بودند مقایسه کردند. وقتی از دانشجویان سوال شد در چه مواردی احساس پشیمانی دارند، آنها تقریبا همیشه از مواردی نام بردند، که انجام دادهاند، اما درست پیش نرفته، از کسی درخواستی نموده اند که مورد قبول واقع نشده یا رد شدن در امتحان. اما موارد پشیمانی افراد مسنتر، عموما کارهایی بود که آنها انجام ندادهاند: نواختن موسیقی را یاد نگرفتند، از یک موقعیت استفاده نکردند و غیره.
مشاهده زندگی گذشته، نمایانگر موقعیتهای از دست رفته وناگفتهها است.
طی زندگی حرفهای تان ، موقعیتهای زیادی به وجود خواهد آمد که به طور بالقوه در زندگی تان موثر است مواقعی که تصمیمیمیگیرید که ممکن است چندین سال از آینده زندگی شما را شکل دهد. دراین مواقع، افراد تمایل دارند که ریسک گریز باشند. افراد از موقعیتهایی که ممکن است موفقیتآمیز نباشد به این خاطر دوری میورزند که ازشکست بیم دارند.
دومین تحقیق نشان میدهد که نباید خیلی از شکست واهمه داشته باشید. دن گیلبرت و همکارانش تحقیقی را انجام دادهاند که نشان میدهد زندگی افراد چگونه تحت تاثیر وقایع منفی قرار میگیرد. به عنوان مثال، او از تعدادی از دستیاران اساتید دانشگاه که برای استخدام دائمیتحت ارزیابی بودند درخواست کرد که بگویند شش ماه پس از اخذ این تصمیم چه احساسی خواهند داشت. جای تعجب نبود که افراد فکر میکردند اگر استخدام دائمیشوند، بسیار خوشحالتر از زمانی خواهند بود کهاین اتفاق نمیافتاد، اما قسمت تعجب آور آن زمانی بود که شش ماه بعد، از تصمیم استخدام قطعی این افراد نظرسنجی صورت گرفت.
این اساتید گفتند که بهرغم استخدام دائم، نسبت به زمانی که استخدام قطعی نبودند خوشحال ترنیستند.این بدان معناست که عوامل دیگری که بر خوشحالی آنها تاثیرگذار است (خانواده، دوستان، سلامتی...) آنچنان تاثیر قدرتمندی بر رضایت کلی آنها از زندگی دارد که حتی آنچه ممکن است یک ضربه ویرانگر یا نیرویی سازنده در زندگی شغلی آنها به حساب بیاید، نمیتواند تاثیر چندانی در رضایتمندی آنها از زندگی داشته باشد.
نتیجهاین تحقیق نشان میدهد که ارزش دارد که افراد در تصمیمات مهم شغلی خود نگاهی به گذشته خود نیز داشته باشند. کابوس شکست، زمانی که ریسک بالقوهای در انجام عملی خاص وجود داشته باشد، بسیار هولناک جلوه میکند. وقتی به آینده مینگریم ریسک شکست، مهم به نظر میرسد. اما حتی شکستهای بزرگ هم نمیتوانند زندگی حرفهای شما را دستخوش انحراف کنند و آنچه فاجعه به نظر میرسد، میتواند تاثیر بسیار اندکی بر رضایت کلی شما از زندگی داشته باشد.
به جای آن، مبنای تصمیمات شغلی خود را (حداقل بخشی از آن را) طوری بنا نهید که وقتی به گذشته زندگی خود نگاه میکنید، از آن یاد کنید. شاید همیشه موفق نشوید، اما در عوض، وقتی به زندگی گذشته خود و تصمیماتی که به شما فرصت رسیدن به تمایلات درونی تان را میداد مینگرید، احساس حسرت و پشیمانی نخواهید داشت. از لحاظ آماری نیز بیشتر احتمال دارد که انسان به خاطر آنچه انجام نداده است به زندگی خود با حسرت بنگرد.
جان لنون اینگونه نوشته است: «زندگی زمانی اتفاق میافتد که شما مشغول رسیدگی به برنامههای دیگر هستید». ساده است که انسان درگیر پروژههای کوچک و کارهای ناچیز روزمره شود. لازم است که حداقل یک بار در سال با دقت نگاه کنید که چگونه در جهت اهداف بزرگتر خود گام مینهید. اگر متوجه شدید که هیچ کاری در گذشته انجام ندادهاید که وقتی به عقب برمیگردید به آن افتخار کنید، فکر کنید که در سال پیش رو چه کاری میتوانید انجام دهید که شما را یک قدم به آنچه میخواهید به آن برسید نزدیکتر کند.
در آخر، همکارانتان را نیز تشویق کنید که همین روش را در پیش گیرند. هر شرکتی، اهداف رفیع و والایی دارد. سازمانی که آینده را از دریچه گذشته میبیند، شانس بسیار بزرگی در دستیابی به آن اهداف دارد.
منبع: HBR
ارسال نظر