چه کسی مدیر عامل را یاری می‌کند؟

سریما نازاریان

پاسخ مطالعه موردی هفته گذشته

الیوت مدیر عامل یک سازمان نو پا است. او در طول چند ماه برای دومین بار مدیر فروشش را از دست داده است و نمی‌تواند به درآمدهایی که در ابتدای کار قولش را داده بود دست یابد. الان او از کسی راهنمایی می‌خواهد. ولی دوست صمیمی‌اش در هیات مدیره، «اموری» حس می‌کند که او اگر‌این کمک را بدهد سایر اعضای هیات مدیره ناراحت می‌شوند و او را به گروهی از مشاوران مدیریت معرفی می‌کند. ولی به نظر ‌می‌رسد این مشاوران هم نمی‌توانند کاری از پیش ببرند. حال سوال‌این است که پس الیوت از چه کسی باید کمک بگیرد؟

من متوجه شده‌ام که گاهی مدیرعامل‌ها می‌توانند با وفق دادن خودشان و رشد کردن شما را غافلگیر کنند.

الیوت حق دارد که نگران جلسه آینده هیات مدیره باشد. دغدغه یک عضو هیات مدیره در یک سازمان نو پا در طول سال‌های اولیه‌ایجاد آن سازمان‌این است که آیا مدیر عامل آن سازمان هنوز برای آن شغل مناسب است یا خیر. اگر من عضوی از هیات مدیره بودم، نمی‌دانم که آیا می‌خواستم الیوت را در‌این مقطع زمانی از نقشش کنار بگذارم یا نه. ولی فکر می‌کنم چیز‌هایی هست که فردی که در موقعیت الیوت قرار دارد می‌تواند انجام دهد تا مدیران و سرمایه‌گذاران را از کارآیی خودش مطمئن کند و جایگاه خودش را مستحکم کند.

اول‌ اینکه او باید کمک و توصیه خواستن از مربیان و سایر افراد باتجربه را برای خودش به یک عادت تبدیل کند. یک مدیر عامل همیشه باید شبکه‌ای فعال مانند آنچه در کیس گفته شده داشته باشد. حالا‌ این شبکه می‌تواند رسمی ‌یا غیررسمی ‌باشد. مدیر عاملی که من با او کار می‌کنم و از یک نقش در یک سازمان بزرگ بیرون آمده است و از دنیای کار آفرینی بی خبر است، به یک گروه از مدیر عامل‌های صنایع تکنولوژی محور در منطقه دالاس تعلق دارد. او می‌تواند با آنها راجع به مسائلی مانند منابع انسانی صحبت کند یا بپرسد که چگونه باید یک شریک تولیدی بزرگ را راضی به کار کردن با خود بکند.

مربیان باید احتمالا خارج از سازمان باشند. معمولا مدیر عاملان دوست ندارند از مدیری که با او کار می‌کنند راهنمایی بخواهند. معمولا روابط برای‌این قبیل موقعیت‌ها مناسب نیستند و همکار مورد نظر هم دانشی که بتواند با آن به مدیر عامل کمک کند را ندارد. یک شرکت نو پا که من با آن کار می‌کنم، به وسیله دو شریک تاسیس شده بود که از یک سازمان آمده بودند. یکی از آنها مدیر عامل ‌این سازمان جدید است و دیگری هم غول تکنیکی سازمان. آنها خیلی به هم نزدیک هستند. می‌توان گفت به هم چسبیده‌اند. ولی نمی‌دانم که آیا مدیر عامل زمانی که بخواهد از شریکش راجع به مسائل مدیریتی سوال کند یا راهنمایی بخواهد احساس خوبی خواهد داشت یا نه. حتی اگر‌این کمک را هم بخواهد، شریکش احتمالا نمی‌تواند به او یک پاسخ مناسب بدهد، چرا که هیچ وقت تجربه مشابهی نداشته است.

دوم ‌اینکه الیوت باید به صورت منظم از اعضای

هیات مدیره کمک بخواهد. داشتن ارتباطات فعال در شرایط سخت نیاز به شجاعت بسیاری دارد، ولی اعضای هیات مدیره قدر آن را می‌دانند. آنها می‌خواهند که مدیر عامل‌ها آنها را درگیر کنند و آنها را در جریان اخبار بگذارند. آنها مسلما نمی‌خواهند راجع به اخبار مهم از روش‌های غیرمستقیم مطلع شوند. همین موضوع است که باعث نگرانی آنها راجع به مدیر عامل می‌شود.

زمانی که هیات مدیره برای اولین بار در جریان موضوعی قرار می‌گیرد، من معمولا مدیر عامل را تشویق می‌کنم که حداقل یک نفر را که او می‌شناسد و اطمینان دارد را در جریان قرار دهد (فردی که احتمالا یک سازمان دیگر را اداره می‌کند یا تجربه رهبری سازمانی دارد و شاید نسبت به سایر مدیران احساس همدلی بیشتری با مدیر عامل داشته باشد). آن فرد می‌تواند به مدیر عامل کمک کند که ارتباط بهتری با هیات مدیره برقرار کند. برای مثال، مدیر عامل سازمانی در کالیفرنیا که من با آن کار می‌کنم، رییس قدیمی‌اش را به عنوان یک مدیر خارجی استخدام کرده است.

پس الان او یک فرد باتجربه در هیات مدیره دارد که می‌تواند با او صحبت کند و می‌تواند انتظار داشته باشد که کمی‌ بیشتر از سایر اعضای هیات مدیره او را درک کند. اموری، دوست الیوت در هیات مدیره، کمی ‌از داشتن‌این نقش احساس ناراحتی می‌کند. الیوت باید به دنبال فردی باشد که بتواند یک واسط بهتر باشد.

اگر من هم در آن هیات مدیره بودم، احتمالا احساس می‌کردم که او به خاطر نداشتن شبکه‌ای از افراد که بتوانند او را راهنمایی کنند و برای درگیر نکردن هیات مدیره در اندازه‌ای که لازم است سرزنش می‌کردم. ولی من متوجه شده‌ام که گاهی مدیرعامل‌ها می‌توانند با وفق دادن خودشان و رشد کردن شما را غافلگیر کنند. در یک مورد، هیات مدیره یک سازمان نوپا تصمیم گرفته بودند که اگرچه مدیرعامل حداکثر سعی‌اش را می‌کند، ولی سازمان آنقدر که باید پیشرفت نکرده است پس شروع به استخدام یک مدیرعامل با تجربه کرد. در همین زمان، مدیرعامل مشتریان زیادی را به سازمان آورد و از طریق یکی از آنها سرمایه بزرگی را هم به شرکت جذب کرد. هیات مدیره چنان تحت تاثیر قرار گرفته بود که جست‌وجو را متوقف کرد.

منبع: HBR