موردکاوی- آیا شیطانی در پس این فرشته است؟
پاسخ مطالعه موردی هفته گذشته
منبع: HBR
گلوریا، مدیرعامل یک سازمان نگهداری از افراد سالمند است که ۱۲ شعبه دارد. مالکیت ۱۱ تا از این شعبهها به صورت نسبی است، به این ترتیب که آنها تحت نظارت سازمان هستند و با برند آن کار میکنند و تنها ۵ درصد از درآمدشان را به سازمان گلوریا میدهند.
سریما نازاریان
منبع: HBR
گلوریا، مدیرعامل یک سازمان نگهداری از افراد سالمند است که ۱۲ شعبه دارد. مالکیت ۱۱ تا از این شعبهها به صورت نسبی است، به این ترتیب که آنها تحت نظارت سازمان هستند و با برند آن کار میکنند و تنها ۵ درصد از درآمدشان را به سازمان گلوریا میدهند. حال ویکتور که خودش یک پزشک پولدار است، به گلوریا پیشنهاد سرمایهگذاری ۳ میلیون یورویی در سازمان داده است و در مقابل از او ۲۵ درصد از سهام سازمان به علاوه یک رای در هیات مدیره را میخواهد. سوال این است که آیا گلوریا باید این پیشنهاد را قبول کند؟
مسلما سرمایهگذاران بالقوه دیگری هم هستند که بیشتر با شخصیت او همراستا هستند و مسلما چشمانداز او را هم قبول خواهند کرد.
پیشنهاد سه میلیون یورویی ویکتور برای گلوریا اخبار هیجان انگیزی است، ولی به عنوان فردی که خودم هم برای سازمانم به دنبال سرمایهگذارانی هستم، به او پیشنهاد میکنم که با احتیاط پیش برود.
گلوریا باید عواقب قانونی و تجاری پیشنهاد ویکتور را به خوبی بررسی کند، مخصوصا با توجه به معاملاتی که او در حال حاضر با سازمانهایی که آنها را به صورت نسبی تصاحب کرده است، دارد. او در عین حال باید این نکته را ارزیابی کند که آیا کارکنان و اعضای سازمانش منابع کافی و زیرساختهای مناسب برای ایجاد توسعه در سازمان را دارند در عین حال که کارهای خودشان را به خوبی مدیریت میکنند.
در نهایت اینکه گلوریا باید یک چشم انداز استراتژیک برای همکاری میان مراکزی که مالکیت آنها به صورت کلی در اختیار سازمان است و آنهایی که بخشی از مالکیتشان در اختیار سازمان است، طرحریزی کند. در این میان باید اهداف بلند مدت مالی سازمان را هم در نظر داشته باشد.
وارد شدن به یک رابطه تجاری که پرچمهای قرمز از بیرون آن دیده میشوند، هرگز توصیه نمیشود. رفتار ویکتور در مقابل گلوریا در طول نهار به خوبی نشان میدهد که او به شخصیت غالب بودن عادت کرده است. البته شخصیت پرخاشگر او به تنهایی دلیلی برای کنار گذاشتن پیشنهاد ویکتور نیست، ولی گلوریا قبل از هر گونه همکاری با این فرد، باید مطمئن شود که اهداف عملی و ارزشهایش با اهداف و ارزشهای او سازگار است. برخی از نکات کلیدی که باید به آنها توجه کرد عبارتند از: برنامه زمانی تاسیس مراکز جدید، اهداف کلی عملکرد و عواقب نرسیدن به این اهداف.
گلوریا و مدیر مالی سازمان او شاید فکر کنند که سیستم ارزشی ویکتور با فلسفه سازمانی آنها همراستا است، چرا که ویکتور یک پزشک است. ولی او از همین الان به نظر میرسد که دارد یکی از ارزشهای کلیدی سازمانش را زیر سوال میبرد. شفافیت: چرا که او با مذاکره کردن در مورد بندهای قرارداد با گلوریا مخالفت میکند و هیچ منطق خاصی هم برای این کارش نمیآورد.
غیر منطقی نیست فکر کنیم که مثلا ویکتور اگر صحنه صحبت کردن دکتر شاوز با نوه بیمار در آن مرکز را میدید به شیوهای متفاوت برخورد میکرد. آیا او شواهد گلوریا برای زیر سوال بردن نحوه برخورد دکتر با نوه آن فرد را تایید میکرد یا از پزشک همکارش
دفاع میکرد؟
این پیشنهاد به ظاهر ساده از طرف یک سرمایهگذار فرشته گونه، در واقع سوالات پیچیده بسیاری در مورد آینده سازمان گلوریا ایجاد میکند. گلوریا باید با وکلایش، اعضای هیات مدیره و تیم مدیریتیاش مشورت کند و سپس ویکتور را دعوت کند که با هم یک بحث دیگر این بار در مورد خواستههای گلوریا بکنند.
اگر ویکتور مخالف ایجاد فرآیند و برنامه زمانی است که برای همه ذینفعان سازمان کالیداد مناسب باشد، در این صورت گلوریا باید به سادگی این پیشنهاد را رد کند. مسلما سرمایهگذاران بالقوه دیگری هم هستند که بیشتر با شخصیت او همراستا هستند و مسلما چشمانداز او را هم قبول خواهند کرد. بدون داشتن چنین رابطهای، رسیدن به موفقیت ناممکن خواهد بود.
گلوریا در عین حال، دلایل خوبی برای قبول کردن پیشنهاد ویکتور دارد. او چشم اندازی مبنی بر تاسیس ده مرکز جدید کالیداد دیگر در طی سال آینده در اسپانیا و حتی در خارج از کشور دارد، ولی سازمان او محدودیت منابع مالی دارد. او تنها صاحب یکی از ۱۲ مرکز فعلی است و از ۱۱ مرکز فعلی تنها ۵ درصد سهم میگیرد. پیدا کردن مراکز جدید برای آغاز همکاری تاکنون ساده بوده است، ولی این سیستم کار کردن بر مبنای مالکیت نسبی در شرایط سخت تر اقتصادی مسلما بسیار دشوارتر خواهد بود.
گلوریا در حال ساختن برندی است که بر اساس استانداردهای عملکرد سرسختانه بنا شدهاند و نیازمند درگیر شدن شدید همه طرفین سازمان در این برنامه است. استفاده از تکنولوژیهای جدید مسلما میتواند برند را به هدفش برساند و صرفه به مقیاس کارها را بهتر کند، ولی مسلما نمیتواند موضوعاتی را که نیازمند مقدار مشخصی از پول نقد است را حل کند. به همین دلیل است که ممکن است گلوریا احساس کند فرصتی در اختیارش قرار گرفته است که نباید آن را از دست بدهد، ولی او در عین حال باید نکاتی که قبلا گفتیم را هم مد نظر داشته باشد. ویکتور از همین ابتدای کار که هنوز قراردادی بسته نشده است، اینگونه رفتار میکند. این برخود نشان میدهد که او در آینده هم انتظار خواهد داشت، همیشه نظر خودش بر نظر دیگران اولویت داشته باشد.
ارسال نظر