بازگشت کارمند بومرنگی! - ۱۱ مرداد ۹۰

سریما نازاریان

پاسخ مطالعه موردی هفته گذشته

لیانا که قبلا در سازمان اورکیس مدیر بخش توسعه محصول بوده است، الان که در کار جدیدش سازمان تازه تاسیسش را دارد به دیگران واگذار می‌کند، دوباره به فکر سازمان قبلی اش افتاده است. در همین میان مدیر عامل آن سازمان دوباره از او دعوت به همکاری می‌کند. سوال این است که آیا او باید به محل کار قبلی‌اش برگردد و با چالش‌هایی که به نظر جذاب می‌رسند مواجه شود یا باید حرف‌های گری را باور کند که قبل از او شغل مورد نظر را به عهده داشت و اکنون سازمان را ترک کرده است. گری می‌گوید: مدیران با هر نظر جدیدی مخالفت می‌کنند، ولی در ظاهر می‌گویند که طرفدار ایده‌های

جدید هستند.

متخصصین در مورد کاری که لیانا باید پیش گیرد توافق نظر ندارند.

متخصصین در مورد پاسخ این کیس توافق نظر ندارند. برخی فکر می‌کنند که لیانا نباید اولین شغلی که به سراغش می‌آید را قبول کند و باید به دنبال کار مناسب به خوبی تحقیق کند. آنها عقیده دارند که لیانا نباید این شغل را قبول کند؛ چرا که با به هم خوردن تعادل میان کار منزل و کار بیرون، این فرصت هنوز هم مشکلات زیادی دارد و شانس موفقیت او خیلی کم است.

آنها برای این حرفشان دلایل زیادی می‌آورند، دلایلی از قبیل اینکه لیانا توانایی لازم برای بدل شدن به یک مدیر مناسب در اورکیس را ندارد. توانایی‌های او در موسیوفیل خلاقیت او را اثبات می‌کند.

در نقشی که به او پیشنهاد شده است، توانایی‌های رهبری او مهم تر از خلاقیت او هستند. این متخصصین عقیده دارند که او توانایی‌های رهبری کافی را ندارد و توانایی او در راضی کردن مخاطبان بدبین زیاد نیست. آنها علاوه بر این می‌گویند که دلایلی که او می‌خواهد به خاطر آنها این شغل را قبول کند خیلی زیاد نیستند و اینکه کاری که به او سپرده شده است، کاری است که نه او و نه گری نمی‌توانند به خوبی از پس انجام دادن آن بر بیایند.

یک کار خوب باید شامل افراد مناسب هم باشد. در اورکیس لیانا باید یک تیم سوال برانگیز را هدایت کند و علاوه بر آن رییسی خواهد داشت که خودش هم زیاد توانایی‌های مدیریتی ندارد. تام فرد نامناسب را مدتی طولانی در شغلش نگه داشت و پس از آن هم نزد لیانا از او بدگویی کرد؛ دو کاری که برای یک مدیر مناسب نیستند.

در نهایت این متخصصین عقیده دارند که لیانا باید یک مدیر مستقل شود. او باید شروع به مشخص کردن ارزش‌های فردی و اولویت‌های خودش کند و درک بهتری از توانایی‌های خودش به دست بیاورد. سپس او باید انتخاب‌های بیشتری به دست بیاورد تا اینکه صرفا میان شغل قبلی و شغل فعلی اش یکی را انتخاب کند. این متخصصین می‌گویند که دهه‌ها تحقیقات نشان می‌دهند که بهترین کارها نتیجه مطالعه دقیق در کارهای موجود و نه فقط قبول کردن اولین پیشنهاد رسیده است.

در مقابل دسته دیگری از متخصصین هم هستند که عقیده دارند که با برگشتن به سازمان قبلی‌اش دارایی‌های با ارزشی را با خود به آنجا می‌برد: یک شبکه از قبل شناخته شده، دانش قبلی و یک دیدگاه جدید. دارایی‌هایی که لیانا را برای برگشتن به شغل قبلی اش بسیار مناسب می‌کنند.

شبکه‌ها طول می‌کشد که ساخته شوند و لیانا این شبکه را از قبل ساخته شده دارد. این یک مزیت بزرگ است. او باید آماده استفاده کردن از ارتباطات قبلی اش برای جمع آوری اطلاعات و ایجاد ارتباطات جدید باشد. او نگران است که شاید این موضوع که او را آنجا می‌شناسند به ضرر او تمام شود، ولی واقعیت این است که مدیر عامل او را دوباره دعوت به کار کرده است؛ چرا که شناخته شده بوده است و افرادی مانند مدیر بازاریابی جدید به خاطر همین آشنایی است که با او از ابتدا همکاری زیادی می‌کنند.

این متخصصین عقیده دارند که با وجود اینکه، بعد از ترک لیانا از اورکیس، تغییرات زیادی در این سازمان رخ داده است، ولی او فرهنگ و سیاست‌های رایج در این سازمان را می‌شناسد. او مشکلات موجود در سر راهش را قبلا تجربه کرده است و این بار می‌تواند با تفکر استراتژیک راه برای دور زدن آنها پیدا کند. برای مثال با دانستن اینکه چلسی و پیتر همیشه مخالف هستند او باید به دنبال راهکار‌هایی برای جلب موافقت آنها باشد. فردی که به تازگی وارد این نقش شده باشد باید همه اینها را از اول یاد بگیرد.

در نهایت اینکه لیانا یک دیدگاه جدید دارد؛ چرا که زمان ارزشمندی را خارج از سازمان گذرانده است. او می‌تواند تجربه‌هایی را که در این محیط به دست آورده است، به محیط شناخته شده اورکیس پیاده کند. محیطی که او از قبل آن را درک می‌کند. البته این متخصصین در عین حال می‌گویند که لیانا باید برخی از شیوه‌های انجام دادن کارهایش را تغییر دهد. برای مثال او می‌داند که اورکیس به اعداد اهمیت زیادی می‌دهد، ولی از آنجایی که اعداد همیشه همه چیز را نشان نمی‌دهند، لیانا باید در عین حال در جهت استراتژی‌های کار آفرینانه تر و خطر پذیر تر گام بر دارد؛ باید در همان حال که کارش را بر پایه نکات اولیه‌ای شروع می‌کند که همه آنها قبول دارند، در مورد مسائل غیر عددی واقعی هم سخت‌گیرتر باشد.

منبع: HBR