اگر محتواهای قدیمی‌‌‌تر را ورق بزنید، می‌‌‌بینید که در مورد اینترنت هم چیزهایی وجود داشته که اکثرا از واقعیت امروز دور هستند. نه فرصت‌‌‌ها و نه تهدیدها به آن شکل اتفاق نیفتاده است. هوش مصنوعی هم احتمالا خارج از این فضا نیست و لازم است به جای قضاوت قطعی در مورد آن و طبقه‌‌‌بندی قطعی آن در گوشه‌‌‌ای از فضای ادراکی و ذهن‌‌‌مان، پیوسته دانش‌‌‌مان را در موردش تکمیل کنیم. اما نکته جالبی که هوش مصنوعی مانند اینترنت دارد، تاثیرگذاری این چارچوب بر فرد و کاربر است. این دو فناوری به طرز عجیبی مایعی هستند که نه تنها به شکل ظرف درمی‌‌‌آیند، بلکه شکل ظرف خودشان را تغییر می‌دهند. اگر‌چه اغلب تکنولوژی‌‌‌های جدید و تاثیرگذار این خاصیت را داشته‌‌‌اند، اما احتمالا می‌توان گفت این دو تکنولوژی بیشترین تاثیر را روی حتی نحوه فکر کردن ما خواهند گذاشت. 

اجازه بدهید یک مقدار لنز نگاهمان را عمیق‌‌‌تر کنیم و عمق تاریخ را در نقطه‌‌‌ای به نظاره بنشینیم که تکنولوژی نوشتن به عنوان ابزاری در دسترس مطرح شد و شکل غالب ارتباطات شد و در واقع سهم بازار را از گفتار گرفت. با ظهور این تکنولوژی و تجاری‌‌‌سازی آن (به معنی قابلیت استفاده توسط بخش بیشتری از مردم با هزینه قابل قبول) بود که امکان مباحثه به صورت سلسله‌‌‌وار و امکان توقف و شروع مباحثه پدید آمد و بررسی خط سیر تفکر برای افراد بیشتری ممکن شد. با این تکنولوژی بود که پاسخگو کردن گوینده/نویسنده ممکن شد و شکل‌‌‌دهی متون به دلیل تاریخ انقضای بسیار طولانی‌‌‌تر نسبت به گفتار، اهمیت پیدا کرد. شاید بیراه نباشد بگوییم این تکنولوژی بود که افراد را هم وادار به دقیق سخن گفتن و هم وادار به ساده‌‌‌تر گفتن کرد و به افرادی جایزه داد و در گستره تاریخ ماندگارشان کرد. آنها توانستند پیامشان را به بهترین شکل ممکن پالایش و ویرایش کنند و سپس منتشرش کردند. 

به نظر می‌رسد تکنولوژی هوش مصنوعی که فراتر از مهارت فنی همچون یادگیری عمیق و یادگیری ماشین است، نیازمند نوعی تعامل در لایه انسانی است تا ارتباط بین هوش انسانی و مصنوعی بهتر شکل بگیرد. حتما دیده و شنید‌‌‌ه‌‌‌اید که سوال درست نقش اساسی‌‌‌تری در استفاده از هوش مصنوعی مولد نسبت به هر نوع تعامل دیگری دارد. انگار شما تا زمانی که نتوانید سوال درستی بپرسید، هوش مصنوعی توانایی ادراک درست و پاسخگویی مناسب را نخواهد داشت. اگر قائل به فراگیری ابزارهای مبتنی بر هوش مصنوعی باشیم، احتمالا نحوه تعامل مورد پسند هوش مصنوعی، نحوه تعامل ما انسان‌ها نه‌تنها با هوش مصنوعی، بلکه با خودمان را نیز تغییر خواهد داد که این مساله‌ای به غایت مهم در زیست ما انسان‌ها خواهد بود. یعنی با ظهور این تکنولوژی، مانند سایر تکنولوژی‌‌‌های عظیم تاریخ، دامنه تغییرات به خود انسان و سیستم فکری‌‌‌اش هم خواهد رسید. حتی در جاهایی که هوش مصنوعی به صورت عینی حضور ندارد، در ساحت ذهنی حضوری جدی خواهد داشت. این حضور در روابط کاری، عاطفی، دوستانه و انواع روابط انسانی خواهد بود. 

