چرا مدیران، سازمان خود را ترک میکنند؟
کارکنان بدون دلیل موجه سازمان را ترک نمیکنند. پس وقتی این کار را مدیران انجام میدهند، صاحبان مشاغل و مدیران بالادستی باید حساسیت بیشتری به خرج دهند و دلیل واقعی آن را بررسی کنند.
به نظر میرسد بیشترین سهم را در ترک کار مدیران موارد زیر دارند:
۱-فاقد منابع لازم برای انجام کارها هستند
سازمانها انتظارات بالایی دارند و تمایل دارند فشار زیادی را بر مدیران خود وارد کنند تا تیمشان به سمت بهرهوری هدایت شود. اگر مدیران بادانش و ماهر باشند و برای کارکنان زیرمجموعه نیز رهبران خوبی باشند، اما از نظر بهرهوری نتایج باکیفیت و مورد نظر سازمان را به دست نیاورند، چه؟
عملکرد، برآیندی است از دانش، مهارت، تجربه، انگیزه، فرصت، منابع، پشتکار و... پس شاید سازمان آنچه را که برای انجام درست کار نیاز دارند به آنها نمیدهد، از جمله ابزارها و پشتیبانیهای تکنولوژیک، زمان کافی برای انجام کار، زمان کافی برای استراحت، برنامههای انعطافپذیرتر، حمایت مدیران همرده، حمایتهای مرتبط با منابع انسانی و حمایت مدیرعامل. مدیران عامل باید با مدیران واحدهای دیگر در ارتباط باشند تا مطمئن شوند که آنها احساس حمایت میکنند و آنچه که برای انجام بهتر وظایف و مسوولیتها نیاز دارند، در اختیارشان قرار میگیرد. و در صورت امکان، مصاحبههای خروجی را با افرادی که در حال ترک سازمان هستند انجام دهند تا درک بهتری از دلیل استعفای مدیران داشته باشند.
۲-احساس میکنند که تحت مدیریت ذرهبینی هستند
وقتی مدیران بیش از حد کنترل میشوند و در مورد جزئیترین اقداماتشان بازخواست شده و جواب پس میدهند، احساس میکنند تحت مدیریت ذرهبینی قرار گرفتهاند و از خودشان اختیاری ندارند. البته برخی از افراد نسبت به دیگران حساسیت بیشتری نسبت به این موضوع دارند، اما زمانی که این اتفاق میافتد، عموما افراد حس خوبی ندارند و احساس میکنند نسبت به توانایی آنها اعتمادی وجود ندارد.
یکی از نیازهای اصلی این سطح از کارکنان، داشتن آزادی عمل و اختیار هدایت واحد تحت نظرشان است. پس زمانی که توانایی فردی برای رهبری سازمانی نادیده گرفته شده و سرکوب شود، میتواند منجر به عصبانیت، استرس، عدممشارکت و در نهایت ترک سازمان شود.
۳- مجبورند با افرادی که در شغل خود مهارت ندارند کار کنند
فرآیند استخدام و نگهداشت سازمان شما چگونه است؟ آیا احساس میکنید کارکنان وظایفشان را به بهترین نحو ممکن انجام میدهند و رضایت شغلی بالایی دارند؟ آیا فکر میکنید کارکنان با فرهنگ سازمان همسو بوده و حس خوشایندی دارند؟ تخصص و تجربه یک مدیر باید به او اجازه دهد کارکنان را به سمت بهرهوری بیشتر راهنمایی کند، اما نباید دائما در حال آموزش پرسنل خود بوده و دائما تناسب مهارت و دانش کارکنان را با وظایفشان کنترل کند. بنابراین وقتی از یک مدیر انتظار میرود تیمی را رهبری کند که اعضای آن صلاحیت انجام کاری را که برای آن هدف استخدام شدهاند ندارند، به راحتی میتوان علت ترک سازمان توسط مدیران را درک کرد.
۴- رشدی نمیبینند
برخی از مدیران کاملا رضایت دارند که تا زمان بازنشستگی همان مدیر بمانند. اما جاهطلبی برخی مدیران دیگر، بسیار بیشتر است. آنها ممکن است احساس کنند که دیگر جایی برای رشد و انتخاب مسیر دیگری وجود ندارد و در جایگاه فعلی با مسائلی مانند عدمچالش، کسالت عمومی و فتح قله درگیرند. آن هنگام که مدیری متوجه میشود دیگر رشد یا فرصتی برای ارتقا وجود ندارد، تصمیم میگیرد به سازمان دیگری نقل مکان کند که در آن پتانسیل بالاتری برای بر عهده گرفتن مسوولیتهای بزرگتر وجود دارد.
۵- احساس حمایت نمیکنند
مدیران معمولا در موقعیتی قرار میگیرند که در آن کارکنان برای حل مشکلات ریز و درشت به سراغشان میآیند؛ دغدغههایی که میتواند از نیاز به بازخورد و راهنمایی کوچک تا نیاز به حمایت در یک بحران بزرگ متغیر باشد.
حال سوال اینجاست که چه کسی از خودِ مدیر حمایت میکند؟ همه گاهی اوقات به کمک نیاز دارند و اگر مدیری احساس کند که سازمان همواره از او برای کمک به دیگران توقع دارد، در حالی که خودش از سازمان و مدیر بالاسری کمکی دریافت نمیکند، تحت فشار بیش از حد خسته میشود و میخواهد به خود استراحت بدهد یا برای همیشه آنجا را ترک کند.
۶- شرایط احراز پست مدیریتی ندارند
جای تعجب نیست اگر بگوییم یکی از دلایلی که مدیران از کارشان کنارهگیری میکنند این است که از طریق ارتقا یا استخدام بر اساس توانمندیها و شایستگیهایشان برای آن شغل انتخاب نشدند. برخی از افراد فقط به واسطه تخصص و مهارتهای سخت (مهارتهای فنی) در جایگاه مدیریتی قرار میگیرند، چون برای مدت طولانی در سازمان ماندهاند یا در انجام کار تخصصی و در سطوح پایینتر خوب عمل کردهاند. اما این افراد به واسطه نداشتن مهارتهای نرم و دانش مدیریتی، رهبران سازمانی خوبی نیستند. آنها احتمالا آموزشهای مرتبط با مدیریت و رهبری را ندیدهاند و تنها به این دلیل که حقوق یا موقعیت بهتری میخواستند این سمت را قبول کرده و دیدگاه متفاوتی از این نقش داشتهاند. همچنین آنها فاقد هوش هیجانی موردنیاز برای انجام این کار هستند و شرایط احراز سمتهای مدیریتی را ندارند. اگر شخصی برای یک نقش مناسب نبود، تقصیر او نیست احتمالا او در جای دیگری موثرتر خواهد بود و به این نتیجه میرسد که جایگاه مدیریتی را ترک کند.
منبع: inscape consulting