چه گزینههایی را در لیست بگذاریم؟
اگر آنها مدتی طولانی است که در یک مشکل گیر کردهاند، این فرصتی است که به آنها کمک میکند از این وضعیت بیرون بیایند. با این روش، آنها را از راهحلهای واضح و مشخص عبور میدهید و به یک قلمرو جدید و هیجانانگیز (و گاهی ترسناک) سوق میدهید. همانطور که در باشگاه، ماهیچههای خود را با تمرین سخت ورزیده میکنید، طرف گفتوگویتان را هم تشویق میکنید که ماهیچه خلاقیتش را تمرین بدهد و از منطقه امن خود بیرون بیاید.
بیایید به مثال دارا و بن برگردیم تا ببینیم چطور گزینهها را شناسایی میکنند.
- دارا: با توجه به این فرصت، چه چیز دیگری را میخواهی امتحان کنی؟
- بن: (در حالی که میخندد) بامزه است. قبل از اینکه با هم حرف بزنیم، بارزترین راهحل این بود که رامونا را اخراج کنیم یا اینکه او را از این تیم کنار بگذاریم. حالا این مورد، حتی دیگر در لیست گزینههایم نیست. اگر این کار را میکردیم، حتی به یک تیم با عملکرد بالا نزدیک هم نمیشدیم.
- دارا: نتیجهگیری بسیار خوبی است.
- بن: یک کاری که میتوانیم انجام دهیم این است که منابع انسانی یک فرآیند «بازخورد ۳۶۰» درجه دارد که ما هیچ وقت در قالب یک تیم انجامش ندادهایم. میتوانیم از آن، به عنوان روشی برای صحبت کردن در مورد نقاط ضعف و قوتمان استفاده کنیم.
- دارا: دیگر چه چیزی را میخواهی امتحان کنی؟
- بن: حدس میزنم یک کاری که میتوانم انجام دهم این است که یک متخصص تیمسازی بیاورم تا به ما آموزش بدهد. این کار استرس مرا کم میکند؛ اما هزینه دارد (لبخند).
- دارا: خوب است. حالا اگر پول مسالهات نبود چه کار میکردی؟ یعنی اگر بودجه نامحدود داشتی؟
- بن: اگر بودجه داشتیم، برای همه، از جمله خودم، مربی استخدام میکردم.
- دارا: پس بد نیست این را هم در لیست بگذاری. در این مرحله، چه چیز دیگری را میخواهی امتحان کنی؟
- بن: میتوانم نقش اعضای تیم را تحلیل کنم و به آنها در مورد آنچه به خوبی انجام میدهند و آنچه باید در موردش تلاش بیشتری بکنند، بازخورد فردی بدهم.
- دارا: عالی. حالا بگذار سوالی از تو بپرسم. قبلش بگویم که میخواهم سوگیریام را با تو به اشتراک بگذارم.
مشکلی ندارد؟
- بن: نه، اصلا.
- دارا: چیزی که من فکر میکنم این است: هدف تو این است که رامونا و بقیه اعضای تیم با هم کار کنند، دستاوردها را با هم ترکیب کنند و ضعیفهایشان را به حداقل برسانند. درست است؟
- بن: بله، کاملا.
- دارا: خب، پس سوگیری من این است که یکی از کارهایی که میخواهی انجام دهی این است که به آنها کمک کنی به شکلی واقعی و با احترام با هم گفتوگو کنند. بنابراین، آیا یکی از گزینهها میتواند این باشد که یک جلسه تیمی داشته باشید که در آن همه چیزهایی را که اینجا با هم به نتیجه رسیدهایم، آشکارا و صادقانه ارائه کنی؟ واکنش تو به این ایده چیست؟
- بن: فکر میکنم نظر بسیار خوبی است، اما کمی ترسناک به نظر میرسد. نگرانیام این است که رامونا فکر کند من و تو علیه او دست به یکی کردهایم.
- دارا: فکر میکنی چیزی هست که قبل از جلسه بخواهی به رامونا توضیح دهی تا چنین فکری نکند؟
- بن: مطمئن نیستم.
- دارا: اگر بخواهی چیزی بگویی، بدون اینکه عواقب منفی داشته باشد، چه میگویی؟
- بن: همچنان مطمئن نیستم.
- دارا: ترسناکترین چیزی که ممکن است به او
بگویی چیست؟
- بن: میدانی، متوجهم که در تلاش برای جلوگیری از آسیب رامونا به روحیه تیم، جلوی حرف زدنش را میگرفتم یا سعی میکردم او را به حاشیه برانم. بخشی از وجودم، واقعا میخواهد از او عذرخواهی کند؛ اما میترسم برداشتش این باشد که حق با او بوده و دیگر تغییری نکند.
- دارا: بیا فعلا نقد گزینهها را کنار بگذاریم. نظرت چیست عذرخواهی از رامونا را هم به گزینهها اضافه کنی؟
- بن: باشه، این را هم مینویسم.
- دارا: خب، بیا کمی بیشتر روی این کار کنیم. بعد از عذرخواهی، در مکالمه چه میگویی؟
- بن: مثلا اینکه «رامونا، تو مسائل مهمی را مطرح میکنی که به ذهن کس دیگری نرسیده است. بقیه ما، خیلی مراقبیم که چطور با هم حرف بزنیم تا آرامش گروه به هم نخورد، اما دوست داریم تو هم در مکالمههای سختمان شرکت کنی. آیا حاضری بازخوردهای تیم را در مورد چگونه مطرح کردن مسائل به شیوهای آرام و بدون تنش بشنوی؟
- دارا: عالی، چیز دیگری هست که بخواهی امتحان کنی؟
- بن: حالا یک عالم گزینههای دیگر پیش میآیند.
- دارا: موافقم. و این گزینهها طیف وسیعی را دربرمیگیرند. عالی شد. میتوانیم یکسری گزینه داشته باشیم و به یک برنامه نهایی برسیم؟
- بن: بله، بیا انجامش دهیم.
مکالمه را همینجا متوقف میکنیم و در قسمت بعد در مورد روشهای کمک به طرف گفتوگویتان برای رسیدن به گزینههای خوب، توضیح خواهیم داد.
منبع: کتاب میتوانی دیگران را تغییر دهی