اما آیا این نحوه سوال کردن و اثرات آن، در قالب کاملا جدید و ناشناخته‌‌‌ای از ذهنیت و تفکر انسان خواهد بود؟ به احتمال زیاد با داده‌‌‌هایی که الان ما در دسترس داریم خیر. در واقع هوش مصنوعی به عنوان هوشی که از منبع هوش انسانی ناشی می‌شود، خیلی متفاوت از انسان نمی‌‌‌اندیشد، بلکه توان این را دارد که بسیار بیشتر از انسان و دقیق‌‌‌تر از آن بیندیشد. مهارتی که اینجا مورد استفاده و هم‌‌‌پوشانی انسان و هوش مصنوعی است، مهارت «تفکر انتقادی» است که اتفاقا متفکران سیاسی، اجتماعی و اقتصادی متعددی، تقویت آن را برای زیست بهتر انسان در جامعه و نظام‌‌‌های سیاسی اجتماعی ضروری دانسته‌‌‌اند.  در واقع اگر اندیشمندان انسانی توانایی جا انداختن و مسلح کردن انسان‌‌‌ها به تفکر انتقادی را نداشتند، این هوش مصنوعی خواهد بود که به کاربرانش جایزه انتقادی اندیشیدن خواهد داد. فردی که با هوش مصنوعی مولد به عنوان یکی از پدیده‌‌‌ها و محصول‌‌‌های در دسترس هوش مصنوعی کار کرده و کم‌کم یاد گرفته سوالات درست‌‌‌تری بپرسد، در واقع با استفاده از تفکر انتقادی توانسته است ریشه‌‌‌یابی کند و شاخ و برگ‌‌‌های اضافی تفکری و استدلالی را از میان بردارد و با جزم‌‌‌اندیشی کمتری، مسائل مختلف را مورد سوال و واکاوی قرار می‌دهد. به بیان بهتر این فرد در تعامل با ابزار جدید مبتنی بر تکنولوژی نوظهور، یاد می‌گیرد که فرضیات و موارد قطعی را مورد سوال قرار دهد و به سمت سناریوپردازی رهنمون شود. 

بسیار بعید است که نظام تفکر فردی که تفکر انتقادی را در کنار یک ابزار/مربی یاد گرفته و این یادگیری با کاربست متعدد در افکار وی ریشه دوانده، مبنای فکر کردن، پرسیدن و عمل کردن در سایر ساحت‌‌‌های اجتماعی و فردی‌‌‌اش قرار نگیرد. در واقع احتمالا مهم‌تر از پیشرفت خود تکنولوژی هوش مصنوعی و نظریات آخرالزمانی کنترل دنیا توسط آن، ما با تبار جدیدی از انسان‌‌‌ها مواجه خواهیم بود که درست‌‌‌تر می‌‌‌اندیشند و درست‌‌‌تر سوال می‌‌‌پرسند. اثرات این تغییرات فردی احتمالا بسیار جدی خواهد بود و تعاملات انسانی، اجتماعی و حتی سیاسی-اقتصادی ما را متحول خواهد کرد و جنس متفاوتی از افراد در جایگاه‌‌‌های مختلف هدایت جامعه و شرکت‌ها جا خوش خواهند کرد. پس احتمالا کاری که از ما برمی‌‌‌آید استفاده از این ابزارها و تفکر در مورد میزان استفاده از آنها در حوزه‌‌‌های مختلف است؛ چرا که نسل جدید با این زبان و نگاه فکر می‌کند و تصمیم می‌گیرد و این تحول نسلی، ابدا در مقیاس نسل‌‌‌های نسبتا طولانی انسانی نخواهد بود و احتمالا منطبق بر نسل‌‌‌های سیستم‌های نرم‌‌‌افزاری خواهد بود. در فرصت کم لازم است این نگاه و تفکر را بیاموزیم و تا جای ممکن از آن استفاده کنیم؛ اگر می‌‌‌خواهیم در آینده بسیار نزدیک، تاثیر اندکی بر محیطمان داشته باشیم.